دارالقرآن حاملان نور تبریز

وبلاگ دارالقران حاملان نور تبریز ـ خیابان استاد محمد تقی جعفری (ره)

دارالقرآن حاملان نور تبریز

وبلاگ دارالقران حاملان نور تبریز ـ خیابان استاد محمد تقی جعفری (ره)

سالروز شهادت امیر سپهبد علی صیاد شیرازی

امیر سپهبد علی صیاد شیرازی در سال 1323 در کبود گنبد مشهد در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. مادرش شهربانو و پدرش زیاد نام داشت. پدرش، که از عشایر فارس بود، به استخدام ژاندارمری در آمد و سپس به ارتش منتقل شد. او از جاذبه ای خاص برخودار بود، از این رو علی تحت تأثیر پدر از کودکی به ارتش علاقه مند شد.

او به همراه پدر و خانواده، مانند دیگر خانواده های نظامیان، از شهری به شهری مهاجرت می کرد. شهرهای مشهد، گرگان، شاهرود، آمل، گنبد و سرانجام گرگان محل پرورش وی شدند. او سال ششم متوسطه را در تهران گذراند و در سال 1342 موفق به اخذ دیپلم گردید. او در سال 1343 در کنکور دانشکده افسری شرکت کرد و پذیرفته شد. علی از بدو ورود به دانشکده به جدیت در درس و پای بندی به مذهب شهرت یافت. و سرانجام در مهرماه 1346 در رسته توپخانه دانش آموخته شد و با درجه ستوان دومی وارد ارتش گردید. او پس از طی دوره آموزشی در شیراز و اصفهان به لشگر تبریز و سپس لشگر زرهی کرمانشاه منتقل شد.

او در سال 1350 برای گذراندن دوره آموزش زبان انگلیسی به تهران آمد و پس از پایان کلاس و جدیت در تحصیل سرانجام خود از استادان زبان انگلیسی شد.ستوان یک علی صیاد شیرازی تصمیم گرفت با دختر عمویش، خانم عفت شجاع ازدواج کند اما به دلیل این که محمود، عموی علی، از مخالفان شاه بود، ساواک با این ازدواج موافقت نکرد، اما سرانجام در اثر اصرار علی، ارتش با این وصلت مبارک موافقت کرد.

علی در سال 1352 به دلیل لیاقت ها و دقت هایش در کار، برای تکمیل تخصص های توپخانه از طرف ارتش به آمریکا اعزام شد تا دوره هواسنجی بالستیک را بگذراند. او این دوره آموزشی را در شهر فورت سیل از ایالت اوکلاهما، در منطقه ای نظامی، با موفقیت طی کرد. در این دوره فشرده ستوان همچون مبلغی مذهبی به دعوت آمریکاییان به اسلام می پرداخت و در مجالس بحث و مناظره آنان شرکت می کرد. او در بین آشنایان جدیدش به مرد مذهبی مشهور شد. او پس از گذراندن دوره، با تخصصی جدید و روحیه ای با نشاط به ایران مراجعت کرد.

ارتش برای استفاده از دانش نظامی ستوان، او را در سال 1353 به اصفهان ـ مرکز توپخانه ـ منتقل کرد. علی در اصفهان با یافتن دوستان جدید مطالعات مذهبی خود را پی گرفت و شخصیت سیاسی خویش را در این دوره قوام بخشید. او در نامه ای که برای سرگرد محمد مهدی کتیبه، یکی از افسران مذهبی، ارسال کرد این جمله را نوشت: «در مورد برنامه های مذهبی بحمدالله پیش می رویم مخصوصاً در آن قسمت که می دانید». این جمله حساسیت ضد اطلاعات را برانگیخت و از آن پس وی تحت مراقبت قرار گرفت. آنها پس از تحقیق و مراقبت متوالی، او را «متعصب مذهبی» معرفی کردند و مراقبت از وی را شدت بخشیدند. جالب این است که هرکس از افسران را به مراقبت وی می گماردند یا تحت تأثیر روحیه او قرار می گرفت و گزارش مثبت برای او رد می کرد یا صیاد را از مراقبت و مأموریت خود خبر می داد و یا از اول با چنین مأموریتی مخالفت می کرد.

سروان صیاد هم زمان با اوج گیری مبارزات ملت مسلمان ایران به رهبری امام خمینی تقیه را کنار گذارد و در ارتش علناً به دفاع از علمای اسلام و حکومت اسلامی پرداخت و سرانجام به دلیل این که در بین افسران، تبلیغات ضد رژیم می کرد، ضد اطلاعات از قرار دادن جنگ افزار در اختیار وی ممانعت کرد و اعلام نمود که از واگذاری مشاغل حساس به او خودداری شود. سرانجام سروان در 19 بهمن دستگیر و زندانی شد اما دیری نپایید که انقلاب به پیروزی رسید و او هم مانند همه مردم ایران آزاد شد.

دوره دوم زندگی سرهنگ صیاد بعد از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز می شود: او پس از پیروزی انقلاب اسلامی با  رحیم صفوی و حجت الاسلام سالک آشنا می شود و با یکدیگر پیمان می بندند که از پادگانهای اصفهان حفاطت نمایند.

اختلاف سروان با فرماندهان ارتش موجب آشنایی وی با حضرت آیت ا... خامنه ای می گردد و از اینجا سرنوشت صیاد به کلی تغییر پیدا کرد. پس از حوادث کردستان، صیاد با درجه سرگردی به همراه سردار صفوی به غرب اعزام می گردد. و با هماهنگی ارتش و سپاه سنندج را آزاد می کنند. لیاقتهای سرگرد در کردستان موجب می گردد تا با درجه سرهنگی به فرماندهی عملیات غرب منصوب گردد. اختلافات سرهنگ با بنی صدر اولین رئیس جمهوری اسلامی موجب برکناری وی و خلع دو درجه می گردد. اما دیری نپایید که بنی صدر سقوط کرد و شهید رجایی به ریاست جمهوری رسید و سروان مجدداً با دو درجه به غرب کشور اعزام می شود. سرهنگ با تأسیس قرارگاه حمزه سیدالشهداء لشگرهای 64 ارومیه و 28 کردستان و تیپ های 23 نیروی ویژه هوا برد و تیپ 30 گرگان شهرهای بوکان و اشنویه را آزاد کرد.

در هفتم مهرماه 1360 به خاطر رشادت ها و لیاقتها توسط رهبر معظم انقلاب حضرت امام خمینی (ره) به فرماندهی نیروی زمینی منصوب شد. او با هماهنگی با سپاه قهرمان پاسداران انقلاب اسلامی در عملیات طریق القدس، فتح المبین، بیت المقدس، رمضان، مسلم بن عقیل، مطلع الفجر، محرم، والفجر 1، 2، 3، 4، 8، 9، عملیات خیبر و بدر و قادر شرکت نمود و پیروزی های بزرگی را برای ایران اسلامی به ارمغان آورد که بی شک در تاریخ امت اسلامی به عظمت خواهد ماند. سرهنگ در مرداد سال 1365 از فرماندهی نیروی زمینی استعفا داد و با پیشنهاد آیت الله خامنه ای و تصویب رهبر انقلاب به سمت نمایندگی امام در شورای عالی دفاع منصوب شد.

در سال 66 به درجه سرتیپی نایل آمد. سرتیپ صیاد شیرازی در سال 67 در عملیات مرصاد که مرزهای غرب ایران مورد هجوم منافقین قرار گرفته بود شرکت و با روحیه ای بسیجی ضربات محکمی را بر پیکر مزدوران منافق وارد کرد. سرانجام صیاد شیرازی در مقام جانشینی ریاست ستاد کل به خدمت مشغول شد. تیمسار سرتیپ صیاد شیرازی در 16 فروردین 1378 همزمان با عید خجسته غدیر با حکم مقام معظم فرماندهی کل قوا به درجه سرلشگری نایل آمد

شهادت

بیست و یکم فروردین ماه بود. نسیم ملایم بهاری برگهای درختان را نوازش می‌کرد. پدر مطابق همیشه ساعت 6:30 آماده رفتن شد. من و برادر کوچکترم محمد همراه ایشان به مدرسه می رفتیم. پدر کنار ماشین در خیابان ایستاد. ناگهان مردی با لباس کارگران شهرداری جلو آمد، و نامه‌ای به پدرم داد، او هیچگاه راننده و محافظ نداشت. پدر نامه را باز کرد. در همین لحظه آن شخص اسلحه‌اش را بیرون آورد و چهار گلوله به سر پدرم شلیک نمود. با ناباوری به صحنه نگاه کردم نمی‌دانستم چه کار کنم، باورم نمی‌شد. در خیابان هیچ‌کس نبود که مرا درک کند، به سمت منزل همسایگان دویدم و با یکدیگر او را به بیمارستان فرهنگیان رساندیم. اما دیگر دیر شده و او به آسمان پر کشیده بود. با نگاهی به قامت غرق در خون او خاطره سال‌ها جهاد و دلاوری‌اش در ذهنم مرور شد، پدر قهرمانم آرام گرفته بود، صدای بال ملائک در گوش جانم پیچید و عطری بهشتی در فضا طنین افکند.

چند خاطره

1 ) در یکی از جلسات همراه چند تن از مسؤولین و فرماندهان خدمت امام (ره) رسیدیم و به ترتیب گزارش می‌دادیم. ناگهان همه حواسم متوجه امام شد. شخصی در حال گزارش دادن بود، هنوز جمله‌اش تمام نشده بود که یکدفعه حضرت امام بلند شدند و به سمتی از اتاق رفتند. امام بی‌مقدمه این کار را انجام داده بودند و همه متعجب بودیم. یکی از حضار گفتند: «آقا کسالتی پیش آمد؟» سپس امام پاسخی دادند که با تمام وجود لرزیدم. فرمودند: «وقت نماز است.» امام به نماز ایستادند و ما هم به ایشان اقتدا کرده، نماز را به جماعت خواندیم. آن روز اهمیت نماز اول وقت برای همه ما آشکار شد زیرا امام همواره می‌فرمودند:« در رأس همه امور جنگ است.» و حال آنکه در یک جلسه مربو ط به جنگ اقامه نماز اول وقت را ارحج می‌دانستند.

3 ) شهید صیاد شیرازی مردی با اخلاص، پاک نیت و صبور بود. عمری برای خدمت به اسلام و میهن اسلامی‌ در مقابل دشمنان ایستاد و هر آنچه داشت در طبق اخلاص گذاشت. ایشان روز عید غدیر خم به خدمت رهبر انقلاب (فرمانده کل قوا) شرفیاب شده بود. من شب قبل از آن خواب دیدم رهبر انقلاب با ناراحتی به من نگاه می‌کنند. عر ض کردم از من ناراحتید؟ فرمودند نه امام زمان (عج) هم از شما راضی است. من خوشحال شدم و تقاضای کارت ملاقات کردم و ایشان یک کارت به من دادند. پس از شهادت صیاد شیرازی فهمیدم که تعبیر خوابم شهادت همسرم بوده است. او روز عید غدیر، عیدی بزرگی از مولایش گرفت. مزد آن همه تلاش و عشق و ایثار فقط شهادت بود.

3 ) رضا ایرانمنش هنرپیشه و جانباز شیمیایی دوران دفاع مقدس نقل می کند که؛ در طول‌ دوران‌ بازیگری‌ خاطرات‌ زیادی‌دارم‌، اما اولین‌ کارم‌; یعنی‌ همان‌ «سجاده‌ آتش‌»در ذهنم‌ باقی‌ مانده‌ است‌. که البته‌ مربوط به ‌تصویربرداری‌ مجموعه‌ است‌. زمانی‌ که‌ این‌ فیلم‌را کار می‌کردیم‌، من‌ هر روز صبح‌ زود از خوابگاه ‌دانشجویان‌ بیرون‌ می‌آمدم‌ و با تاکسی‌ به‌ طرف‌میدان‌ انقلاب‌ می‌رفتم‌ و در آنجا به‌ اتفاق‌ سایردست‌اندرکاران‌ و عوامل‌، با یک‌ ماشین‌ به‌ محل‌لوکیشن‌ می‌رفتیم‌. . در یکی‌ از روزها از جلو خوابگاه‌ سوار تاکسی‌ شدم‌ تا به‌ میدان‌ انقلاب‌بروم‌، اما مشاهده‌ کردم‌ که‌ یک‌ پاترول‌ جلوتر ازمن‌ ترمز کرد و سپس‌ دنده‌ عقب‌ به‌ سمت‌ من‌ آمد؛ در کمال‌ تعجب‌ مشاهده‌ کردم‌ که‌ «شهید صیادشیرازی‌»» است‌. از آنجا که‌ لباس‌ بسیجی‌ پوشیده‌بودم‌ و با همان‌ لباس‌ باید در تصویربرداری‌ حضورپیدا می‌کردم‌، شهید به‌ من‌ گفت‌: «بسیجی‌ سوارشو، من‌ شما را می‌رسانم‌». ». ابتدا باور نمی‌کردم‌ که‌شهید صیاد است‌، اما پس‌ از این‌ که‌ سوار شدم‌،مطمئن‌ شدم‌ که‌ او خدابیامرز شهید صیاد شیرازی‌است‌‌. آن‌ روز گذشت‌ و پس‌ از آن‌ هم‌ چندین‌ بار پیش‌ آمد که‌ شهید مرا جلوی‌ خوابگاه‌ دید و تامسیری‌ رساند. . البته‌ ایشان‌ متوجه‌ شده‌ بودند که‌من‌ بسیجی‌ نبودم‌، بلکه‌ تنها هنرپیشه‌ بودم‌. پس‌ ازآن‌ هم‌ چندین‌ بار در شب‌های‌ احیا در خدمت‌این‌ بزرگوار بودم‌ و می‌توانم‌ بگویم‌ یکی‌ ازخاطرات‌ زیبای‌ من‌ همان‌ آشنایی با شهید صیادشیرازی‌ بود که‌ هیچ‌گاه‌ نمی‌توانم‌ آن‌ را از یاد ببرم‌.

پیام رهبر

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
«من‌المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلو تبدیلا.
امیر سرافراز ارتش اسلام و سرباز صادق و فداکار دین و قرآن نظامی مؤمن و پارسا و پرهیزگار، سپهبد علی صیاد شیرازی امروز به دست منافقین مجرم و خونخوار و روسیاه به شهادت رسید. این نه اولین و نه آخرین باری است که وای نورانی و سرشار از عشق و ایمان و وفاداری به آرمان‌های بلند الهی، هدف تیر خشم و عناد و عصبیت از سوی زمره جنایتکار و فاسدی که ادامه حیات خود را در خدمتگزاری به دشمنان اسلام داسنته است،‌ قرار می‌گیرد. و دست خائن خودفروخته‌یی، نهال ثمربخش انسان والایی را قطع می‌کند. سرزمین‌های داغ خوزستان و گردنه‌های برافراشته‌ی کردستان سال‌ها شاهد، آمادگی و فداکاری این انسان پاک‌ نهاد و مصمم و شجاع بوده و جبهه‌های دفاع مقدس یادآور صدهاخاطره از رشادت و از خود گذشتگی او حفظ کرده است. خطر مرگ کوچکتر از آن است که بندگان صالح خداوند را از راه او بازگرداند. و عشق به منال دنیوی حقیرتر از آن است که در دل نورانی شایستگان جایی بیابد، کوردلان منافق بدانند که با این جنایت‌ها روز به روز نفرت ملت ایران از آنان بیشتر خواهد شد. فضل بیکران الهی بر روح شهید عزیزمان علی صیاد شیرازی ولعنت و نفرین خدا و فرشتگان و بندگان صالحش بر ایادی منفور و مطرود استکبار. اینجانب شهادت این بنده‌ی برگزیده خدا را به ملت ایران به خصوص به یاران دفاع مقدس و ایثارگران جبهه‌های نور و حقیقت و به خانوده گرامی و فداکار و بازماندگان محترمش تبریک و تسلیت می‌گوییم و صمیمی‌ترین درود خود را به روح پاک او و به خون ناحق ریخته او نثار می‌کنیم.

وصیتنامه

خداوندا! این تو هستی که قلبم را مالامال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و ولایتت قرار دادی. خدایا تو می‌دانی که همواره آماده بوده‌ام آنچه را که تو خود به من دادی در راه عشقی که به راهت دارم نثار کنم، اگر این نبود آنهم خواست تو بود. پروردگارا! رفتن در دست توست، من نمی‌دانم چه موقع خواهم رفت، ولی می‌دانم که از تو باید بخواهم مرا در رکاب امام زمان (عج) قرار دهی و آنقدر با دشمنان قسم خورده‌ات بجنگم تا به فیض شهادت برسم. از پدر و مادرم که حق بزرگی بر گردن من دارند می‌خواهم مرا ببخشند، من نیز همواره برایشان دعا کرده‌ام که عاقبتشان به خیر باشد. از همسر گرامی و فداکار و فرزندانم می‌خواهم که مرا ببخشند که کمتر توانسته‌ام به آنها برسم و بیشتر می‌خواهم وقف راهی باشم که خداوند متعال به امت زمان ما عطا فرموده،‌ آنچه از دنیا برایم باقی می‌ماند حق است که در اختیار همسرم قرار گیرد... خداوندا! ولی امرت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را تا ظهور حضرت مهدی (عج) زنده و پاینده و موفق بدار، آمین یا رب‌العالمین،‌ من‌الله‌التوفیق.

خاطراتی از آیت الله بهجت:

نتیجه توسل به امام رضا (ع) :

 آقای قدس می گوید:« روزی آقا فرمودند: یکی از علمای نجف اشرف به جهت بیماری به تهران می آید و بعد از مراجعه به پزشک و تشکیل کمیسیون پزشکی بنابر آن می شود که آقا از ناحیه مغز عمل جراحی شود، آقا خیلی وحشت زده شده و سخت ناراحت می شود و اجازه می گیرد به مشهد مقدس مسافرت نماید.
پس از تشرف و توسل شبی در خواب می بیند آقای بزرگواری نزد ایشان می آید و می فرماید: چرا اینقدر ناراحت هستید صلاح دیده شد که عمل نشوید و با دارو معالجه شوید. از خواب بیدار می شود و می گوید: نتیجه گرفتم، به تهران برویم. به تهران می آیند، پس از مراجعه مجدد به پزشک، رئیس کمیسیون طبی آقا به او می گوید: ناراحت نباشید صلاح دیده شد که عمل جراحی انجام نشود، با دارو معالجه می کنیم.
با تطبیق این گفتار در خواب و بیداری بر یقین او می افزاید و با توسل به ثامن الحجج علیهم السلام معالجه نموده و شفا می یابد. »

زیارت واقعی : 

همچنین وی می گوید: « روزی آقا فرمودند: در منطقه جاسب قم گروهی از کشاورزان در زمان گذشته با شتر و قاطر به زیارت حضرت ثامن الحجج علیهم السلام مشرف می شوند و هنگام مراجعت و وارد شدن در محدوده جاسب پیرمردی از اهل محل را می بیند که در گرمای روز کوله باری از علف به دوش کشیده و با مشقت بسیار به خانه می رود، مسافرین مشهد مقدس که او را می بینند زبان به شماتت و سرزنش می گشایند که: پیرمرد، زحمت دنیا را ول کن نیستی، آخر بیا تو هم لااقل یک بار به مشهد مقدس سفر کن. و این سخن را تکرار و او را بسیار توبیخ می کنند.
پیرمرد خسته و پاک دل زبان می گشاید و می گوید: شما که به زیارت آقا رفتید و به آقا سلام دادید، جواب گرفتید یا نه؟ می گویند: پیرمرد، این چه حرفی است که می زنی مگر آقا زنده است سلام ما را جواب بدهد؟!
پیرمرد می گوید: عزیزان، امام که زنده و مرده ندارد، ما را می بیند و سخنان ما را می شنود، زیارت که یک طرفه نمی شود.

آنان می گویند: آیا تو این عُرضه را داری؟ وی می گوید: آری، و از همان جا رو به سمت مشهد مقدس می کند و می گوید:« ألسلام علیک یا امام هشتم » و همه با کمال صراحت می شنوند که به آن پیرمرد به نام خطاب می شود که: علیکم السلام آقای فلانی »
و بدین ترتیب زائرین همگی خجالت کشیده و پشیمان می شوند که چرا سبب دلشکستگی این مرد نورانی شدند.

توجه حضرت زهرا علیها السلام به فرزندان خود :

 همچنین آقای قدس می گوید: « روزی آقا فرمودند یکی از ثروتمندان رشت که در نجف اشرف ساکن بود دختر خود را به ازدواج یک روحانی سید که خیلی فقیر بود در آورد، از آنجایی که خانم در خانواده ثروتمند بزرگ شده بود به هیچ وجه حوصله غذا درست کردن برای آقا را نداشت. شبی حضرت فاطمه زهرا علیها السلام را در خواب دید، حضرت به او فرمود: دخترم، چرا با پسرم خوشرفتاری نداری و برای او غذا درست نمی کنی؟ وی در خواب جواب داد که من حال غذا درست کردن برای این آقا را ندارم. حضرت اصرار کردند و او همان جمله را تکرار کرد.
تا اینکه حضرت زهرا علیها السلام فرمودند: شما فقط مواد لازم خورشت را آماده بکن و داخل قابلمه بریز و روی چراغ بگذار، لازم نیست که دستکاری کنی.
در این هنگام از خواب بیدار شد و تعجب کرد، بعد به عنوان امتحان همان کار را انجام داد، وقت ظهر یا شام وقتی سرپوش را از قابلمه برداشت دید غذا آماده است و عطر خورشت خانه را معطر کرد. وی همواره به این صورت غذا می پخت و حتی روزی مهمان داشتند مهمان گفت من در طول عمرم اینطور غذا نخورده ام.
تعجب اینکه آن خانم با اینکه این کرامت را بارها می دید، باز حوصله درست کردن غذا را نداشت. »

توجه امام زمان (عج) به شیعیان واقعی :

 و نیز می گوید: « روزی آقا فرمودند: دکتری متدین اهل ولایت و شیعه مدتی در صدد پیدا کردن یاران حضرت حجت علیه السلام می گشت حتی می خواست اسامی آنها را بداند. روزی در مطب خود که در خانه اش قرار داشت تنها نشسته بود، شخصی وارد شد و سلام کرد و نشست و فرمود: حضرت آقا، یاران حضرت حجت علیه السلام عبارتند از... و شروع کرد به شمردن نامهای آنان و تند تند همه را نام برد و نام یکی نیز « بهرام » بود. به هر حال در طول چند دقیقه همه سیصد و سیزده نفر را شمرد و گفت: اینها یاران مهدی (عج) می باشند و بلند شد و خداحافظی کرد و رفت.
دکتر می گوید: او که رفت من تازه به خودم آمدم که این چه کسی بود؟ و آیا من خواب بودم یا بیدار؟ از همسرم که در اتاق مجاور بود پرسیدم: آیا کسی با من کاری داشت و پیش من کسی آمد؟ گفت: آقایی آمد و تند تند حرف می زد. دکتر می گوید: تازه فهمیدم که من خواب نبودم و او از افراد معمولی نبود. »

سفارشات زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها:

علاوه بـر روایات فراوانى که از پـیشـوایان معصـوم پـیرامون فضیلت زیارت حـضرت معصومه(س)رسـیده, هنگامى که یکى از محـدثـان برجسته قم,به نام ((سعدبن سعد)) به محضر مقدس امام رضا(ع)شرفیاب مى شود, امام هشتـم خطاب بـه ایشان مى فرماید: ((یاسعد عندکم لنا قبـر)) ((اى سـعد!از ما در نزد شما قبـرى هسـت.)) سـعد مى گوید:
((فدایت شوم,آیا قبر فاطمه دختر(موسى بن جعفر)(ع)را مى فرمایید؟)) مى فـرماید: ((نعـم, من زارها عـارفـا بـحـقهافـله الجنه)) , ((آرى, هرکس او رازیارت کند, در حـالى که بـه حـق او عارف باشد, بهشت از آن اوست.))
در این حدیث تعبیر ((عارفا بحقها)) بسیار تعبیر بلندى است که فقط درلسان حجج الهى چنین تعبیرى به کار مى رود. امام صادق(ع)در این رابطه مى فرماید:
((من زارها وجبت له الجنه)) , ((هر کس او را زیارت کند, بهشت بـر او واجب گردد. )) و در حدیث دیگرى آمده است: ((ان زیارتـها تعادل الجنه)) , ((زیارت او همسنگ بهشت است.))

زیارت ماءثور

یکى از ویژگیهاى حضرت معصومه(س), ورود زیارتـنامه ماءثـور از معصـوم(ع)اسـت, که بـعد از حـضرت فاطمه زهرا(س)او تـنها بـانوى بزرگوارى است که زیارت ماءثور دارد.
بانوان برجسته اى چون:آمنه بنت وهب, فاطمه بنت اسد, خدیجه بنت خویلد, فاطمه ام البنین, زینب کبـرى, حکیمه خاتون و نرجس خاتون که هیچ شک و تـردیدى در مقام بـلند و جـایگاه رفیع آنها نیسـت, هیچـکدام زیارت ماءثـور ندارند. واین, نشانگر مقام بـسیار والاى این مهین بـانوى اسـلام در میان مخـدرات اهلبـیت عصـمت و طهارت, مى باشد.

سند زیارت

زیارتـنامه معروف حـضرت معصومه(س)را علامه مجـلسى(ره)در دائره المعارف بـزرگ خود ((بـحارالاءنوار)) این گونه نقل فرموده است:
در بـرخـى از کـتـب زیارات دیدم کـه ((عـلى بـن ابـراهیم)) از پدرش(ابـراهیم بـن هاشم) از سعد(بـن سعد احـوص)از حـضرت على بـن موسـى الرضا(ع)روایت کرده که فرمود: ((یا سـعد عندکم لنا قبـر)) ((اى سعد! در نزد شما از ما قبرى هست.)) سعد مى گوید: عرض کردم : ((فدایت گردم,آیا قبر فـاطمه دخـتـر موسـى(بـن جـعـفـر)(ع)را مى فرمایید؟)) فرمود: ((آرى, هر کس او را زیارت کند در حـالى که عارف به حق او باشد, بهشت از آن اوست . پس هر گاه به کنار قبـر او آمدى, در نزدیک سر او بایست و 34 مرتبـه ((الله اکبـر)) و 33 مرتبه ((سبحان الله)) و 33 مرتبه ((الحمدلله)) بـگو, سپس بـگو: ((السلام على آدم صفوه الـلـه, الـسـلام عـلـى نوح نبـى الـلـه...
علامه مجـلسـى علاوه بـر ((بـحـارالاءنوار)) در کتـاب ارزشمند: ((تحـفه الزائر)) نیز این حـدیث شریف را از امام رضا(ع)بـه همین تعبیرنقل کرده است.
اهمیت تـحـفه الزائر در این است که علامه مجـلسى در مقدمه آن, ملتزم شده که در این کتاب فقط زیارتهائى را نقل کند که بـا سند معتبر بـه دستش رسیده است. بـعد از علامه مجلسى, پژوهشگر بـزرگ, آیه الله حاج سید حیدر کاظمى, متوفاى 1265 ه' .ق در کتاب پـرارج ((عمده الزائر)) زیارتـنامه حضرت معصومه(س)را بـه شرح زیر آورده است: ((در بـرخى از کتـب مزار اصحاب ما(امامیه)بـا سند نیکو از سعد, از على بـن موسى الرضا(ع)روایت شده که خطاب بـه سعد فرمود:
((اى سعد! براى ما در نزد شما قبـرى هست.)) گفتم: ((فدایت شوم, قبـر فاطمه دختر موسى را مى فرمایید؟)) فرمود: آرى, هر کس او را زیارت کند در حالى که عارف به حق او بـاشد, بـهشت از آن اوست .
پس هر گاه به کنار قبر او آمدى, در نزد سرش رو به قبله بایست و 34 مرتبه ((الله اکبر)) و 33 مرتبه ((سبـحان الله)) و 33 مرتبـه ((الحـمدلله)) بـگو, سـپـس بـگو: ((السـلام على آدم صفوه الله...
سید حیدر کاظمى از مراجـع بـرجـستـه قرن سیزدهم و نیاى بـزرگ خاندان رفیع ((آل سیدحیدر)) در کاظمین بود, شیخ آقابزرگ تهرانى درحـق او فرموده: ((عالم, فقیه, محـدث جـلیل القدر, مرجـع خـاص وعام, غیور در دین و خـشـن در دفاع از حـریم پـروردگار بـود.))
این بـزرگوار نیز چون علامه مجلسى, نام آن کتاب مزار را بـراى ما بیان نفرموده, جزاین که بر معتبر بودن سند آن, تصریح کرده و از جـهت حـدیث شناسـى از سـند آن ((حـسـن)) تـعبـیر نموده اسـت.
از تعبـیر سید حیدر کاظمى استفاده مى شود که همه راویان حدیث در آن کتاب مزار ذکر شده, مولف کتـاب و همه سـلسـله روات, مورد اعتماد و استناد مى باشند, زیرا معناى ((حدیث حسن)) بـه طورى که علماى حدیث فرموده اند, چنین است:
((حدیث حسـن آن اسـت که سـندش بـه معصوم(ع)متـصل بـاشد و همه راویان آن امامى و ممدوح باشند بـا مدحى مقبـول و معتنا بـه, و این مدح, معارض بـاذم نبـاشد, اگر چـه بـر عدالت بـرخى از آنها تصریح نشده باشد.))
با توجه بـه اینکه سید حیدر کاظمى بـه تـصریح علامه تـهرانى, حـدیث شـناس جـلیل القـدرى بـود و او تـصـریح کرده که سـند این زیارتنامه, ((حسن)) مى بـاشد و در تـعریف حدیث حسن ((اتـصال سند تـاامام معـصـوم(ع )) قـید شـده, معـلوم مى شـود که در آن کتـاب مزار,سلسله اسناد این زیارت ذکر شده بود, جز اینکه علامه مجلسى و مرحوم سید حیدر کاظمى آن را نقل نکرده اند.
از مطالب بالا نتیجه مى گحریم که براى اثبات وثاقت راویان حدیث از مولف کتاب تا على بن ابراهیم دو راه بیشتر نداریم:
1 ـ تـصریح سید حیدرکاظمى بـر وثـاقت آنها, از نقطه نظر حدیث شناسى و تعبیر ((سندحسن)) .
2 ـ اعتماد علامه مجلسى برآنها, از طریق نقل این زیارتنامه در کتاب ((تحفه الزائر)) که در مقدمه آن ملتزم شده که در این کتـاب تنها زیارتهائى را نقل کند که باسند معتبر بـه او رسیده بـاشد.
و اما دیگر رجال حدیث از وثاقت بـسیار محکمى بـرخوردار هستند که اینک به طور فشرده اشاره مى کنیم:
این حدیث را ((على بن ابراهیم)) از پدرش ((ابراهیم بن هاشم)) از ((سعدبـن سعد)) از حضرت على بـن موسى الرضا(ع)روایت کرده, و هرسه از اصحاب برجسته امامان و مورد عنایت حضرات معصومین:مى باشند و اینک ا علیهم السلام اره اى کوتاه:

1 ـ على بن ابراهیم بن هاشم قمى

نجـاشى پـیشواى رجـالیون درحـق او مى نویسد: ((در حـدیث, مورد وثوق, دقیق, مورد اعتماد و صحیح العقیده مى باشد.)) و این مطلبى است که همه رجالیون برآن تاءکید مى کنند.
على بن ابراهیم صاحب تفسیر معروف به ((تفسیر قمى)) از اساتید مرحوم کلینى بود و کلینى احادیث فراوانى از او روایت کرده است.
وى که مورد اعتماد همه محـدثـان بـود, این حـدیث را از پـدرش ((ابراهیم بن هاشم)) روایت کرده است.

2 ـ ابراهیم بن هاشم

در وثاقت او نیز هیچ تـردیدى نیست. آیه الله خوئى(ره)بـروثاقت او تـاءکید کرده و سیدبـن طاووس بـرآن ادعاى اجـماع نموده است.
پسرش على بـن ابـراهیم در تفسیر خود از او بـه کثرت نقل حدیث نموده, در حـالى که او ملتـزم است که در این کتـاب از غیر ثـقه حدیث نقل نکند.
او همچـنین در سـند ((کامل الزیارات)) قرار گرفـتـه و آن نیز گواه دیگرى بروثاقت اوست.
وى نخستین کسـى اسـت که حـدیث اهل بـیت علیهم السـلام را در قم منتـشر ساخـت, و قمیون بـا آن سخـت گیرى که در مساءله نقل حـدیث داشتند, بر او اعتماد کردند.
ابراهیم بن هاشم, بـا این جلالت قدر, این حدیث را از ((سعدبـن سعد احوص)) نقل کرده است.

3 ـ سعد بن سعد احوص

او نیز از اصحاب امام رضا(ع)است و همه علماى رجال بروثاقت او تاءکید کرده اند.
وى از نیک بـخـتـانى است که حـضرت جـواد(ع)در حـقشان فرموده: ((خداوند بـه آنها جـزاى خیر دهد که در مورد من حـق وفا را ادا کردند.))
روى این بـیان, حـدیث سـعدبـن سـعد از امام رضا(ع), که شـامل زیارتنامه حضرت معصومه (س)مى باشد, بـاسند معتـبـر تـوسط راویان مورد اعتـماد و اسـتـناد, که همگى امامى و ممدوح مى بـاشند, بـا سلسله سند متـصل بـه علامه مجلسى و سید حیدر کاظمى رسیده است که ما وثاقت شمارى از آنها را از اعتـماد علامه مجلسى و تـصریح سید حیدر کاظمى اثـبـات کردیم و وثـاقت تـعداد دیگرى از آنها را از ارکان علم رجال و اساطین علم درایه نقل کردیم.
و اینک پـاسخ چـند پـرسش پـیرامون متـن وسند این زیارتـنامه:
1 ـ آیا ابـراهیم بـن هاشـم, امام رضا(ع)را درک کرده و از آن حضرت حدیث نقل کرده است؟
اگربه بـرخى از علماى رجـال در این موضوع تـردید کرده اند ولى ظاهرا تـردیدى در آن نیست, زیرا شیخ طوسى او را در شمار اصحـاب امام رضا(ع)یاد کرده اسـت. و شیخ عمادالدین محـمدبـن ابـى القاسـم طبـرى, از مشایخ روایتى قطب راوندى و ابـن مشهدى, در کتاب گران سنگ ((بـشاره المصطفى)) بـا سلسله اسنادش از ابـراهیم بـن هاشم روایت مى کند که گفت: ((در ایامى که امام رضـا(ع)در مدینه بـود, در مجلس آن حضرت حضور یافتـم, پـس مردى از بـرادرش بـه آن حضرت شکایت کرد, حضرت رضا(ع)خطاب به او فرمود.. .))
این روایت به صراحت دلالت مى کند بر اینکه ابراهیم بن هاشم بـه محضر امام رضا(ع) شرفیاب شده و از آن حضرت نقل حـدیث کرده است.
2 ـ آیا ابـراهیم بـن هاشم بـا حضرت جـواد(ع)دیدار کرده است؟
ابن حجر عسقلانى از کتـاب ((تـاریخ رى)) نقل کرده که ابـراهیم بـن هاشم, زمان امام جـواد(ع)را درک کرده ولى بـا آن حضرت دیدار نکرده است.
ولى روایات او از امام جواد(ع)موجود است, از جمله روایتى است که کلینى و شـیخ طوسـى از او روایت کرده اند که گفت: ((در محـضر ابوجعفر ثانى(امام جواد)(ع)بـودم که صالح بـن محمدبـن سهل وارد شد, که متولى موقوفات امام(ع)در قم بـود. پـس بـه محضر آن حضرت عرضه داشت...))
روى این بیان, ابراهیم بن هاشم به محضر امام رضا و امام جواد علیهما السلام رسـیده و از محـضر مقدسـشان روایت نقل کرده اسـت.
 
بر گرفته ازمجله کوثر ش 35

فلسفه زیارت و...

زیــــارت دیـــدارى مشـتـاقـانـه و حضور در خدمت محــبــوب است. در زیارت یک ارتباط قلبى بین زائر و مزور ایجاد مى‏شود که آن ارتباط هر چه محکم تر باشد اجر و پاداش و نتیجه آن زیارت عالى‏تر و پاکتر است.

زیارت امام یعنى تجلیل و تکریم از مقام شهید و جان باخته در راه حق، زیارت یعنى اداى احترام به پیکره دین و اسوه تقوى، زیارت یعنى ایجاد ارتباط معنوى‏ با محبوب و دلدادگى و دلباختگى و بالاخره از دست دادن خودى و خودبینى و در پایان فانى شدن در سر هستى و پرده‏وار حبیب.   

فضیلت زیارت امام رضا علیه السلام

1 ـ امام باقر(ع)، از جدّش، از امیرالمؤمنین(ع) نقل کرده است که پیامبر(ص) فرمود: پاره اى از پیکر من در خراسان دفن خواهد شد، هر گرفتارى که او را زیارت کند، خدا ناراحتى او را برطرف سازد، و هر گنهکارى که به زیارت او رود، خداوند گناه او را ببخشد. عیون اخبار الرضا(ع) 2:257؛ امالى صدوق:119
2 ـ ابوهاشم جعفرى گوید: از امام جواد(ع) شنیدم که فرمود: میان دو کوه طوس، پاره اى است که آن را از بهشت ستانده اند، هر که بدان جا درآید، روز رستاخیز از آتش ایمن خواهد ماند. عیون اخبارالرضا(ع) 2:256
3 ـ حسین بن زید گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که مى فرمود: مردى از نسل فرزندم موسى ، قیام خواهد کرد که همنام امیرالمؤمنین(ع) است و در سرزمین طوس که در خراسان است، دفن خواهد شد... او در همان جا با زهر کشته مى شود و غریبانه به خاکش مى سپارند. هر که او را با معرفت زیارت کند، خداوند او را همسان کسانى که پیش از پیروزى ، بخشش و پیکار کرده باشند، پاداش خواهد داد. عیون اخبارالرضا(ع) 2:255؛ امالى صدوق 118.
4 ـ بزنطى گوید: از امام رضا(ع) شنیدم که فرمود: هر یک از دوستان من که عارفانه به دیدار من آید، من خود در روز رستاخیز از او شفاعت کنم. امالى صدوق 119.
5 ـ امام رضا(ع) فرمود: هر کس که دورى سفر را بر خود بپذیرد و به زیارت من آید، من در روز قیامت در سه جایگاه به نزد او خواهم شتافت تا او را از تنگنا به در آورم: آن جایى که نامه اعمال دست به دست مى شود، در صراط، و هنگام سنجش اعمال. خصال 1:109؛ امالى صدوق 121.
6 ـ هروى گوید: امام رضا(ع) وارد بارگاهى شد که هارون را آن جا در خاک نهاده بودند، در کنار گور او با دست خویش خطى بر زمین کشید و فرمود: این تربت من است که در آن دفن مى شوم و خدا این جا را محل آمدوشد پیروان و دوستداران من خواهد ساخت. هر زائرى که به دیدار من آید و هر مسلمانى که بر من سلام دهد، با شفاعت ما اهل بیت، بخشش و رحمت خداوندى را از آن خود خواهد کرد. عیون اخبارالرضا(ع) 2:136.
7 ـ عبدالعظیم حسنى گوید: به امام جواد(ع) عرض کردم: من میان زیارت قبر جدّتان امام حسین(ع) و زیارت بارگاه پدرتان در طوس حیران مانده ام، شما چه مى گویید؟ فرمود: اندکى درنگ کن! سپس به خانه رفت و در حالى که گونه هایش آغشته به اشک بود، بیرون آمد و فرمود: زائران بارگاه امام حسین(ع) فراوان اند و زائران قبر پدرم در طوس اندک. عیون اخبارالرضا 2:256.
8 ـ صقر بن دلف گوید: از سرورم امام هادى (ع) شنیدم که فرمود: هر که به درگاه خداوند نیازى دارد، قبر جدّم امام رضا(ع) در طوس را بدین سان زیارت نماید که نخست غسل کند، در بالاسر دو رکعت نماز بگزارد و در قنوت حاجت خویش را بر زبان آورد... اگر در خواسته اش معصیت یا بریدن از خویشان نباشد، مستجاب خواهد شد؛ زیرا جاى قبر آن حضرت پاره اى از بهشت است و هر مؤمنى که آن را زیارت کند، خدا او را از آتش رهایى بخشد و در سراى امنیت جاى دهد. عیون اخبارالرضا(ع) 2:262؛ امالى صدوق 588.

 چگونگى زیارت امام رضا علیه السلام

براى زیارت امام رضا علیه السلام، متون گوناگونى را آورده اند، امّا مشهورترین متن زیارت آن است که شیخ بزرگوار محمد بن حسن بن ولید، یکى از اساتید شیخ صدوق آن را نقل کرده است. بر پایه آن چه در کتاب کامل الزیارت آمده، این متن از امامان علیهم السلام روایت شده است. کتاب من لا یحضره الفقیه(2:310) متن یادشده را چنین نقل مى کند:
هنگامى که خواستى به زیارت امام رضا علیه السلام در طوس بروى ، پیش از آن که از دیار و سراى خود بیرون شوى ، در حالى که این دعا را مى خوانى ، غسل کن:


و در حالى که از خانه بیرون مى آیى ، چنین بخوان:


بیرون که آمدى ، در آستانه درِ خانه ات بایست و بگو:


زمانى کهـبه امید خداـبه سلامت به مشهد امام رضا علیه السلام رسیدى ، هنگامى که خواستى زیارت کنى ، غسل کن و در همان حال چنین بگو:


آن گاه پاکیزه ترین پوشاک خویش را بر تن کن، در حالى که آرامش تمام وجودت را فرا گرفته است، با پاى برهنه و یاد خدا چنین بخوان:


گامهاى خود را کوتاه بردار و زمانى که به آستان مقدس وارد مى شوى ، این گونه بخوان:

زیارت دیگر1

ابن قولویه از یکى از امامان علیهم السلام نقل مى کند که فرمود: هنگامى که به بارگاه امام رضا علیه السلام روانه شدى ، چنین بخوان:

کامل الزیارات 30

زیارت دیگر2

شیخ مفید در کتاب « مُقنعه » زیارتى دیگر را نقل مى کند و مى گوید: پس از آن که غسل زیارت کردى و پاکیزه ترین لباس خویش را پوشیدى ، نزد قبر امام علیه السلام مى ایستى ، و مىگویى :



آن گاه خود را بر قبر مى اندازى و آن را مى بوسى و دو گونه خویش را بر آن مى نهى ، سپس به بالاسر مى روى و چنین مىخوانى :


پس از آن، دو رکعت نماز زیارت مى گزارى و آن گاه تا مىخواهى نماز مىخوانى ، به پایین پا مىروى ، و آن چه از خدا مى خواهى بر زبان مىآورى .
زیارت امام رضا علیه السلام در اوقاتى که به گونه اى با او در ارتباط است، فضیلت بسیارى دارد، بخصوص در ماه رجب، 23 ذى القعده، 25 ذى القعده و 6 رمضان که آن را در اعمال روزها و ماهها برشمرده اند.
زمانى که خواستى امام را وداع کنى ، آن گونه بخوان که پیامبر(ص) را وداع مىکردى :

دعاى وداع

شیخ صدوق گوید: به هنگام وداع چنین بخوان:

و بگو:

هنگامى که از بارگاه امام بیرون مىآیى ، تا آن جا که ضریح را به چشم مىبینى ، رو از آن برمگردان. عیون اخبار الرضا(ع) 270ـ271: 2؛ من لا یحضره الفقیه 2:60۵

دعاى وداع (مختصر)

کفعمى گوید: در وداع امام رضا علیه السلام همان متنى را بخوان که از امام صادق علیه السلام براى وداع پیامبر(ص) نقل شده است؛ و چنین بگو:


و اگر خواستى ، این را بخوان:

البلد الامین 2

 زیارتنامه حضرت امام رضا (ع )                       قرائت

خدایا مرا پاک کن و دلم را طاهر گردان و سینه ام را بگشا و جاری کن بر زبانم
ستایش و مدح سپاس بر تو را زیرا که نیرویی نباشد جز به وجود تو خدایا آن را
وسیله پاکی و درمان من قرار بده
بنام خدا و به یاری خدا و به سوی خدا و به سوی فرزند رسول خدا بس است مرا خدا
توکل کردم بر خدا خدایا به درگاه تو روآوردم و آهنگ آستان تو کردم و آنچه را
نزد توست خواسته و می طلبم
خدایا به درگاه تو روآوردم و بر عهده تو بجا گذاشتم خاندانم و دارائیم و آنچه به
من دادی و به تو اطمینان دارم و مرا تهی دست مساز ای که نومید نکند هر که او را
خواهد و تباه نگرداند آن را که در حفظ خود دارد درود بر محمد و خاندان محمد و
نگه دار مرا به نگه داری خودت زیرا تباه نگردد هر که را تو نگه داری کنی 
خدایا پاک کن مرا و قلب دلم را طاهر گردان و بگشا سینه ام را و جاری ساز بر
زبانم مدح و ثناء خودت و دوستی تو و ستایش تو را زیرا توان و قدرتی نیست جز
به تو و براستی دانستم که پایه و استواری دینم تسلیم به فرمان تو و پیروی از
روش و سنت تو است و گواهی دادن به این مطلب برای همه خلقت است خدایا آن را
برای درمان هر درد و نور هر تاریکی قرار بده زیرا تو بر هر چیزی توانایی 
خدا بزرگ است نیست معبودی جز خدا منزه است خدا حمد و سپاس برای خداست
به نام خدا و به یاری خدا و بر آئین رسول خدا رحمت خدا بر او و بر خاندان او
گواهی می دهم اینکه نیست معبودی جز خدای یگانه نیست شریکی برای او و گواهم به
اینکه محمد بنده خدای و رسول خداست و اینکه علی ولی خداست
گواهم که نیست الهی جز خدای یگانه که شریکی برای او نیست و گواهم به اینکه
محمد بنده خدا و رسول خداست و اینکه اوست آقای اولین و آخرین و اوست آقای 
پیغمبران و رسولان خدایا درود فرست بر محمد بنده ات و رسولت و پیغمبرت و آقای 
آفریدگانت همگی درود و رحمتی که نتوان او را شمرد غیر از تو خدایا درود فرست
بر امیرمؤمنان علی بن ابیطالب بنده تو و برادر رسول تو که برگزیدی او را به
دانش خودت و قرار دادی او را رهبر به هر که خواستی از خلق خود و راهنما بر کسی 
که مبعوثش کردی به رسالت های خودت و جزابخش در دیانت به عدلت و فیصله دهنده
حکم تو بین خلقت و نگهبانش کردی بر همه اینها و درود بر او و رحمت خدا و
برکات او خدایا درود فرست بر فاطمه دختر پیغمبرت و همسر ولی تو و مادر دو
سبطه حسن و حسین دو سید جوانان اهل بهشت آن بانوی پاک و پاکیزه گوهر مطهره
پرهیزکار پاکیزه و پسندیده پاک و مبرا از هر نقص بانوی زنان اهل بهشت همگی 
رحمتی که نتوان شمردش جز خودت خدایا درود فرست بر حسن و حسین دو سبط پیغمبرت
و دو آقای جوانان اهل بهشت آن دو بزرگوار برای اقامه دین قیام کردند در میان
خلق تو و دو رهنما بر کسیکه او را مبعوث کردی به رسالت خودت و دو پاداش
دهنده دیانت طبق عدلت و دو فیصله بخش قضایت در میان خلق و خدایا درود فرست
بر علی بن الحسین بنده تو و قیام کننده در میان خلق تو و راهنما بر کسیکه او را
مبعوث کردی به رسالت خودت و داور در دین مطابق عدلت و فیصله دهنده حکم تو و
حاکم در امر دین در میان خلق تو آقای عابدان خدایا درود فرست بر محمد بن علی 
بنده تو و جانشین تو در زمین شکافنده علم پیغمبران خدایا درود فرست بر جعفر بن
محمد راستگو بنده تو و سرپرست دین تو و حجت تو بر همه خلقت راستگو و خوشرفتار
خدایا درود فرست بر موسی بن جعفر بنده شایسته ات و زبان گویای تو در میان خلقت
و زبان گویای به حکمت تو و حجت بر آفریدگانت خدایا درود فرست بر علی بن موسی 
الرضا پسندیده بنده ات و سرپرست دین تو آن قیام کننده به عدل تو و دعوت کننده
به دینت و دین پدران راستگویش درودی که نتوان شمرد و احصاء کرد جز تو خدایا
درود فرست بر محمد بن علی بنده ات و ولی تو قیام کننده به فرمان تو و دعوت
کننده به راهت خدایا درود فرست بر علی بن محمد النقی بنده (خاص ) تو و حافظ و
نگهبان دین تو خدایا درود فرست بر حسن بن علی عمل کننده به فرمان تو قیام کننده
در میان خلقت و آن حجت بزرگوارت اداء کننده از پیغمبرت و گواه تو بر خلقت
آنکه مخصوص بود به کرامتت و دعوت کننده بود به اطاعت تو و اطاعت رسولت
درود و رحمت های تو بر همه آن بزرگواران خدایا درود فرست بر حجت خودت و ولیت
که قیام کننده در میان خلقت رحمتی پی در پی با برکت و پایدار شتاب کن بدان
فرج او را و یاری کن او را و قرار ده ما را به او در دنیا و آخرت خدایا من
تقرب می جویم به تو به درستی آنها و دوست دارم دوست آنها را و دشمن دارم دشمن
آنها را و روزیم کن به وسیله آنان نیکی دنیا و آخرت را و دور کن از من به وسیله
ایشان بدی دنیا و آخرت را و هراس های روز قیامت را
درود بر تو ای ولی خدا درود بر تو ای حجت خدا درود بر تو ای نور خدا در
تاریکیهای زمین درود بر تو ای استوانه دین درود بر تو ای وارث آدم برگزیده خدا
درود بر تو ای وارث نوح پیامبر خدا درود بر تو ای وارث ابراهیم خلیل خدا درود
بر تو ای وارث اسماعیل قربانی خدا درود بر تو ای وارث موسی هم سخن با خدا درود
بر تو ای وارث عیسی روح خدا درود بر تو ای وارث محمد رسول خدا درود بر تو ای 
وارث امیرالمؤمنین علی ولی خدا و وصی فرستاده پروردگار جهانیان درود بر تو ای 
وارث فاطمه زهرا درود بر تو ای وارث حسن و حسین دو آقای جوانان اهل بهشت درود
بر تو ای وارث علی بن حسین زینت عابدان درود بر تو ای وارث محمد بن علی 
شکافنده دانش اولین و آخرین درود بر تو ای وارث جعفر بن محمد راستگو خوشرفتار
درود بر تو ای وارث موسی بن جعفر درود بر تو ای شهید با صدق و حقیقت درود بر
تو ای جانشین نیکوکار با تقوی گواهم به اینکه تو به پا داشتی نماز را و ادا کردی 
زکات را و امر به معروف و نهی از منکر کردی و پرستش نمودی خدا را تا دم مرگ
درود بر تو ای اباالحسن و رحمت خدا و برکات او
خدایا آهنگ به درگاهت کردم از وطنم و نور دیدم و طی کردم شهرها را به امید
رحمت تو ناامید مکن مرا و باز مدار مرا بدون برآوردن حاجتم و رحم کن رفت و آمد
بر سر قبر فرزند برادر رسولت درودهای تو بر او و آل او پدر و مادرم فدای تو باد
ای مولای من آمدم به زیارتت و بدرگاه شما وارد شده و پناهنده از آنچه جنایت
کردم بر خودم و بار سنگین گناه را بر دوش کشیدم پس شفیع من باش به درگاه خدا
روز نداریم و بی چیزیم برای توست نزد خدا مقام پسندیده و تو نزد او آبرومندی 
خدایا من تقرب می جویم به سوی تو به دوستی و ولایت ایشان پیرو و دوست آنهایم
بدانچه پیرو و دوست اول آنها بودم و بیزارم از هر دسته و گروهی جز آنها خدایا
لعنت کن به کسانیکه تبدیل کردند نعمت را و متهم کردند پیغمبرت را و منکر
آیات تو شدند و مسخره کردند امامت را و سوار کردند مردم را بر دوش آل محمد
خدایا من تقرب می جویم به سویت به وسیله لعنت بر آنها و بیزاری از آنها در
دنیا و آخرت ای مهربان
رحمت خدا بر تو ای اباالحسن درود خدا بر روان تو و جسم پاکت که شکیبا بودی و
تویی راستگو تصدیق شده بکشد خدا هر که تو را کشت با دست و زبان

ولادت امام محمد باقر(ع) مبارک باد.

امام محمد باقر (ع)

اسم مبارک آن بزرگوار محمد، و لقب مشهور او باقر است که حضرت رسول (ع) آن حضرت را طی روایاتی به این لقب ملقّب فرمود. کنیة مشهور آن حضرت، ابی جعفر و عمر مبارک ایشان مثل عمر پدر بزرگوار و جد بزرگوارشان حسین (ع) پنجاه و هفت سال بود. در اول رجب المرجب سال پنجاه و هفت ه. ق. متولد شد و در سال 114 از هجرت به دست ابراهیم بن ولید و به دستور هشام بن عبدالملک مسموم و شهید گردید. سه ساله بود که حماسة کربلا واقع شد و آن بزرگوار کربلا را مشاهده فرمود. بعد از حماسة کربلا سی و چهار سال با پدر بزرگوار خود، زندگی پر تلاطمی را پشت سر نهاد. مدّت امامت آن حضرت تقریباً نوزده سال بود.

امام باقر دو امتیاز در میان ائمه علیهم السلام دارد. اول جد پدری ایشان امام حسین (ع) و جد مادری آن حضرت امام حسن (ع) است . از این جهت در حق ایشان گفته شده: «علوی من علویین وفاطمی من فاطمیین وهاشمی من هاشمیین.» از نظر نسبت امتیاز فوق العاده ای را دارا است. خصوصاً اینکه مادر ایشان فاطمه دختر امام حسن (ع) زنی بسیار عالمه و مقدسه بود. از امام صادق نقل شده که فرمود: «جدّه ام صدیقه ای بود که در میان اولاد امام حسن، مثلش دیده نشده است.» و نیز خرق عادتی از ایشان نقل می کند و می فرماید: «مادرم پای دیواری نشسته بود که دیوار فرو ریخت. مادرم گفت: ساقط نشو به حق مصطفی که خداوند اذن نداده است که ساقط شوی. دیوار باقی ماند تا جدّه ام از پای آن گذشت.

امتیاز دیگر آنکه وی پایه گذار انقلاب فرهنگی شیعه محسوب می شود. گرچه انتشار معارف شیعه به دست امام صادق (ع) صورت گرفت ولی به دست امام باقر پایه گذاری شد.

در دوران امام باقر (ع) دولت بنی امیه رو به زوال بود مردم از آنها متنفر بودند. بعلت وجود کسی چون عمر بن عبدالعزیز، که علاوه بر اینکه نفع بزرگی برای شیعه داشت ضرر بزرگی نیز برای بنی امیه داشت و اختلاف شدیدی که در ممالک اسلامی پدید آمده بود و هر کسی از گوشه ای قیام می کرد، خلفا بسرعت تغییر می کردند ـ چنانکه در مدّت امامت امام باقر (ع)، در مدت نوزده سال پنج خلیفه روی کار آمدند: ولیدبن عبدالملک، سلیمان بن عبدالملک، عمر بن عبدالعزیز، یزید بن عبدالملک، هشام بن عبدالملک ـ پس موقعیت مناسبی برای آن حضرت که از ظلم بنی امیه فارغ شده بود، پدید آورد که انقلاب علمی را آغاز نماید و بزرگانی از عامه و خاصه در اطراف ایشان جمع شدند و حقایق اسلام، لطایف اسلام و بالاخره معارف اسلام را منتشر کردند. از این جهت رسول اکرم به ایشان لقب باقر داده است. لسان العرب می گوید: لقّب به لانّه بقر العلم وعرف اصله واستنبط فرعه وتوسع فیه، والتبقر التوسع.

«امام باقر ملقّب به این لقب است چون شکافنده علم است. پایه علوم اسلامی را شناخت و فروع آن را درک فرمود و آن را توسعه داد» و ریشة تبقّر به معنی توسعه است.

عامه و خاصه نقل می کنند که رسول اکرم به جابر بن عبدالله انصاری فرموده است:

یا جابر یوشک ان تبقی حتّی تلقی ولداً من الحسین یقال له محمد یبقر علم النبیین بقراً، فاذا لقیته فاقرأه منی السلام.

«ای جابر، تو زنده می مانی مردی از اولاد حسین را که نامش محمد است ملاقات می کنی که او علم انبیا را می شکافد. هنگامی که او را دیدی سلامم را به او برسان.»

و جابر وقتی سلام پیامبر را به امام باقر رسانید حضرت فرمودند: «وصیت کن که در این چند روزه می میری. جابر گریست و گفت: از کجا می گویی؟ حضرت فرمودند: ای جابر به خدا قسم پروردگار عالم علم گذشته و آینده را تا روز قیامت به من عنایت فرموده است.» حضرت باقر را باقر نامیده اند چون انتشار دین و معارف اسلامی را او شالوده ریزی کرده است. مفید در ارشاد گوید: «افرادی از اصحاب رسول الله (ع) که مانده بودند نظیر جابربن عبدالله انصاری و بزرگان از تابعین رؤساء مسلمین از فقها و غیر فقها نظیر جابر جعفی، کیسان سختیانی، امین مبارک، زهری، اوزاعی، ابی حنیفه، مالک، شافعی و زیاد بن منذر، از امام باقر روایت نقل می کنند. همچنین مصنفینی نظیر طبری، بلاذری، سلامی، خطیب، ابی داود، اسکافی، مروزی، الاصفهانی، بسیط و نقاش و غیرهم از امام باقر (ع) روایت نقل می کنند. این افراد از علمای عامه هستند که بعضی از آنان به فیض محضر امام باقر رسیده اند. و بسیاری از علمای اهل تسنن اقرار دارند که حضرت، بزرگترین عالم زمان خویش بوده است. حتی حکم بن عتیبه یکی از علمای بسیار بزرگ عامه در تفسیر این آیة شریفه: ان ذلک للمتوسّمین گفته است.

«والله محمد بن علی منهم.» یعنی: به خدا قسم محمد باقر از متوسّمین است. عبدالله بن عطا که او نیز از علمای عامه است می گوید: ما رایت العلماء عند احدٍ اصغر علما منهم عند ابی جعفر لقد رایت الحکم بن عتیبة عنده کانه متعلم.

«ندیدم دانشمندان را که نزد کسی چنین خویش را کوچک پندارند که نزد امام باقر کوچک بودند؛ حکم بن عتیبه نزد امام باقر فقط یک شاگرد بود.

خواصّ اصحاب امام باقر و همچنین افرادی که از او روایت نقل می کنند بیشتر از چندین هزار نفرند. ولی افراد فوق العاده مبرزی در میان آنها وجود دارند که جداً باید گفت فخر شیعه هستند. اجماع شیعه بر این است که در میان اصحاب رسول الله و تابعین آنها که شاگردان اصحاب هستند و آن شش نفر عبارتند از: زراره معروف، الخربوز، ابو بصیر، فضیل بن یسار، محمدبن مسلم و یزید بن معاویه، که یکی از آنها مثل محمد بن مسلم سی هزار روایت از امام باقر روایت کرده، و می گویم این روایات از اسرار است که به کسی نباید بگویم.»

امام باقر دو امتیاز عالی علاوه بر امتیازهایی که برای ائمه علیهم السلام وجود دارد، در میان ائمة دین دارند و از زبان ایشان به بعضی از آن امتیازها اشاره شده است.

مناقب ابن شهر آشوب از امام باقر نقل می کند که حضرت فرموده اند:

نحن جنب الله ونحن حبل الله ونحن رحمة الله علی خلقه وبنا یفتح الله وبنا یختم الله، نحن ائمة الهدی ومصابیح الدجی ونحن العلم المرفوع لاهل الدنیا ونحن السابقون ونحن الآخرون، من تمسک بنا لحق ومن تخلف عنا غرق. نحن قادة المحجلین ونحن حرم الله ونحن الطریق والصراط المستقیم الی الله عزوجل ونحن من نعم الله علی خلقه ونحن المنهاج ونحن معدن النبوة ونحن موضع الرسالة ونحن اصول الدین والینا یختلف الملائکة ونحن السراج لمن استضاء بنا ونحن السبیل لمن اقتدی بنا ونحن الهداة الی الجنة ونحن عروة الاسلام ونحن الجسور ونحن القناطر من مضی علینا اسبق ومن تخلف عنا محق ونحن السنام الاعظم وبنا یصرف الله عنکم العذاب من ابصر بنا وعرفنا وعرف حقنا واخذ بامرنا فهومنا.

این خطبة شریفه اشاره به آیات قرآن و روایات قطعی از پبامبر اکرم است.

«ما جنب خداوند متعالیم، جنب به معنی پهلو است و عرب چنانچه از وجه که به معنی صورت است ارادة ذات می کند و از ید که به معنی دست است ارادة قدرت می کند، از جنب، ارادة قرب می کند. و چون اهل بیت علیهم السلام منتهای قرب الهی را دارند به آنها جنب الله گفته می شود. این جملة امام باقر اشاره است به آیه ای که در سورة زمر است:

ان تقول نفس یا حسرتی علی ما فرطت فی جنب الله[1] یعنی: «توبه کنید قبل از اینکه بگوید ای وای به من و تفریطگری من دربارة خدا.» بنابراین تفسیر، معنی چنین می شود که می گوید: ای وای به من که سرو کاری با اهل بیت نداشتم. ماییم حبل الله. جمله اشاره است به آیة شریفه واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولاتفرقوا[2].

یعنی: «چنگ بزنید به ریسمان محکم خدا و متفرق نشوید». ماییم از جمله رحمت واسعة پروردگار که بر بنده ها دارد. جمله اشاره است به آیة شریفة «ورحمتی وسعت کل شیء[3].» یعنی رحمت من هر چیزی را فرا گرفته است. و در روایات آمده است که رحمت واسعة خدا حقیقت اهل بیت علیهم السلام است. ماییم که خلقت عالم از ابتدا تا انتها به دلیل ما است و خداوند به دلیل ما عالم را خلق نمود. این جمله که در زیارات نیز دیده می شود اشاره به آیة شهادت است: وکذلک جعلناکم امة وسطا لتکونوا شهداء علی الناس ویکون الرسول علیکم شهیدا[4]. یعنی: «و همانا ما شما ـ اهل بیت ـ را مستکمل آفریده ایم تا شاهد مردم باشید و رسول اکرم نیز شاهد بر شما». و در روایات فراوان است که این شهادت واسطة فیض است. ما امامانی هستیم رهنما و چراغهای درخشان و علم افراشته شده برای مردم. ماییم سابقون و آخرون. یعنی اول ماییم و آخر ماییم ـ باز اشاره به واسطة فیض است ـ هر که به ما پناه برد، رستگار می شود و هر که از ما تخلف کند، غرق خواهد شد. جمله اشاره است به حدیث نبوی که بطور متواتر از پیامبر اکرم روایت شده است. پیامبر (ع) فرموده است: مثل اهل بیت، کشتی نوح است هر که به آنان تمسک جوید رستگار و هر که از آنان تخلف کند غرق خواهد شد. ما راهنمای افراد هستیم در روز قیامت که رستگارند. ماییم حرم الله که احترام ما در میان مردم محفوظ است. جملة ما راه مستقیم هستیم، اشاره به آیه اهدنا الصراط المستقیم دارد. از جملة نعمتهای خدا بر بندگان هستیم. اشاره است به آیة شریفة: وضرب الله مثلاً قریة کانت آمنة مطمئنة یأتیها رزقها رغدا من کل مکان فکفرت بانعم الله فاذاقها الله لباس الجوع والخوف بما کانوا یصنعون[5]. یعنی: «پروردگار عالم مثل زد به قریه ای که عقیده و امنیت داشتند و نعمت مثل باران برای آنها می بارید، آنان به نعمت خدا کفر ورزیدند پس پروردگار عالم لباس قحطی و ناامنی را بر آنان پوشانید در قبال آنچه که انجام می دادند.» راه حق و حقیقت هستیم و معدن نبوّت. آنچه پیامبر داشته ما داریم. و رسالت در خانة ما فرو آمده است: الله اعلم حیث یجعل رسالته[6]. ما پایه های اسلام هستیم و ملائکه به خانة ما رفت و آمد دارند. ما چراغ راه هر که بخواهد هستیم که نور ماه بهره ببرند. ماییم عروة الوثقای اسلام. اشاره به آیة شریفه است: ویؤمن بالله فقد استمسک بالعروة الوثقی لاانفصام لها[7]. یعنی: «هرکه ایمان به خدا آورد به دستاویز محکمی دست زده که ناگستنی است.» ما هستیم پای هر که بخواهد به حق رسد، از ضلالت نجات یابد و به بهشت رود باید ما را طی کند و از ما راهنمایی گیرد. هر که از ما عبور کرد سبقت برد و هر که تخلّف کند نابود شد. بزرگترین حافظ اسلام هستیم. ماییم که به دلیل وجود ما عذاب دنیوی و اخروی از بندگان برطرف می شود. هر که ما را شناخت و حق ما را شناخت، و دستورات ما را اجرا کرد، از ما است ـ رستگار خواهد شد.

باید گفت این خطبه دارای اشارات و کنایات و لطایف فراوان است و باید کتابی دربارة این خطبه نگاشت. اما امام باقر (ع) اضافه بر فضایلی که همة اهل بیت دارند و حضرت در این خطبه به بعضی از آنها اشاره نموده است، دو امتیاز عالی دارد که فی الجمله دربارة آن سخن گفتیم.

مورخین دربارة سؤال و جواب آن راهب نصرانی با امام باقر مطالبی نوشته اند که ما خلاصه ای از آن را می آوریم.

هشام بن حکم، حضرت باقر را به شام احضار نمود. آن بزرگوار همراه با امام صادق علیه السلام به طرف شام حرکت کردند. در بین راه راهبی را دیدند که ارادتمندان به دور از حلقه زده بودند تا راهب آنان را نصیحت کند. حضرت باقر (ع) وارد جمع آنان شد. ابهّت و تجلی نور امام باقر، راهب را تحت تأثیر قرار داد. آنگاه از حال آن بزرگوار استفسار کرد و مسایلی پرسید. مسایل او گرچه از نظر ما عوامانه است و با مقام قدس علمی حضرت باقر مناسبتی ندارد، ولی در آن دورة جهل مسایلی بود بزرگ که توانسته راهب و اطرافیانش را مسلمان کند.

1 ـ ساعتی که نه از روز است و نه از شب؟

فرمودند ساعتهای بین الطلوعین می باشد که از ساعتهای بهشت است. در آن ساعتها می توان آخرت را آباد کرد و سعادت دو جهان را به دست آورد.

2 ـ می گویند اهل بهشت فضولات ندارند، نشانة آن در این دنیا چیست؟

حضرت فرمودند: نشانة آن بچه ای است که در شکم مادر است.

3 ـ می گویند نعمتهای بهشت پایان ناپذیر است، نشانة آن در دنیا چیست؟

حضرت فرمودند: نشانة آن علم است که هر چه از آن بهره گیرند نقصان ندارد.

4 ـ آن دو برادر که با هم متولد شدند و با هم مردند، اما عمر یکی از آنان پنجاه سال و عمر دیگری صد و پنجاه سال چه کسانی بوده اند.

حضرت جواب دادند: آن دو برادر عزیز و عزیز بوده اند که قرآن از آنها خبر می دهد که عزیز چون در زنده شدن مرده ها در روز قیامت تردید کرد، پروردگار عالم جان او را صد سال گرفت سپس زنده کرد. آن راهب پس از شنیدن جوابهای حکیمانه با اطرافیانش مسلمان شد. شأن ائمة طاهرین در تاریخ ناشناخته مانده است، گرچه ابن حجر متعصّب در حق او گفته است: هو باقر العلم وجامعه وشاهد علمه ورافعه صفی قلبه وزکا علمه وعمله وطهرت نفسه وشرف خلقه وعمرت اوقاته بطاعة الله وله من الرسوخ من مقامات العارفین مایکل عنه السنة الواصفین وله کلمات کثیرة فی السلوک والمعارف لاتجملها من العجالة.

«او جامع علوم و شکافندة علم و توسعه دهندة علم بود. او نمایانگر علم بود و علم را رفعت داد. قلب او مهذب و علم و عمل او پاک و پاک بود. او طاهر و مطهر بود، خلق او عالی بود و عمر او در اطاعت خداوند صرف شد. تبحّری در عرفان داشت که زبان گویای آن نیست. سخنان او در عرفان و سیر و سلوک به حدّی است که نمی تواند در این گفتار ضبط شود.» صاحب جنات الخلود که شیعه است می گوید: «اکثر اوقات او صرف اطاعت خدا می شد. از خوف خدا می گریید. بسیار متواضع بود تمام بر سر مزارع می رفت و کار می کرد و آنچه به دست می آورد در راه خدا صرف می نمود. سخی ترین مردم بود و تمام علما نزدش می آمدند؛ علمشان قطره ای بود در مقابل دریا، و نظیر امیرالمؤمنین (ع) چشمه های حکمت از اطرافش می جوشید و در مقابل جلالتش هر جلیلی کوچک بود.»

در خاتمه، معجزه ای از معجزات آن حضرت را یادآور می شویم. کلینی رحمه الله در کافی از ابی بصیر نقل می کند که نزد امام باقر (ع) رفتم و گفتم: شما وارث رسول اکرم هستید؟ فرمود: آری. گفتم: رسول الله وارث انبیاست و آنچه آنان می دانند او می داند؟ فرمود: آری، چنین است. گفتم: بنابراین شما قدرت دارید که مرده را زنده کنید و کور مادرزاد و مرض برص را شفا دهید، چنانچه قرآن دربارة عیسی علیه السلام فرموده؟ فرمود: به اذن پروردگار قدرت داریم. سپس فرمود جلو بیا! چون جلو رفتم دست مبارک خود را به چشمهای من زد و من بینا شدم. سپس به من فرمودند: ای ابی بصیر، آیا می خواهی بینا باشی ولی در روز قیامت مثل مردم، حساب، کتاب و مشقتهای آخرت را دارا باشی، یا کور باشی ولی در آخرت بدون محاسبه به بهشت روی؟ ابی بصیر می گوید کوری را انتخاب کردم.


1).زمر،قسمتی ازآیه۵۶ .

۲).آل عمران،قسمتی ازآیه۱۰۳ .

۳).اعراف،قسمتی از آیه ۱۵۶ .

۴).بقره،قسمتی از آیه۱۴۳.

۵).اعراف،قسمتی ازآیه۱۵۶.

۶).انعام،قسمتی از آیه۱۲۴.

۷).بقره،قسمتی ازآیه۲۵۶.

 

در محضر آیت الله بهاءالدینی:

 

 

در محضرآیت الله بهاءالدینی:

   ‌ آیة‌الله بهاءالدینی‌ دربارة‌ برخی‌ دیگر از بزرگان‌ حوزه‌ خاطرات‌ آموزنده‌ای‌ دارد که‌ این‌ چنین‌ بیان‌ کرده‌ است‌. «زهد و تقوای‌ مرحوم‌ میرزا ابوالقاسم‌ قمی‌ نمونه‌ بود. میرزا اجازه‌ نمی‌داد متنفذین‌ در کارهای‌ او دخالت‌ کنند. زندگی‌ کاملاً درویشی‌ و بی‌آلایشی‌ داشت‌. حتی‌ خادمی‌ نداشت‌ که‌ به‌ کارهای‌ بیرونی‌ او برسد. مرحوم‌ حاج‌ شیخ‌ محمد تقی‌ بافقی‌ نیز از نوادر زمان‌ بود. او در تأسیس‌ حوزه‌ قم‌ سهم‌ بزرگی‌ داشت‌. طهارت‌ نفس‌ او فوِالعاده‌ بود؛ به‌ صورتی‌ که‌ محرز و مسلم‌ بود شیخ‌ در کارهایش‌ به‌ چیزی‌ جز رضای‌ خدا نظر و وابستگی‌ ندارد. نسبت‌ به‌ روحانیت‌ بسیار خدوم‌ بود و به‌ کرامت‌ طلبه‌ها بسیار توجّه‌ داشت‌. در آن‌ اوایل‌ تأسیس‌ حوزه‌، در اوّل‌ هر ماه‌ حدود هزار تومان‌ پول‌ (سکه‌) که‌ وزنش‌ هم‌ زیاد می‌شد، درون‌ کیسه‌ای‌ می‌ریخت‌ وبه‌ سراغ‌ تک‌ تک‌ حجره‌های‌ فیضیه‌ می‌آمد و شهریة‌ طلبه‌ها را می‌داد. به‌ طلبه‌ای‌ که‌ می‌فهمید کوششی‌ در درس‌ و امور تقوایی‌ دارد، خیلی‌ احترام‌ و تواضع‌ می‌کرد. هنگام‌ تعطیلی‌ تابستان‌ که‌ طلبه‌ها مسافرت‌ می‌رفتند، شهریة‌ چند ماه‌ را یکجا پرداخت‌ می‌کرد که‌ مجبور نباشند هر ماه‌ برای‌ گرفتن‌ شهریّه‌ رنج‌ مسافرت‌ را تحمّل‌ کنند. مرحوم‌ بافقی‌ آن‌ گونه‌ صادِق بود که‌ دوست‌ و دشمن‌ به‌ صداقتش‌ ایمان‌ داشت‌. خواهر رضاخان‌ که‌ فوت‌ کرده‌ بود، رضاخان‌ گفته‌ بود مرحوم‌ بافقی‌ بر او نماز میّت‌ بخواند! شیخ‌ می‌گفت‌: ما در حضرت‌ عبدالعظیم‌ بودیم‌ که‌ گفتند بیا نماز بخوان‌! من‌ گذاشتم‌ همه‌ که‌ جمع‌ شدند، گفتم‌ نمی‌آیم‌. مرحوم‌ بافقی‌ مرد مبارزی‌ بود، به‌ مبارزه‌ با رضاخان‌ برخاست‌، بعد هم‌ تبعید شد و به‌ زندان‌ افتاد، اما آن‌ گونه‌ محکم‌ و پابرجا بود که‌ حرفهای‌ بعد از زندانش‌ با قبل‌ از زندان‌ هیچ‌ فرقی‌ نکرد. خانة‌ ایشان‌ در حضرت‌ عبدالعظیم‌ در خیابانی‌ واقع‌ شده‌ بود که‌ رفت‌ و آمد نظامیان‌ در آن‌ خیابان‌ زیاد بود. اتاقی‌ هم‌ که‌ ایشان‌ در آن‌ می‌نشست‌، درست‌ مقابل‌ در حیاط‌ بود. شیخ‌ به‌ این‌ موضوع‌ که‌ او را می‌بینند، و هر آن‌ ممکن‌ است‌ مزاحمش‌ شوند، هیچ‌ توجّهی‌ نداشت‌. بی‌اعتنا به‌ همه‌ چیز در همان‌ اتاِ، جلسات‌ گفت‌ و شنود داشت‌. من‌ خودم‌ مکرّر در همان‌ جا خدمت‌ ایشان‌ رسیدم‌.

دربارة‌ مقام‌ معظم‌ رهبری‌:

«بعد از امام‌ اگر بشود به‌ کسی‌ اعتماد کرد به‌ این‌ سیّد (آیة‌الله خامنه‌ای‌) است‌... ایشان‌ از همة‌ افراد به‌ امام‌ نزدیکتر است‌... کسی‌ که‌ ما به‌ او امیدواریم‌ آقای‌ خامنه‌ای‌ است‌...، باید به‌ او کمک‌ کرد که‌ تنها نباشد.»این‌ جملات‌ بخشهایی‌ از سخنان‌ این‌ اندیشمند ژرف‌اندیش‌ و عالم‌ گرانقدر است‌.عباراتی‌ که‌ از سال‌ 1361 تا 1367 فرموده‌اند. گاهی‌ که‌ صحبت‌ از قائم‌ مقامی‌ برخی‌ افراد بعد از امام‌ می‌شد، ایشان‌ لبخندی‌ ملیح‌ زده‌ و با تأمّل‌ اندیشمندانه‌ای‌ می‌فرمود:ما این‌ طور نمی‌بینیم‌، چون‌ خدا نمی‌خواهد، هر چند بعضی‌ تلاش‌ می‌کنند.خیال‌ می‌کنند می‌توانند برای‌ شیعه‌ از جانب‌ خود رهبر و مرجع‌ درست‌ کنند.» آن‌ گاه‌ این‌ داستان‌ را بیان‌ می‌کردند که‌: «در زمان‌ سید ابوالحسن‌ اصفهانی‌ برای‌ مرجعیت‌ بعد از ایشان‌، تبلیغ‌ زیادی‌ برای‌ میرزا محمد حسین‌ اصفهانی‌ (کمپانی‌)کردند، ولی‌ از آن‌ جا که‌ خدا نمی‌خواست‌، میرزا محمد حسین‌ اصفهانی‌ پنج‌ سال‌ قبل‌ از سید ابوالحسن‌ اصفهانی‌ رحلت‌ کرد و سید ابوالحسن‌ اصفهانی‌ بر پیکرش‌ نماز خواند.»درسال‌ 1365 که‌ برخی‌ از دوستان‌ و علاقه‌مندان‌ ایشان‌ در خدمت‌ آقا بودند، صحبت‌ از رهبری‌ بعد از حضرت‌ امام‌(قده‌) به‌ میان‌ آمد فرمودند:«البته‌ هیچ‌ کس‌ حاج‌ آقا روح‌الله نمی‌شود، ولی‌ آقای‌ خامنه‌ای‌ از همه‌ به‌ امام‌ نزدیکتر است‌.کسی‌ که‌ ما به‌ او امیدواریم‌ آقای‌ خامنه‌ای‌ است‌. شما از ما قبول‌ نمی‌کنید و تعجب‌ می‌کنید، ولی‌ این‌ دید ماست‌، نزد ما محرز است‌ سید علی‌ خامنه‌ای‌.» زمان‌ می‌گذشت‌ و به‌ مرور زمان‌ سخنان‌ گهربار و گلواژه‌های‌ بینش‌آفرین‌ این‌ پیر روشن‌ضمیر، بیشتر و بهتر عملی‌ می‌شد. تا این‌که‌ رحلت‌ حضرت‌ امام(ره) و انتخاب‌ حضرت‌ آیة‌الله خامنه‌ای‌(مدظله‌ العالی‌) پیش‌ آمد. خدمت‌ ایشان‌ رسیدیم‌ و به‌ عنوان‌ خبر جدیدی‌ خدمتشان‌ عرض‌ کردیم‌. فرمودند: «ما مدتها پیش‌ به‌ این‌ مطلب‌ رسیده‌ بودیم‌ و باید به‌ ایشان‌ کمک‌ کرد تا تنها نباشد.»

تهذیب‌ نفس:‌‌

 جهان‌ آفرینش‌ به‌ سان‌ گلستانی‌ سبز و خرم‌ است‌ و وجود ما همچون‌ نهالی‌ در حال‌ رشد و تکامل‌.پروردگار متعال‌ هر یک‌ از ما را باغبان‌ شاخسار وجودمان‌ قرار داده‌، تا از خویشتن‌ مراقبت‌ کرده‌، هستی‌ خود را از آفات‌ دور نگهداریم‌ و نهال‌ وجودمان‌ را از سموم‌ شهوات‌ حفظ‌ کنیم‌. از «آفتاب‌ انوار الهی‌» بهره‌ جسته‌ و از «توفان‌ هواها و هوسها»ایمن‌ گردانیم‌. این‌ مراقبتها همّت‌ می‌طلبد و تلاش‌ می‌خواهد؛ مراقبتی‌ که‌ لحظه‌ای‌ غفلت‌ در آن‌ راه‌ نیابد و عطر یاد و نام‌ خدا از آن‌ به‌ مشام‌ رسد.امام‌ متقیان‌، حضرت‌ علی(ع)هواها و هوسها و خواسته‌های‌ دل‌ را این‌ چنین‌ توصیف‌ می‌فرماید:«خواسته‌های‌ دل‌ و هوسهای‌ آدمی‌ کشنده‌ و مایة‌ فتنه‌ و زمینة‌ رنجهاست‌.شهوات‌ انساهها همچون‌ سمومی‌ کشنده‌ است‌ که‌ آفت‌ نهال‌ انسانی‌ است‌؛ لذّت‌ آنی‌ دارد و پشیمانی‌ ابدی‌ در پی‌ خواهد داشت‌.خوشا به‌ حال‌ کسانی‌ که‌ از شهوات‌ و هواها و هوسها خود را دور کرده‌اند و به‌ مرحلة‌ تهذیب‌ رسیده‌اند.»در این‌ مقال‌ از زبان‌ فرزانة‌ مهذّب‌، حضرت‌ آیة‌الله بهاءالدینی‌، چگونگی‌ سیر تهذیب‌ نفس‌ و آثار و برکات‌ آن‌ را درمی‌یابیم‌:«در چهارده‌ سالگی‌ مبتلا به‌ بیماری‌ سختی‌ شدم‌ که‌ مرتب‌ خونریزی‌ داشتم‌.حالم‌ سخت‌ بود.از خدا خواستم‌ که‌ با لطف‌ و عنایتش‌ مرا شفا دهد.بحمدالله شفا یافتم‌.از همین‌ سن‌ بود که‌ توجه‌ و اعتماد بسیاری‌ به‌ دستگاه‌ خداوند پیدا کردم‌.به‌ طور جدّی‌ ـ اما معقول‌ و منطقی‌ ـ شروع‌ به‌ تهذیب‌ کردم‌.در کنار درس‌ و بحث‌، که‌ تمام‌ ساعات‌ روزانه‌ام‌ را فرامی‌گرفت‌، لحظه‌ای‌ از خدا غافل‌ نمی‌شدم‌.خود را در برابر خداوند هیچ‌ می‌دانستم‌.از آن‌ روز، تحت‌ تأثیر تشویق‌، تعریف‌ و یا شهرت‌ قرار نمی‌گرفتم‌؛ روزها به‌ درس‌ و روزه‌ و شبها به‌ مطالعه‌، تفکر و تهجّد اشتغال‌ داشتم‌. در خود امید عجیبی‌ به‌ خدا و قطع‌ امید از غیر خدا احساس‌ می‌کردم‌. از این‌ رو، سعی‌ فراوانی‌ در راز و نیاز در شبها و یاد خدا در روزها داشتم‌. اوضاع‌ حوزه‌های‌ علمی‌ در آن‌ روز نیز چنین‌ بود. به‌ یاد دارم‌، بیش‌ از شانزده‌ سال‌ نداشتم‌ که‌ یک‌ ساعت‌ قبل‌ از اذان‌ صبح‌ در فیضیه‌ قدم‌ می‌زدم‌. و گاهی‌ که‌ نگاهم‌ به‌ حجره‌ها می‌افتاد، تمام‌ چراغهای‌ آنها را روشن‌ می‌دیدم‌، به‌ طوری‌که‌ بجز یک‌ حجره‌ همة‌ طلاّب‌ مشغول‌ تهجّد و شب‌زنده‌داری‌ بودند. آن‌ چنان‌ با نشاط‌ بودند که‌ گویی‌ اصلاً فشار فقر را متوجه‌ نمی‌شدند.در آن‌ روز بیشترین‌ وقت‌ طلاّب‌، صرف‌ مسألة‌ تهذیب‌ نفس‌ می‌شد.برای‌ آنان‌ ملاک‌ خوبی‌ و بدی‌، علم‌، قدرت‌، خدمت‌، سخنوری‌ و دم‌ از ولایت‌زدن‌ و این‌ گونه‌ چیزها نبود، بلکه‌ تمامی‌ همّت‌ و هدف‌ آنان‌ تهذیب‌ نفس‌ بود و بس‌!با تهذیب‌ نفس‌ علم‌ به‌ بار می‌نشیند و ثمره‌ می‌دهد.قدرت‌، مفید می‌شود و خدمت‌، ارزش‌ می‌یابد.ارج‌ و بهای‌ افراد به‌ خودسازی‌، تهذیب‌ نفس‌ و توجه‌ به‌ خداست‌. هر چه‌ تهذیب‌ افزایش‌ یابد، مشکلات‌ و نابسامانی‌ها آسان‌ و قابل‌ تحمل‌ می‌شوند و در پی‌ آن‌ تأیید الهی‌ مسائل‌ را حل‌ می‌کند و اگر خدای‌ ناکرده‌ این‌ وظیفة‌ اصلی‌ فراموش‌ شد، تمامی‌ زحمات‌ هدر می‌رود. آری‌، تهذیب‌ نفس‌ است‌ که‌ مسؤولین‌ را صالح‌ و دلسوز، روحانیت‌ را موفق‌ و مؤثر و سرانجام‌ جامعه‌ را پاک‌ و با صفا می‌کند.»این‌ پیر فرزانه‌، در جای‌ دیگری‌ از سخنان‌ خود، نعمت‌ فقر و ناداری‌ و ضرورت‌ خودسازی‌ را برای‌ طالبان‌ علم‌ این‌ گونه‌ بیان‌ می‌فرماید: «فقر طلبه‌ درآغاز تحصیل‌، مصلح‌ اوست‌. اگر اصلاح‌ شد و خود را از بند قیودات‌ مادی‌ و امکانات‌ بیش‌ از حد دنیوی‌ رها ساخت‌، زرِ و برِ اطرافش‌ و امکانات‌ چشمگیر ظاهری‌، توانایی‌ زمین‌ زدن‌ او را نخواهند داشت‌.درس‌ خواندن‌ و انباشته‌ کردن‌ معلومات‌، بدون‌ توجه‌ به‌ خودسازی‌ و مراقبت‌ از گوهر وجود خویش‌، موجب‌ ضربه‌ خوردن‌ و هلاکت‌ آدمی‌ خواهد شد، هر چند به‌ مقام‌ اجتهاد برسد.زیرا علم‌ بدون‌ تهذیب‌ نفس‌، زهر است‌ و کشندة‌ جان‌ و آبرو و شخصیّت‌ افراد.»خاطرات‌ سالهای‌ بسیار دور و حکایات‌ فراوان‌ از سرگذشتها، وجود این‌ اندیشمند پارسا و عالم‌ فهیم‌ را به‌ سان‌ دایرة‌المعارفی‌ بزرگ‌ کرده‌ است‌.از جملة‌ این‌ حکایتها می‌توان‌ به‌ این‌ ماجرا اشاره‌ کرد:«یکی‌ از فضلا در کنار درس‌ و بحث‌ خود کشاورزی‌ می‌کرد و با استفاده‌ از ارث‌ پدری‌، که‌ قطعة‌ زمینی‌ بود و تحت‌ اجارة‌ وی‌ قرار داشت‌، با کارگران‌ مشغول‌ کار می‌شد. او انسانی‌ پاک‌، ساده‌ و با صفا بود که‌ خود را از فریب‌ و نیرنگ‌ و مکر و ریا دور ساخته‌ بود، به‌ طوری‌ که‌ برخی‌ از سادگی‌ و صمیمیت‌ او سوء استفاده‌ کرده‌، او را فریب‌ می‌دادند و گاهی‌ در آخر سال‌ پول‌ اجارة‌ زمین‌ هم‌ برای‌ او فراهم‌ نمی‌شد.آن‌ صفات‌ پسندیده‌ و نیک‌ موجب‌ شده‌ بود، همین‌ که‌ پای‌ طاقچه‌ و نزدیک‌ بخاری‌ می‌نشست‌، پول‌ برای‌ او ریخته‌ می‌شد و یا برخی‌ اوقات‌ چون‌ کتاب‌ را می‌گشود، چند اسکناس‌ مشاهده‌ می‌کرد. این‌ برکات‌ بدین‌ خاطر بود که‌ خود را وقف‌ مادیات‌ نکرده‌ بود.از این‌ رو، خداوند بدین‌گونه‌ جبران‌ می‌کرد.اخیراً او را دیدم‌ و از او سؤال‌ کردم‌ که‌ هنوز پول‌ از طاقچه‌ برایت‌ ریخته‌ می‌شود؟! گفت‌: بد شدیم‌ و دیگر از آن‌ پولها خبری‌ نیست‌. گفتم‌: بد نشدی‌، دیگر احتیاج‌ نداری‌ و الاّ باز هم‌ ادامه‌ پیدا می‌کرد.

                                                                                  مراتب‌ درک قرآن:

شاید معنای‌ این‌ که‌ قرآن‌ «سبعة‌ بطون‌» یا «سبعین‌ بطون‌» دارد به‌ حسب‌ افق‌ هر ناظر، متفکر و دانشمندی‌ تفاوت‌ پیدا کند. انسان‌ هر اندازه‌ که‌ در مسیر الهی‌ پیشروی‌ کند، استفاده‌اش‌ از کتاب‌ زیادتر است‌.لذا علم‌ به‌ کتاب‌ و تفسیرِ اهل‌ بیت‌ را دیگران‌ ندارند. این‌ قدر تفاسیر از عامّه‌ و خاصّه‌ دربارة‌ کتاب‌ نوشته‌ شده‌ است‌ که‌ یا جهات‌ ادبی‌ است‌، یا جهات‌ فلسفی‌ و اخلاقی‌، ولکن‌ نسبت‌ به‌ علمی‌ که‌ ائمه‌ :به‌ کتاب‌ دارند، همه‌ صفر است‌. این‌ که‌ پیغمبر خدا گفته‌ است‌: این‌ دو را از هم‌ جدا نکنید، بی‌ جهت‌ نیست‌. این‌ دو را نمی‌توان‌ از هم‌ جدا کرد؛ یعنی‌ اگر جدا کردید، کتاب‌ را نمی‌توان‌ فهمید و شاید فلسفه‌ هم‌ در اسلام‌ همین‌ است‌.

مسیر کمال:

اسلام‌ همه‌ را دعوت‌ به‌ حرکت‌ می‌کند؛ حرکت‌ تکاملی‌. می‌گوید: بالا بروید و چیز بفهمید! ولی‌ در این‌ سطح‌ نازل‌ که‌ بیچارة‌ اقتصاد، بیچارة‌ شهوات‌ و بیچارة‌ مقام‌ هستی‌، جز این‌ که‌ فقط‌ جوجه‌ و کباب‌ برایت‌ درست‌ شود، از چیز دیگری‌ خبری‌ نیست‌.وقتی‌ می‌توانی‌ به‌ معارف‌ اسلام‌ آشنا شوی‌ که‌ در مسیر انبیا باشی‌. وقتی‌ می‌توانی‌ با معارف‌ اسلام‌ آشنا باشی‌ که‌ در حرکت‌ الی‌ الله‌ کامل‌ شوی‌. این‌، آثار حرکت‌ است‌ و این‌ کار، حقه‌بازی‌ و کلک‌ برنمی‌دارد.تبلیغات‌ هم‌ آن‌ را درست‌ نمی‌کند.این‌ را به‌ شما بگویم‌:اگر تمام‌ دنیا تبلیغ‌ کنند که‌ آقا یک‌ حکیم‌ الهی‌ است‌ و آشنای‌ به‌ کتاب‌ خداست‌، آدم‌ آشنا نمی‌شود. فقط‌ دستگاه‌ خداوند می‌تواند آدم‌ را آشنا کند و آدم‌ باید از مسیرش‌ برود. خدا همه‌ را توفیق‌ بدهد، همه‌ را مؤید کند که‌ به‌ راهِ استفاده‌ آشنا باشیم‌ و راه‌ تکامل‌ را بفهمیم‌.از مسیر تکامل‌ حرکت‌ کنید و بدانید که‌ راه‌، منحصر است‌ به‌ مسیری‌ که‌ انبیا از آن‌ مسیر رفتند و آن‌ کارها را هم‌ کردند؛ احیا کردند، آتش‌ را گلستان‌ کردند.ما اگر نمی‌توانیم‌ آن‌ کارها را انجام‌ دهیم‌، می‌توانیم‌ یک‌ بندة‌ صالح‌ باشیم‌.این‌ هم‌ خیلی‌ قیمت‌ دارد که‌ از بدیها دور و به‌ خوبیها نزدیک‌ شویم‌.اگر یک‌ بندة‌ خدا، یک‌ مخلوِ خدا، بدیها را نداشته‌ باشد و کمی‌ هم‌ خوب‌ باشد، همة‌ شما دست‌ او را می‌بوسید.خود شما هم‌ می‌توانی‌ این‌ چنین‌ شوی‌؛ اگر ان‌ شاءالله دروغها را کم‌ کردید، تهمتها را کم‌ کردید، جهالتها را کم‌ کردید، توطئه‌ها را کم‌ کردید.توطئه‌ تنها کار آمریکا نیست‌، شما هم‌ توطئه‌ می‌کنید. اگر حقیقتی‌ را به‌ شما می‌گوییم‌ بدتان‌ نیاید. ما می‌گوییم‌ برای‌ این‌ که‌ ان‌ شاءالله شما توطئه‌ نکنید. در اقتصاد خود توطئه‌ نکنید، در کارهای‌ مذهبی‌ توطئه‌ نکنید. توطئه‌، مخالف‌ و مزاحم‌ تکامل‌ شماست‌. ان‌ شاءالله خدا همة‌ شما را موفق‌ کند. اگر حرکت‌ شما در مسیر خدا کُند بود، ـ فی‌ الجمله‌ ـ نتیجه‌ بخش‌ است‌، ولی‌ اگر از غیر مسیر بروید سقوط‌ می‌کنید.خدا همه‌ را هدایت‌ کند.خدا همه‌ را به‌ ایمان‌ کامل‌ برساند. خداوند همه‌ را با ارتباط‌ با خودش‌ آشنا کند. اگر با ارتباط‌ با خدا آشنا شدید و فهمیدید و وجدان‌ کردید که‌ یک‌ مبدئی‌ برای‌ عالم‌ طبیعت‌ هست‌ که‌ او حاکم‌ در جهان‌ طبیعت‌ است‌، این‌، تمام‌ کمال‌ است‌.

در محضر شیخ جعفر مجتهدی (ره)

معرفی سایت قرآنی
پایگاه قرآنی مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت علیهم السلام. سایتی بسیار غنی و جذاب.

بدون گریه بر حضرت سیدالشهداء (علیه‌السلام) نمی‌توانیم زنده بمانیم

جناب آقای حاج فتحعلی تعریف کردند:
در یکی از دفعاتی که آقا مجتهدی در بیمارستان آیت الله گلپایگانی بستری شدند تمام اطباء بالاتفاق به آقا گفتند: شما اصلاً نباید گریه کنید، و در غیر این صورت نابینا خواهید شد. آقا در جواب به آنها فرمودند:

« ما بدون گریه بر حضرت امام حسین (علیه‌السلام) نمی‌توانیم زنده بمانیم. »
هر چه دارم از ناحیه حضرت علی اصغر (علیه‌السلام) است

جناب آقای جلالی نقل کردند:
روزی درخدمت آقای مجتهدی بودم ایشان در حالی که بسیار منقلب بودند، تعریف کردند:

چند سال پیش که در قم بسر می‌بردم روز عاشورا به شدت مریض بودم و به طوری درد سراسر وجودم را فرا گرفته بود که نمی‌توانستم از رختخواب برخیزم.
طبق معمول همه ساله در آن روز هم مراسم عزاداری در منزل برپا بود. در همان هنگام با حال سختی که داشتم متوسل به حضرت علی‌اصغر (علیه‌السلام) شدم و حالتی به خصوص برایم پیدا شد و صحنه‌هایی را مشاهده کردم. از جمله دیدم سقف اتاق شکافته شد و نور عجیبی از آسمان به طرفم آمد به حدی آن نور شدید بود که از شدت آن چشمانم را بستم و بعد از چند لحظه که چشمانم را باز نمودم و سرم را بالا آوردم دیدم بانویی در حالیکه طفلی را در آغوش دارند در مقابلم نشسته‌اند.
در همان حال به من فهماندند که آن دو بزرگوار حضرت رباب و حضرت علی‌اصغر (علیهما‌السلام) می‌باشند.
سپس ایشان فرمودند: آقای جلالی هر چه که دارم و به هر کجا که رسیده‌ام از ناحیه حضرت علی‌اصغر (علیه‌السلام) و توسل به ایشان بوده است.

اینجا بود که کلام ایشان با گریه‌های پی در پی قطع و مجلس به یک جلسه توسل مبدل گشت...تزکیه نفس

جناب آقای مصطفی حسنی می‌گفتند: زمانی بنده حدود دو ماه موفق به زیارت آقای مجتهدی نشده بودم، روزی به منزل رفتم و به هنگام ورود چشمم به لفظ جلاله (الله) در بالای سر در خانه افتاد و یک حالت درونی و دگرگونی خاصی به من دست داد. به طوری که حدود دو ساعت در حال مشاهده آن اسم و گریه کردن بودم که نظیر آن گریه تاکنون برایم پیش نیامده است.

در این موقع حالتی شبیه تزکیه نفس در من ایجاد شده بود و اختیار از کفم ربوده شده و دل و ضمیرم متوجه آقای مجتهدی گردید، بی‌اختیار به منزل ایشان رفتم، آقا احترام خاصی به من گذاشتند و به طور کنایه فرمودند:

«انسان باید تزکیه نفس داشته باشد

با شنیدن این کلام متوجه شدم که در اثر همان گریه و تزکیه بوده است که توفیق زیارت ایشان را پیدا کرده‌ام.


جواب سلام خادم حرم حضرت علی ابن موسی الرضا – علیه السلام

آقای حمید حسنی‌طباطبایی تعریف می‌کردند:
در سفری که حدود 35 سال پیش به مشهد داشتم، شنیدم که حضرت آقای مجتهدی بعد از ظهرها به هنگام غروب ساعتی را در یکی از بقعه‌های باغ رضوان به سر می‌برند و من برای دیدن ایشان به آنجا رفتم.
مقبره، خیلی شلوغ بود و افراد زیادی در خدمت آقای مجتهدی بودند. متوجه شدم که ایشان چشم خود را از در بقعه بر نمی‌دارند، انگار منتظر آمدن کسی هستند!
چند دقیقه‌ای گذشت و یکی از خادمان علی بن موسی الرضا (علیه السلام) درحالی که شال سبزی به کمر بسته بود و گلابدانی در دست داشت، وارد بقعه شد. آقای مجتهدی از جای برخاستند و با احترام او را در کنار خود نشاندند و بیش از اندازه او را مورد عنایت قرار دادند.
وقتی که او رفت، به من فرمودند:

سید بزرگواری است و امام رضا (علیه السلام) به او لطف خاصی دارند و بعد قسم یاد کردند و فرمودند:
هر موقع که ایشان به حرم رضوی مشرف می‌شود و به محضر امام سلام می‌کند، جواب سلام او را می‌دهند و من این را به گوش خود شنیده‌ام و حکایت نقل گفته دیگران نیست!

ولی آقای مجتهدی نفرمودند که آن سید خادم، خودش هم جواب سلام امام را می‌شنود یا نه. 

در محضر شیخ

کل یوم عاشورا کل عرض کربلا

   اساس خودسازی

اساس خودسازی، توحید است

«فلاح» در حقیقت جامع همه کمالات انسانی است و راه رسیدن به آن از دیدگاه

 قرآن کریم، خودسازی و تزکیه نفس است. خداوند متعال پس از سوگند‌های متعدد تأکید می‌فرماید:

﴿ قدأفلح من زکها. سوره شمس آیه 9 ﴾
«
کسی به «فلاح» رسید که تزکیه نفس کرد. »

همه آن چه پیامبران الهی از جانب خداوند متعال برای هدایت انسان آورده‌اند،

 مقدمه «فلاح» و شکوفایی استعدادهای انسانی است. مسأله اصلی در

تزکیه نفس، آن است که انسان دریابد خودسازی را از کجا باید آغاز کند،

 و اساس خود سازی چیست؟
از نظر انبیای الهی، اساس خودسازی و نخستین گام در راه تزکیه نفس «توحید» است،

 از این رو نخستین پیام همه پیامبران کلمه «لا إله إلا الله» بود:

﴿ و مآ أرسلنا من قبلک من رسول إلا نوحی إلیه أنه لآ إله إلآ إنا فاعبدون. سوره انبیاء آیه 25 ﴾

«
و ما پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر آن که به او وحی می‌فرستادیم

که خدایی جز من نیست، پس مرا بپرستید. »

نخستین سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز با مردم این بود که:

« یا أیها الناس! لا إله إلا الله، تفلحوا؛

هان ای مردم! بگویید: «لا إله إلا الله» تا رستگار شوید. »

از سویی، تنها، گفتن کلمه توحید کارساز نیست، و آن‌چه اساس خودسازی و موجب «فلاح»

 و رستگاری و شکوفایی کمالات انسانی است، حقیقت توحید و موحد شدن حقیقی انسان است.
نشانه آن که انسان به حقیقت توحید - به مفهوم واقعی و کامل آن - رسیده این است که
می‌تواند

همچون فرشتگان الهی، در کنار ذات خداوندی شاهد و گواه یگانگی حضرت حق جل و علا باشد:

﴿ شهد الله أنه لآ إله إلا هو و الملائکه و أولوا العلم ﴾

«
خداوند، فرشتگان و صاحبان دانش گواه‌اند که خدایی جز او نیست ».

یکی از شاگردان شیخ درباره او می‌گوید: خدایش رحمت کند! تمام همتش در تحصیل لا إله إلا الله،

 و همه گفتارش برای رسیدن به حقیقت این کلمه طیبه بود.
و دیگری می‌گوید: شیخ متخصص در این رشته بود. و با تمام توان تلاش می‌کرد

آن چه را یافته به دیگران منتقل کند و شاگردان را به مرتبه توحید شهودی برساند.

شیخ می‌فرمود:


« اساس خودسازی، توحید است. هر کس بخواهد ساختمانی بنا کند،

ابتدا باید زیرسازی او درست باشد، اگر پایه، محکم و اساسی نبود،

آن بنا قابل اطمینان نیست، سالک باید سیر و سلوک خود را از توحید آغاز کند،

نخستین سخن همه پیامبران کلمه « لا اله الا الله » بوده است.

 تا انسان حقیقت توحید را درک نکند و باور نکند که در وجود،

 چیزی جز خداوند منشأ اثر نیست، و همه چیز جز ذات مقدس حق فانی است،

به کمالات انسانی دست نخواهد یافت. با درک حقیقت توحید،

انسان با همه وجود متوجه آفریدگار خواهد شد. »

همچنین می‌فرمود:
« اگر بخواهی خدا تو را صدا کند قدری معرفت پیدا کن و با او معامله کن
. »
«
وقتی می‌گوییم: « لا اله الا الله » باید راست بگوییم. تا انسان خدایان دروغین

را کنار نگذارد نمی‌تواند موحد باشد و در گفتن لا اله الا الله راستگو باشد،

«اله» چیزی است که دل انسان را برباید، هر چیز که دل او را ربود،

خدای اوست وقتی می گوییم: لا اله الا الله، باید حیران او باشیم. »
«
همه قرآن به کلمه لا اله الا الله باز می‌گردد و انسان باید به جایی برسد

 که در قلب او چیزی جز این کلمه، نقش نبندد و هر چه غیر اوست رخت بربندد:

﴿ قل الله ثم ذرهم: بگو آن خداست سپس آنها را واگذار. سوره انعام آیه 91 ﴾ ».
«
انسان درخت توحید است، میوه این درخت ظهور صفات خدایی است،

 و تا این ثمر را نداده کامل نیست، حد کمال انسان این است که به خدا برسد؛

 یعنی: مظهر صفات حق شود. سعی کنید صفات خدایی در شما زنده شود. او کریم است

 شما هم کریم باشید. او رحیم است شما هم رحیم باشید. او ستار است شما هم ستار باشید ... »
«
آن چه به درد انسان می‌خورد صفات خدایی است،

 هیچ چیز دیگر برای انسان کارساز نیست، حتی اسم اعظم! »
«
اگر در توحید مستغرق باشی، هر لحظه از عنایت‌های خاص حق تعالی بهره‌مند می‌شوی

 که در لحظه قبل برخوردار نبوده‌ای، عنایت‌های حق هر دم تازگی خواهد داشت. »

   غلبه بر شیطان


یکی از برکات کار برای خدا غلبه بر شیطان است. شیخ در این باره، می‌فرمود:
عبد صالح خدا جناب شیخ رجبعلی خیاط - ره---تاریخ عکس در حدود سال 1335 شمسی
« کسی که برای خدا قیام کند نفس با هفتاد و پنج لشگر و شیطان با جنود خود، برای از بین بردنش قیام می‌کنند ولی « جند الله هم الغالبون ». عقل هم دارای هفتاد و پنج لشگر است و نخواهد گذاشت بنده مخلص، مغلوب شود: ﴿ إن عبادی لیس لک علیهم سلطان: بدان که بر بندگان ( خالص) من دست نخواهی یافت. سوره حجر آیه 42 ﴾. اگر علاقه به غیر خدا نداشته باشی، نفس و شیطان زورشان به تو نمی‌رسد، بلکه مغلوب تو می‌گردند. »

و می فرمود:
« در هر نفس کشیدن امتحانی است، ببین با انگیزه رحمانی آغاز میشود یا با انگیزه شیطانی آمیخته می‌گردد! »


باز شدن چشم دل
جناب شیخ معتقد بود تا انسان به غیر خدا توجه دارد و غیر او را می خواهد در
واقع مشرک و دل او آلوده به زنگار شرک است و در این رابطه به آیه کریمه
( انما المشرکون نجس: همانا مشرکان پلیدند. سوره توبه آیه 28 )
تا وقتی که غبار شرک بر آینه دل باشد، انسان نمی‌تواند با حقایق هستی آشنا شود. از این رو شیخ می‌فرمود:

« تا انسان توجهش به غیر خداست، نسبت به حقایق هستی نامحرم است و از باطن خلقت آگاه نیست. »

اما اگر انسان خالص شود، غبار شرک از آینه دل او زدوده شده و محرم راز آفرینش می‌گردد. جناب شیخ در این باره می‌فرمود:

« اگر کسی برای خدا کار کند، چشم دلش باز می‌شود، اگر مواظب دلتان باشید و غیر خدا را در آن راه ندهید، آن چه را دیگران نمی‌بینند می‌بینید، و آن چه را دیگران نمیشنوند شما می‌شنوید. »




برکات مادی و معنوی اخلاص
قرآن کریم تصریح می‌فرماید که اگر کسی اهل دنیا هم باشد باید بداند که اطاعت خدا از دنیای او نخواهد کاست، بلکه اطاعت خدا علاوه بر دنیا حیات طیبه جاوید را هم نصیب او خواهد کرد:

« من کان یرید ثواب الدنیا فعند الله ثواب الدنیا و الأخرة:
هرکس ثواب دنیوی می‌خواهد ( بداند که ) ثواب دنیوی و اخروی نزد خداوند است. سوره نساء آیه 134 »


به بیان دیگر، خداوند متعال همه چیز است، کسی که خدا دارد همه چیز دارد. یکی از ارادتمندان جناب شیخ می‌گوید: شیخ از من پرسید:

« شغل شما چیست؟ »
گفتم: نجار هستم.
فرمود:
« این چکش را که به میخ می‌زنی به یاد خدا می‌زنی یا به یاد پول؟! اگر به یاد پول بزنی، همان پول را به تو می‌دهند و اگر به یاد خدا بزنی هم پول به تو می‌دهند و هم به خدا می‌رسی. »


برای خدا درس می‌دادم!
یکی از شاگردان شیخ از ایشان نقل می‌کند که:

« در تشییع جنازه آیت الله بروجردی - رحمه الله علیه- جمعیت بسیاری آمدند و تشییع باشکوهی شد، در عالم معنا از ایشان پرسیدم که چطور از شما این اندازه تجلیل کردند؟ فرمود: تمام طلبه‌ها را برای خدا درس می‌دادم. »



خدا کار ما را درست کرد!
یکی از ارادتمندان شیخ از ایشان نقل می‌کند که فرمود:

« اسم فرزندم برای سربازی درآمده بود، می‌خواستم دنبال کار او بروم که زن و مردی برای حل اختلاف نزد من آمدند، ماندم تا قضیه آن دو را فیصله دهم، بعد از ظهر فرزندم آمد و گفت: نزدیک پادگان به چنان سردردی مبتلا شدم که سرم متورم شد، دکتر معاینه کرد و مرا از خدمت معاف دانست، همین که از پادگان بیرون آمدم، گویی اثری از ورم و سردرد نبود! »

شیخ در پایان اضافه کرد که:


« ما رفتیم کار مردم را درست کنیم، خدا هم کار ما را درست کرد. »

۲۴ ذیحجه (۱۰ هـ.ق) روز مباهله پیامبر اسلام (ص)

معرفی سایت قرآنی

 درسهایی از قرآن

آقای قرائتی

تفسیر نور، ‌درسهایی از قرآن، قرائت قرآت، کتابخانه، مسابقات، پرسش و پاسخ


مباهله؛ جلوه ای از حضور حضرت زهرا (س)

 در عرصه سیاست
 

مباهله

به آنها (نصارای نجران) بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت می کنیم شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت می نماییم شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت می کنیم شما نیز از نفوس خود، آنگاه مباهله می کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار می دهیم. ]آیه 61 آل عمران

در آغاز طلوع اسلام، نجران تنها منطقه ‏مسیحى نشین حجاز بود که به عللى از بت پرستى دست کشیده، به‏ آئین مسیح گرویده بودند. رسول اکرم (ص) به موازات مکاتبه با سران ‏دولتهای جهان و مراکز مذهبى، به منظور دعوت نجرانیان به اسلام نیز، نامه اى به اسقف آن شهر نوشت. نمایندگان پیامبر وارد نجران شده و نامه پیامبر (ص) را به اسقف نجران دادند، که مضمون آن چنین است:

«به نام خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب; از محمد فرستاده خدا بسوى اسقف نجران. خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب را حمد و ستایش مى‏کنم و شما را از پرستش بندگان به پرستش خدا دعوت ‏مى‏نمایم. شما را دعوت مى‏کنم که از ولایت ‏بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند وارد آیید; و اگر دعوت مرا نپذیرفتید، باید به حکومت اسلامى مالیات و جزیه بپردازید در غیر این صورت، به‏ شما اعلام خطر خواهم کرد.»

اسقف پس از قرائت نامه براى تصمیم ‏گیرى؛ شورایى مرکب از شخصیتهاى بارز مذهبى و غیر مذهبى تشکیل داد. یکى از افراد طرف مشورت ‏«شرجیل‏» بود که به عقل و درایت و کاردانى معروفیت داشت. وى‏ گفت: ما مکرر از پیشوایان مذهبى خود شنیده ‏ایم که روزى منصب ‏نبوت از نسل اسحاق به فرزندان اسماعیل انتقال خواهد یافت و هیچ بعید نیست محمد، که از اولاد اسماعیل است، همان پیغمبر موعود باشد. بعد از سخنان شرجیل، شورا نظر داد که گروهى به‏ عنوان هیئت نمایندگى نجران به مدینه برود تا از نزدیک با محمد (ص) تماس گرفته و دلایل نبوت او را مورد بررسى قرار دهد. بدین ترتیب، هیئتى مرکب از شصت نفر بسوى مدینه رهسپار شدند که در راس آنها «ابوحارثه بن علقمه» حاکم نجران و دو پیشوای مذهبی دیگر به نامهای، عبدالمسیح و ایهم قرار داشت.

نجرانیان در حالی که لباس های فاخر بر تن داشتند وارد مدینه شدند و در مسجد به حضور پیغمبر اسلام (ص ) آمدند. پیامبر با مشاهده هیئت آنان از ایشان روی برگرداند. چند روز به همین منوال گذشت تا آنکه نجرانیان متوجه شدند با سر و وضعی که آنان دارند امکان گفتگو با رسول خدا وجود ندارد، لذا با لباسی ساده خدمت پیامبر رسیدند. طی جلساتی که با پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم داشتند با آن حضرت به بحث و مناظره پرداختند و علیرغم دلائل قوی و محکمی که پیامبر اکرم صل الله علیه و اله و سلم ارائه می فرمود، آنها همچنان به حقانیت آئین و اعتقادات خود پافشاری می کردند. این امر سبب شد تا پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم بر اساس حکم پروردگار متعال، آنان را به مباهله دعوت نماید، که طرفین در پیشگاه خداوند لب به نفرین بگشایند و هر کدام که بر حق نیستند و دروغ مى گویند، به عذاب الهى گرفتار شوند. نصاری پذیرفتند و اجرای آن را به روز بعد موکول کردند.

بامداد روز بعد، اجتماعى عظیم از مردم مدینه در بیرون شهر دیده مى شد و گروهى بى شمار براى تماشاى مباهله گرد آمده بودند. در آن حال مشاهده کردند که پیغمبر اکرم (ص) در حالی که کودکی را در آغوش داشته و دست کودک دیگری را در دست دارد بهمراه بانو و مردی که پشت سر ایشان حرکت می کردند، از راه رسیدند و محلى را براى مباهله در نظر گرفتند.

مسیحیان که از دور ناظر ورود رسول اکرم (ص ) بودند، بر خلاف انتظار خود دیدند که آن حضرت با جمعیت و ازدحام نیامده و فقط یک مرد و یک زن و دو پسر با خود آورده است .
پرسیدند که همراهان پیغمبر با او چه نسبتى دارند؟ گفته شد: که اینان محبوب ترین مردم نزد رسول اکرم هستند. یکى فاطمه دختر او و دیگرى على داماد و پسر عمش و آن دو پسر، فرزندان دختر او، حسن و حسین مى باشند. اسقف اعظم نصرانی که متحیر شده بود، خطاب به جمعیت نصاری گفت: بنگرید که محمد چگونه با اطمینان تمام و ایمان راسخ به میدان آمده و بهترین عزیزان خود را برای اجرای مباهله به همراه آورده است! به خدا سوگند اگر او را در این امر تردید و یا خوفی داشت، هرگز عزیزان خود را انتخاب نمی کرد. مردم، من در چهره آنان معنویت و روحانیتی می یابم که اگر از خدا درخواست کنند، کوه ها را از جای خود حرکت خواهند داد. پس از مباهله با آنان بر حذر باشید که عذاب و بلا دامن ما را خواهد گرفت. به دنبال آن، پیامى به رسول اکرم (ص) فرستادند که از مباهله درگذر و تو خودت در میان ما حکم باش و کار را با مصالحه خاتمه بده .رسول اکرم (ص) با پیشنهاد آنها موافقت کرد و صلح نامه اى به خط امیرالمومنین على (ع) و تعیین جزیه سبک و آسانى که سالیانه بپردازند، تنظیم گردید و کار خاتمه یافت .

عید غدیر خم مبارک باد.

 

 

غدیر

واقعه غدیر حادثه اى تاریخى نیست که در کنار دیگر وقایع بدان نگریسته شود. غدیر تنها نام یک سرزمین نیست. یک تفکر است، نشانه و رمزى است که از تداوم خط نبوّت حکایت مى کند. غدیر نقطه تلاقى کاروان رسالت با طلایه داران امامت است.
آرى غدیر یک سرزمین نیست،
چشمه اى است که تا پایان هستى مى جوشد، کوثرى است که فنا برنمى دارد، افقى است بى کرانه و خورشیدى است عالمتاب.

  

داستان غدیر خم

سال دهم هجرت بود و پیامبر از آخرین سفر حج خود باز می گشت، گروه انبوهی که تعدادشان را تا صد و بیست هزار رقم زده اند او را بدرقه می کردند تا این که به پهنه بی آبی به نام غدیر خم رسیدند.

نیم روز هیجدهم ذی الحجه بود که ناگهان پیک وحی بر رسول خدا صلی الله علیه و آله  نازل شد و از جانب خدا پیام آورده که: «ای رسول آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده به گوش مردم برسان و اگر چنین نکنی رسالت او را ابلاغ نکرده ای و خداوند تو را از گزند مردمان حفظ خواهد کرد» پیامبر دستور توقف دادند و همگان در آن بیابان بی آب و در زیر آفتاب سوزان صحرا فرود آمدند و منبری از جهاز شتران برای پیامبر ساختند و رسول خدا بر فراز آن رفته و روی به مردم کردند. ابتدا خدای را سپاس فرموده و از بدیهای نفس اماره به او پناه جست و فرمود: ای مردم بزودی من از میان شما رخت بر می بندم, آنگاه می افزاید چه کسی بر مومنین در ارزیابی مصلحت ها و شناخت و تصرف در امور سزاوارتراست همه یک سخن می گویند خدا و پیامبرداناترند.

 رسول گرامی می فرماید آیا من به شما از خودتان اولی و سزاوارتر.نیستم و همگان یک صدا جواب می دهند که چرا چنین است آنگاه فرمود: من دو چیز گرانبها در میان شما می گذارم یکی ثقل اکبر  که کتاب خداست و دیگری ثقل اصغر که اهل بیت منند. مردم، بر آنان پیشی نگیرید و از آنان عقب نمانید. آنگاه دست علی (ع) را در دست گرفت و آن قدر بالا برد که همگان او را در کنار رسول خدا دیدند و شناختند  سپس فرمود: خداوند مولای من و من مولای مومنان هستم و بر آنها از خودشان سزاوارترم. ای مردم هر کس که من مولا و رهبر اویم این علی هم مولا و رهبر اوست و این جمله را سه بار تکرار کرد و چنین ادامه داد: پروردگارا، دوستان علی را دوست بدار و دشمنان او را خوار. خدایا علی را محور حق قرار ده و سپس فرمود: لازم است حاضران این خبر را به غایبان برسانند. هنوز اجتماع به حال خود باقی بود که دوباره آهنگ روح بخش وحی گوش جان محمد صلی الله علیه و آله را نواخت که:‌ «امروز دینتان را برایتان کامل نمودم و نعمت خود را بر شما به پایان رساندم و اسلام را به عنوان دین برایتان پسندیدم» و بدین سان علی (ع) از جانب خداوند برای جانشینی پیامبر (ص) برگزیده شد.

  

سندیت واقعه غدیر خم

 مرحوم علامه امینى در کتاب الغدیر خود  نام راویان  حدیث غدیر را به ترتیب زمان زندگى ذکر کـرده اسـت:
در میان اصحاب رسول خدا (ص ) 110 نفر,.
در میان تابعین 84 نفر,
در میان علماى قرن دوم هجرى 56 نفر,
در میان علماى قرن سوم هجرى 92 نفر,
در میان علماى قرن چهارم هجرى 43 نفر,
در میان علماى قرن پنجم هجرى 24 نفر,
در میان علماى قرن ششم هجرى 20 نفر,
در میان علماى قرن هفتم هجرى 21 نفر,
در میان علماى قرن هشتم هجرى 18 نفر,
در میان علماى قرن نهم هجرى 16 نفر,
در میان علماى قرن دهم هجرى 14 نفر,
در میان علماى قرن یازدهم هجرى 12 نفر,
در میان علماى قرن دوازدهم هجرى 13 نفر,
در میان علماى قرن سیزدهم هجرى 12 نفر,
در میان علماى قرن چهاردهم هجرى 19 نفر

 

حدیث غدیر در کتب معتبر اهل سنت از جمله در کتاب «مسند» امام احمد حنبل, در «سنن» ترمذى, «مسند احمد» و در «مستدرک» حافظ ابن عبداللّه حاکم نیشابورى  به مضامین مختلف ذکر شده است.

 

مفهوم عید

هیجدهم ذی الحجه روز غدیر خم را مسلمین خصوصا شیعیان عید شمرده اند  لغویون عید را از مشتقات ماده "ع و د" به معنای بازگشت می دانند و در  نوروز بازگشت حیات را به پیکر سرد گرامی می دارند حیاتی که در هجوم خزان به  سردی می گراید و در بیداد سرمای زمستان تا مرز نیستی پیش می رود تا آنجا که  گویی هرگز نبوده است. 

در مقام تطبیق این نکته با موازین مکتبی و مذهبی باید گفت عید آدمی   بزرگداشت بازگشت حیات معنوی انسان است. در چنین باوری نوروز انسان روزی است   که وی به خویشتن باز گردد و گمشده اش را دریابد. مثلا در ماه مبارک رمضان   آدمی بعد از سی روز جهاد و مجاهده با نفس سرکش تمام ناخالصی های وجودش را   ذوب می کند تا عبودیت ناب در آن تجلی کند و آنگاه عید فطر است. پس عید  اسلامی بازگشت حیات است و تعیین آن بر عهده شرع اقدس   غدیر بنا بر این تفسیر هر دو شرط را دارد یعنی هم بازگشت به خوبشتن است   .و هم از طرف شرع مشخص شده است.غدیر بازگشت حیات دوباره اسلام است   علاوه اینکه عید غدیر تشریع هم شده است در زیر به نمونه هایی از روایاتی که   غدیر را عید شمرده اند اشاره می شود   فرات بن ابراهیم کوفی از امام صادق علیه السلام نقل می کند که ایشان به نقل   از پیامبر اکرم فرمودند   یوم غدیر خم افضل اعیاد امتی  روز غدیر بزرگترین عید امت من است   حسن بن راشد می گوید از امام صادق علیه السلام پرسیدم غیر از عید فطر و   قربان برای مسلمانان عید دیگری هم هست فرمودند بلی و این عید از آن دو عید  دیگر با فضیلت تر است   گفتم کدام روز است   فرمود روز هیجدهم ماه ذی حجه عید غدیر خم   عرض کردم قربانت شوم در آن روز چه اعمالی انجام دهیم   روزه بگیرید بر محمد و آلش صلوات بفرستید ...... یقین بدانید فرمودند   انبیا علیهم السلام روزی که وصی خود را نصب می کردند امر می کردند که آن روز  را جشن بگیرند  وقتی به سیره ائمه و پیامبر اکرم مراجعه می شود در می یابیم که پیامبر و  امیر مومنان و سایر ائمه با روز غدیر به عنوان یک عید برخورد کرده و  مسلمانان را به تبریک و تهنیت گفتن به هم دعوت کرده اند  امام حسن علیه السلام روز عید غدیر در کوفه مهمانی بزرگی برپا می داشتند.

 امام علی با فرزندان و گروهی از پیروانش بعد از نماز برای شرکت در مجلس  به منزل امام حسن علیه السلام می رفتند .و پس از اتمام مهمانی امام حسن علیه السلام  هدایایی به مردم اعطا می فرمود   .لذا این حرکت امام حسن علیه السلام موجب شد مردم به روز عید غدیر عادت کنند.

 

اعمال غدیر
 
حادثه غدیر حادثه بزرگی است و عید غدیر عیدی بزرگ و شاید شریفترین عید   مسلمانان است. در بیان ائمه علیهم السلام برای این روز بزرگ اعمالی وارد شده   است که به برخی از آنان اشاره می شود
 1ـ تحکیم بیعت با ولایت
 
همانگونه که پیامبر اکرم بعداز نصب امام علی علیه السلام به امامت مسلمین به   جماعت مسلمانان امر کرد که با او بیعت کنند در سالروز آن حماسه جاوید   پیامبر تجدیدآن بیعت سفارش شده است. لذا زیارت امیرالمومنین و سایر ائمه  مستحب است. به همین منظور ادعیه زیادی نیز وارد شده است
 2ـ اظهار سرور و شادمانی
 
در وصف شیعه و شیعیان گفته شده است که به شادی ما ائمه شادند و به حزن ما   محزون و مسلم است که عید غدیر شادی بخش ترین عید ائمه است و شادمانی شیعه  در این روز فرض است و هارون گوید در روز هیجدهم ذی حجه خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم که  فرمود حقا که روز غدیر روز عید فرح و سرور است  در روز عید غدیر اظهار فرح و  امیر المومنین علی علیه السلام نیز فرمودند :
 در روز عید غدیر اظهار فرح وشادمانی
کنید و برادران مسلمان خود را نیز شاد گردانید
 3ـ مصافحه کردن
 
مصافحه یا دست دادن از آداب اسلامی است و در روز عید غدیر به آن تاکید بیشتری شده است. امام علی علیه السلام فرمودند روز عید غدیر هنگامی که  یکدیگر را ملاقات می کنید با هم مصافحه کنید.
 
ذکر مخصوص این روز نیز هنگام مصافحه سفارش شده است   الحمد لله الذی جعلنا من التمسکین  بولایت امیرالمومنین و الائمه   علیهم السلام   ترجمه سپاس خدای را که ما را از جمله درآویختگان به ولایت امیرالمومنین علی  و ائمه علیهم السلام قرار داد
 4ـ پیمان اخوت و برادری
 
از برنامه های اسلام ایجاد اخوت و برادری است. و به همین منظور پیامبر اکرم   بین مسلمانان مهاجرین و انصار پیمان برادری بست و با پیمان اخوت علی را با   خویش برادر نمود و در برخی از زیارات که خطاب به پیامبر می خوانیم السلام   علیک و علی اخیک علی بن ابیطالب علیه السلام یعنی سلام بر تو و برادرت علی  اشاره به همین برادری است  پیمان برادری و عقد اخوت بستن از اعمال وارده در روز غدیر است و صیغه  مخصوصی دارد که در مفاتیح الجنان آمده است
 5ـ احسان و انفاق
احسان و انفاق از دستورات ویژه اسلامی است اما در ایام بزرگ مثل عید غدیر بر  آن تاکید بیشتری شده است  در سیره امام حسن علیه السلام است که ایشان روز عید غدیر مهمانی می داد و شخص  امام علی علیه السلام نیز در آن مراسم شرکت می کرد
6ـ صله رحم
صله رحم از پسندیده ترین آداب اسلامی است و شرع مقدس اسلام بر مطلب تاکید  فراوان نموده است. اما در روز عید غدیر بر این نکته سفارش بیشتری شده است  امام صادق علیه السلام می فرماید از کارهایی که در روز عید غدیر مستحب است  صله رحم است
 7ـ رفع حاجت مومنان
رفع حاجت مومنان از جمله اعمالی است که اسلام برای آن ارزش خاصی قائل شده  است. و ائمه آن را از چند طواف برتر می دانند. در روز غدیر این عمل فضیلت  بیشتری دارد. امام علی علیه السلام فرمودند
کسی که مومنان را در روز غدیر تکفل کند نزد خدای متعال من ضامنش هستم  که از کافر شدن و پریشان شدن در امان باشد   یعنی رفع حاجت مومنان سبب عاقبت به خیری است .
8
ـ غسل کردن و لباس نو پوشیدن
امام صادق علیه السلام فرموده اند در روز عید غدیر پاکیزه ترین لباسهای خود  را بر تن بپوش. با غسل طهارت معنوی حاصل می شود و با  نظافت طهارت ظاهری
9ـ تشکیل اجتماع
در روز عید غدیر به جهت یادآوری روزی که پیامبر به امر خداوند علی علیه السلام  را به امامت امت اسلامی نصب کرد بجاست در مراکزگوناگون گردآییم و به  یاد آن روز بزرگ و ثمراتش شادمان باشیم. ائمه سفارش کرده اند که به جهت  یادآوری مقام محمد صلوات الله علیه و آل او علیهم السلام اجتماعات تشکیل بشود .و خود نیز از این گونه اجتماعات برپا می داشتند .
10ـ دعا روزه و عبادت
روزه و دعا از اعمالی است که در همه اعیاد مورد سفارش و تاکید است خاصه در  روز عید غدیرحسن بن راشد گوید از امام صادق علیه السلام درباره عید غدیر  پرسیدم و حضرت فرمود این عید از عید قربان و فطر برتر است. آن روز را روزه  بگیرید و بر محمد و آلش زیاد صلوات بفرستید.