دارالقرآن حاملان نور تبریز

وبلاگ دارالقران حاملان نور تبریز ـ خیابان استاد محمد تقی جعفری (ره)

دارالقرآن حاملان نور تبریز

وبلاگ دارالقران حاملان نور تبریز ـ خیابان استاد محمد تقی جعفری (ره)

معرفت امیر المومنین به نورانیت

                                       شناخت امیرالمومنین (علیه السلام) به نورانیت  

خطاب به جناب سلمان فارسی (رض)  و جناب ابوذر غفاری (رض) 

 قالَ : رَوی عَن مُحّمَد بِن صَدقَه اِنَهُ قالَ : از محمد بن صدقه روایت است که گفت : 

 ابوذر غفاری از جناب سلمان فارسی – رضی الله عنه- پرسید : یا ابا عبدالله(عبدالله کنیه جناب سلمان است) معرفت امیر المومنین به نورانیت چیست ؟ 

 جناب سلمان گفت : یا جندب(جندب کنیه ابوذر است) بیا به نزدیک آن حضرت رویم و از خود ایشان پرسیم . پس به جایگاه علی علیه السلام رفتند و حضرت را نیافتندُ ابوذر گفت : به انتظار ایشان ایستادیم تا حضرت آمدند.  

حضرت فرمود: چه چیزی شما رابه اینجا کشانده ؟! گفتیم : به نزدتان آمدیم تا به معرفتتان به نورانیت سوال کنیم . حضرت فرمودند : درود خدا برشما دو دوست وفادار به دین خویش که کوتاهی کننده نیستید . به جانم سوگند که آن معرفت بر هر زن و مرد مومنی واجب است . سپس فرمود : ای سلمان و ای جندب . عرض کردیم : بله یا امیر المومنین .  

فرمودند : هیچ کس ایمان را به حد کمال خویش نمی رساند تا آنکه مرا به عمق معرفتم بشناسد . پس آنگاه که مرا به این معرفت شناخت هر آینه خداوند قلب او را با ایمان آزموده و سینه اش را برای اسلام گشاده ساخته و عارفی روشن بین گردیده است . و هر کس از شناخت آن کوتاهی نمود و به آن نرسید، شک کننده و تردیدگر است . ای سلمان و ای جندب! عرض کردند: بلی یا امیرمومنان! حضرت فرمودند : معرفت من به نورانیت معرفت خدای عزوجل است و معرفت خدای عزوجل ، معرفت من به نورانیت است و آن دین خالصی است که خداوند درباره ی آن فرمود: «و امر نشدند به چیزی مگرچیزی که خدا را به اخلاص کامل در دین پرستش و بندگی کند و از بندگی غیر او روی برگرداند و نماز به پا دارند و زکات بدهند و این است دین راست استوار .سوره بینه /5» خداوند فرمود : امر نشدند مگر به پیامبری حضرت محمد (صل الله علیه و آله و سلم) و آن دین و آئین یکتاپرستی آسان محمدی است و این کلام خداست که فرمود نماز به پا دارید پس هر کس که ولایت مرا به پا داشت نماز را به پا داشته است و بر پا داشتن ولایت من سخت و دشوار است و جز فرشته مقرب الهی یا پیامبری مرسل و یا بنده ای را که خداوند قلب او را به ایمان آزمود ه باشد کسی متحمل آن نمی باشد .  

 

عرض کردیم : یا امیر المونین , مومن کیست و منتها و مرز ایمان چیست تا آن را بشناسیم ؟ فرمود : یا ابا عبدالله . مومن آزاده همان کسی ست که هیچ چیزی از ما به او نمی رسد مگر اینکه سینه اش را برای پذیرفتن آن گشاده میسازد و دچار شک نمی شود . ای اباذر بدان که من بنده خدای عزوجل ام و خلیفه اویم ما را به مثابه خدایان قرار ندهید و دیگر جز این هر چه میخواهید در فضیلت ما بگوییدکه هر چه تلاش کنید به کنه حقیقت ما نمی رسید که خداوند ما را بزرگتر و عظیم تر از آنچه که خود وصف مینماید و آنچه من توصیف میکنم یا به دل هر یک از شما خطور میکند عطا نموده است پس آنگاه که ما را اینگونه شناختید مومن می باشید . 

 سلمان گفت :  ای برادر رسول خدا هر کس نماز را به پا داشت و ولایت شما را به پا داشت ؟ فرمود آری ای سلمان این سخن خدای تعالی ست و قرآن تصدیق کننده این حقیقت است که فرمود«به صبر و نماز یاری و مدد بجویید و هر آینه آن جز بر خاشعان بزرگ و سنگین است .سوره بقره /45» مراد از صبر رسول خداست و نماز برپا داشتن ولایت من است . بدین خاطر خدای متعال فرمود هر آینه آن سنگین و بزرگ است و نفرمود هر آینه آن دو بزرگ و سنگین است زیرا هر آینه ولایت حملش جز بر خاشعان بزرگ و سنگین است و خاشعان همان شیعیان روشن بین و اهل بصیرت می باشند و آن این است که اهل سخنان منحرف از قبیل مرجئه و قدریه و خوارج و دیگر ناصبیان همه به محمد اقرار می کنند و در بین آنها اختلافی نیست در حالی که جز گروهی اندک همه در مورد ولایت من اختلاف می کنند و منکر آنند و در برابر آن لجاج می ورزند . و هم آنان کسانی هستند که خدا در قران توصیف کرده و فرموده :«هر آینه آن جز بر خاشعان سنگین است » و خدای تعالی در جای دیگری از قران در مورد نبوت محمد و ولایت من میفرماید :« وچه چاههای آب که معطل ماندند و چه قصرهای عالی که بی صاحب گشت.حج/45» پس مراد از قصر،حضرت محمد است و مقصود از چاه آب معطل ؛ ولایت من است که معطل گذاشتند و انکار نمودند و هر کس به ولایت من اقرار ننماید اقرار به نبوت حضرت محمد به او نفعی نمی رساند چرا که هر دو قرین هم هستند و این به خاطر این است که پیامبر پیامبر مرسل و هم او امام و پیشوای خلق می باشد و پس از او منِ علی امام و وصی حضرت محمدم چنانکه پیامبر فرمود : یا علی نسبت تو به من به منزله نسبت هارون است به موسی جز آنکه بعد از من پیامبری نخواهد بود . پس فرمود : نخستین ما محمد و میانه ما محمد و آخرین ما محمد است پس کسی که شناخت مرا کامل گرداند، او بر دین درست استوار است .  

ای سلمان و ای جندب ؛  

من و حضرت محمد نور واحدی بودیم نشات یافته از نور خدای عزوجل پس خداوند به آن نور امر فرمود که دو پاره شود پس به نیمی فرمود : محمد باش و به نیمی فرمود : علی باش . از همین جاست که رسول فرمود : علی از من است و من از علی و کسی جز علی از جانب من ماموریت انجام نمی دهد . و آگاه باشید که رسول الله ابابکر را با سوره برائت به مکه فرستاد ، پس جبرئیل نازل شد وفرمود : ای رسول الله ! خداوند به تو امر میفرماید که این کار را یا خودت انجام بده یا شخصی از خودت و پیامبر من را به انجام آن فرستاد و ابابکر را برگرداندم . او را نگرانی فرا گرفت و از رسول الله پرسید : یا رسول الله آیا در مورد من آیه ای نازل شده ؟ پیامبر فرمود : نه . اما این ماموریت را کسی جز من یا علی انجام نخواهد داد . ای سلمان و ای جندب بدانید و آگاه که چگونه است که فردی که برای حمل نوشته ای از رسول خدا صلاحیت نداشت برای امامت امت رسول صلاحیت دارد ؟! ای سلمان و ای جندب ! بدانید و آگاه که من ورسول خدا نوری واحد و یگانه بودیم . رسول خدا برگزیده شد و من وصی مرتضی مورد رضایت او گشتم . پس محمد گویا شد و من صامت و خاموش . 

 ای سلمان !  

محمد بیم دهنده و هشدار دهنده شد و من رهبر و هدایت کننده گشتم و این همان سخن خداوند عزوجل است که «ای رسول هر آینه تو تنها بیم دهنده و هشدار دهنده ای و برای هر قومی رهبر و هدایت گری وجود دارد .رعد/7» رسول خدا بیم دهنده و هشدار دهنده است و من رهبر و هدایت کننده ام . «تنها خدا می داند که حمل هر آبستنی چیست و بار حمل ها چه نقصان و چه زیادی خواهد یافت و همه چیز با اندازه معینش در نزدخدا مشخص است . اوست دانا به عوالم غیب و شهود و هم اوست بزرگ و بلند مرتبه . در پیشگاه علم ازلی چه سخن در نهان بگویید یا آشکارا چه آن کس که در تاریکی شب باشد یا در روشنی روز همه یکسان است و خدا بر همه اگاه است برای هر چیز از پیش و پس نگهبانی گمارده که به امر خدا او را نگهبانی میکند رعد 11-8» ابوذر گفت : پس حضرت با یک دست بر دست دیگر خود زد و فرمود : حضرت محمد صاحب جمع شد و من صاحب نشر شدم . حضرت محمد صاحب بهشت شد و من صاحب دوزخ که بدو میگویم این را بگیر و آن را واگذار . حضرت محمد صاحب «رجفه» شد و من صاحب «هدّه» شدم . من صاحب لوح محفوظ شدم و خداوند علم هر آنچه در آن است را به من الهام فرموده است . آری ای سلمان و ای جندب بدانید و آگاه که حضرت محمد «یس و القران الحکیم» شد و «ن و القلم» شد و«طه ما انزلنا علیک القران لتشقی» و همو صاحب دلالتها و راهنمایی ها شد و من صاحب معجزات و نشانه ها شدم . حضرت محمد آخرین پیامبر شد و من آخرین وصی بلافصل پیامبران شدم . منم «صراط المستقیم» منم «نبا العظیم الذی هم فیه یختلفون» [خیر بزرگی که آنان (امت آخرالزمان) در آن اختلاف میکنند] و احدی از اهل اسلام اختلاف نکرده مگر در ولایت من . حضرت محمد صاحب دعوت شد و من صاحب شمشیر . حضرت محمد پیامبر مرسل شد و من صاحب امر پیامبر شدم . خدای عزًوجل می فرماید: ( خداوند روح را به امر خود بر هر یک از بندگان خویش که بخواهد می فرستد. مومن / 15) و آن همان روح الهی است که این روح را جز به فرشته مقرب یا پیامبر مرسل یا وصی برگزیده نمی دهد و نمی فرستد. هر کس که خداوند این روح را به او داد، هر آینه وی را از دیگر مردمان جدا و متمایز ساخته و قدرت را به وی واگذار نموده و چنین شخصی مردگان را زنده می کند و آنچه بوده و می باشد، می داند و در یک چشم به هم زدن از مشرق به مغرب و از مغرب به مشرق می رود و آنچه در درون ها و دل هاست را می داند و به آنچه در آسمانها و زمین است آگاه است. ای سلمان و ای جندب! و حضرت محمد ((ذِکر)) شد که خداوند عزو جل می فرماید : (( قد انزل الله الیکم ذکراً رسولاً یتلوا علیکم آیات الله. طلاق 10-11)). هر آینه به او علم منایا و بلایا و فصل الخطاب داده شده است. و علم قرآن و آنچه تا روز قیامت خواهد شد به من سپرده شده است. حضرت محمد (ص) حجت خدا را اقامه نمود، حجتی برای مردم، و من حجت خدای عز و جل شدم، خداوند چیزی را برای من قرار داد که برای احدی از اولین و آخرین، نه پیامبر مرسلی و نه فرشته مقربی قرار نداد. امیر المومنین فرمود :  

ای سلمان و ای جندب !  

من همان کسی هستم که نوح را به امر پروردگار در کشتی حمل کردم ، من کسی ام که به امر پروردگار یونس را از شکم ماهی بیرون آوردم ، من همان کسی ام که به امر پروردگار موسی را از دریا رد کردم و همانم که به اذن پروردگار ابراهیم را از دل آتش بیرون کشیدم و من کسی ام که به امر پروردگار نهرها را جاری ساخت و چشمه ها را شکافت و درختها را کاشت . منم عذاب روز «ظله» منم انکه از محل نزدیک ندا کرد که ثقلان[جن و انس] آن را شنیدند و گروهی آن را فهمیدند . هر آینه من به هر گروهی از جباران و منافقان به زبان خودشان می شنوایانم . منم خضر دانای موسی و منم آموزگار سلیمان پسر داود ، منم ذوالقرنین و منم قدرت خدای عزوجل . ای سلمان و ای جندب ! من محمدم و محمد من است . من از محمدم و محمد از من است خدای تعالی میفرماید : «دو دریا را با هم آمیخت و میان آن دو برزخ و فاصله ای ست که تجاوز به حدود یگدیگر نمیکنند/ الرحمن 19-20» ای سلمان و ای جندب! عرض کردند بلی ای امیر مومنان! فرمود: هر آینه مرده ما نمی میرد و غایب ما غیبت نمی کند و هر آینه کشتگان ما هرگز کشته نمی شوند.  

ای سلمان و ای جندب !  

منم امیر و مولای هر زن و مرد مومنی ، آنها که درگذشته و آنها که باقی اند . من به روح عظمت و بزرگی تایید گشته ام و جز این نیست که بنده ای ام از بندگان خدای تعالی . برما نام خدایی ننهید و هر چه خواهید در فضل ما بگویید که شما هرگز به کنه و عمق آنچه خداوند برای ما قرار داده حتا به یک دهم آن نخواهید دست یافت ، زیرا ما آیات و دلایل الهی هستیم و حجتهای خدا و خلفا و جانشینان او و امینها و امانتداران او و امامان او هستیم و وجه خدا و و چشم خدا و زبان اوییم . خداوند به وسیله ما بندگانش را عذاب میکند و نیز به وسیله ما به آنان ثواب و پاداش میدهد و خداوند از بین خلق خود ما را پاک نمود و ما را برگزید و انتخاب کرد . و اگر گوینده ای بگوید: چرا، چگونه و در چه موردی، هر آینه کافر و مشرک شده است؛ زیرا خداوند درباره آنچه می کند در برابر هیچ کس پاسخ گو نباشد. انبیا 23. ای سلمان و ای جندب ! هر کس به آنچه گفتم ایمان بیاورد و آنچه تبیین کردم و تفسیر و شرح و توضیح دادم تصدیق کند مومن آزاده ایست که خدا قلب او را برای ایمان آزموده و سینه اش را برای پذیرش اسلام گشاده ساخته و هم او عارف و روشن بین و اهل بصیرتی ست که به نهایت بلوغ و کمال رسیده است و کسی که شک کند و عناد ورزد و انکار کند و باز ایستد و متحیر شود و تردید نماید پس او مقصر و ناصبی است . 

 ای سلمان و ای جندب !  

من به امر پروردگارم زنده میکنم و میمیرانم و از آنچه میخورید و در خانه هایتان نهان دارید به اذن پروردگار آگاهتان میکنم . من از پنهانی های دلتان آگاهم و امامان از فرزندان من نیز هرگاه اینها را میدانند و انجام میدهند که ما همه یکیم . نخستین ما محمد و آخرین ما محمد و میانه ما محمد است و همه ما محمدیم پس بین ما جدایی قائل نشوید هنگامی که ما چیزی بخواهیم خدا هم آن را میخواهد و از هر چه کراهت پیدا کنیم خداوند از آن کراهت خواهد داشت . وای و همه وای بر کسی که فضل ما و ویژگی و آنچه الله به ما عطا نموده است را انکار کند چراکه هر که هر چه را که خدای تعالی به ما ارزانی داشته را تکذیب کنند همانا قدرت رب عالمین و مشیت خداوندی را که در مورد ما وارد است را منکر شده است و وای بر او .  

ای سلمان و ای جندب !  

هر آینه پروردگار ما «الله» چیزی به ما اعطا فرموده است که برتر و عظیم تر و بالاتر و بزرگتر از همه اینهاست. عرض کردیم : یا امیرا المومنین آن چیزی که خداوند به شما عطا کرده است و از همه اینها بزرگتر است چیست ؟ حضرت فرمود : پروردگار ما , خدای عزوجل آگاهی به اسم اعظمی را به ما اعطا فرموده است که اگر بخواهیم به وسیله آن آسمانها و زمین و بهشت و دوزخ را میشکافیم و به وسیله آن به آسمان بالا می رویم و به زمین فرود می آییم , به شرق و غرب می رویم و به وسیله آن به منتهای عرش صعود کرده , بر عرش , در برابر خدای عزوجل می نشینیم و همه ی چیزها , حتا آسمانها و زمین و خورشید و ماه و ستارگان و کوه ها و درختان و جنبدگان و دریاها و بهشت و دوزخ از ما اطاعت می کنند . همه اینها را خداوند به وسیله اسم اعظمی که به ما عطا نموده است به ما آموخته و ما را بدان مختص ساخته است و با وجود همه اینها , می خوریم و می آشامیم و در بازار ها راه می رویم . و ما این کارها را به امر پروردگارمان انجام میدهیم . ما بندگان صاحب کرامت خداوندیم « آنان که در سخن , بر خداوند پیشی نمی گیرند و سبقت نمی جویند و هم آنها به فرمان او کار می کنند . انبیاء/27» خداوند ما را معصوم و پاک قرار داده و بر بسیاری از بندگان مومنش برتری بخشیده است . پس ما می گوییم : «سپاس و حمد , خدایی را که ما را به این هدایت نمود و اگر نبود که خداوند هدایتمان نمود ما کسی نبودیم که خود به هدایت دست یابیم . اعراف/43» و « کلمه ی عذاب بر کافران محقق و قطعی شد . زمر/71» و مراد من از کافران منکران همه آنچه که خداوند از فضل و احسان به ما عطا فرموده است , می باشد .  

ای سلمان و ای جندب!  

این معرفت من به نورانیت است پس هداست یافته و کامل بدان تمسک بجوی که هر آینه هیچ یک از شیعیان ما به مرز نهایی بصیرت و روشن بینی نمی رسد مگر اینکه مرا به نورانیت بشناسد ؛ پس هنگامی که مرا به نورانیت شناخت , فرد اهل بصیرت و روشن بین و به هدف رسیده و کاملی خواهد بود که در دریایی از دانش غوطه ور شده و به درجه ای از فضل رسیده و بر سری از اسرار الهی و بر گنجینه های پنهانش مطلع گشته است . 

 منبع: حدیث معرفت شناخت امیرالمومنین (ع) به نورانیت . از انتشارات طوبای محبت

دعاى مَشلُول

دعاى مَشلُول
موسوم به دعاء الشّاب الماءخوذ بذنبه منقول از کتب کفعمى و مهج الدّعوات ، و آن دعائى است که تعلیم فرموده آنرا حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام بجوانى که بواسطه گناه و ستم در حقّ پدر خویش شل شده بود پس این دعا را خواند در خواب حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله را دید که دست بر اندام او مالید و فرمود محافظت کن بر اسم اعظم خدا که کار تو بخیر خواهد بود پس بیدار شد
در حالتى که تندرست بود و دعا این است :
* * * * * * * * * * * * * * *
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ بِسْمِ اللّهِ
خدایا از تو مى خواهم به نامت بسم الله

الرَّحْمنِ الرَّحیمِ یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکرامِ یا حَىُّ یا قَیّوُمُ یا حَىُّ لا اِلهَالرحمن الرحیم اى صاحب جلال و بزرگوارى اى زنده پاینده اى زنده اى که معبودى

اِلاّ اَنْتَ یاهُوَ یامَنْ لایَعْلَمُ ماهُوَ وَلاکَیْفَ هُوَ وَلا اَیْنَ هُوَ وَلا حَیْثُ هُوَجز تو نیست اى کسى که جز او کسى نداند که چیست او و چگونه است او و در کجاست او و در کدام

اِلاّ هُوَ یاذَاالْمُلْکِ وَالْمَلَکوُتِ یاذَاالْعِزَّةِ وَالْجَبَروُتِ یامَلِکُ یاقُدُّوسُ یاسو است اى داراى ملک و ملکوت اى داراى عزت و جبروت (قهر و قدرت ) اى پادشاه جهان اى منزه از هر عیب اى

سَلامُ یا مُؤْمِنُ یا مُهَیْمِنُ یا عَزیزُ یا جَبّارُ یا مُتَکَبِّرُ یا خالِقُ یاسالم از هر نقص اى ایمنى بخش اى نگهبان اى عزیز اى داراى قهر اى با عظمت اى آفریننده اى

بارِئُ یا مُصَوِّرُ یا مُفیدُ یا مُدَبِّرُ یا شَدیدُ یا مُبْدِئُ یا مُعیدُ یا مُبیدُ

پدید
آورنده اى صورت بخش اى سود دهنده اى تدبیر کننده اى محکم کار اى سبب آغاز خلقت و اى سبب پایان آن اى نابود کننده

یا وَدُودُ یا مَحْمُودُ یا مَعْبوُدُ یا بَعیدُ یا قَریبُ یا مُجیبُ یا رَقیبُ یااى محبت شعار اى پسندیده اى معبود خلق اى دور و اى نزدیک اى پاسخ دهنده اى نگهبان اى

حَسیبُ یا بَدیعُ یا رَفیعُ یا مَنیعُ یا سَمیعُ یا عَلیمُ یا حَلیمُ یا کَریمُحساب دارنده اى نوین آفرین اى رفیع مقام اى بلند مرتبه اى شنوا اى دانا اى بردبار اى کریم

یا حَکیمُ یا قَدیمُ یا عَلِىُّ یا عَظیمُ یا حَنّانُ یا مَنّانُ یا دَیّانُ یااى فرازنه اى قدیم اى والا اى بزرگ اى مهرپیشه و اى نعمت بخش اى پاداش ده اى

مُسْتَعانُ یا جَلیلُ یا جَمیلُ یا وَکیلُ یا کَفیلُ یا مُقیلُ یا مُنیلُ یا نَبیلُیارى جسته شده اى پُر جلالت اى زیبا اى وکیل اى کفیل اى درگذرنده اى نعمت رساننده اى ماهر

یا دَلیلُ یا هادى یا بادى یا اَوَّلُ یا اخِرُ یا ظاهِرُ یا باطِنُ یا قآئِمُ یااى راهنما اى رهبر اى آغاز کننده اى اول اى آخر اى ظاهر اى باطن اى استوار اى

دآئِمُ یا عالِمُ یا حاکِمُ یا قاضى یا عادِلُ یا فاصِلُ یا واصِلُ یا طاهِرُابدى اى دانا اى حکم فرما اى داور اى دادگر اى جدا کننده اى پیوند کننده اى پاک

یا مُطَهِّرُ یا قادِرُ یا مُقْتَدِرُ یا کَبیرُ یا مُتَکَبِّرُ یا واحِدُ یا اَحَدُ یا صَمَدُاى پاکیزه اى توانا اى با اقتدار اى بزرگ اى با عظمت اى یگانه اى تک اى بى نیاز

یا مَنْ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوا اَحَدٌ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ صاحِبَةٌاى کسى که نزاید و زائیده نشده و نیست برایش همتایى هیچکس و نیست برایش همسر و رفیقى

وَلا کانَ مَعَهُ وَزیرٌ وَلاَ اتَّخَذَ مَعَهُ مُشیرا وَلاَ احْتاجَ اِلى ظَهیرٍ وَلاو نباشد با او وزیرى و نگرفته براى خود مشاورى و نه نیازمند به کمک کارى است و نه

کانَ مَعَهُ مِنْ اِلهٍ غَیْرُهُ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ فَتَعالَیْتَ عَمّا یَقُولُ الظّالِمُونَمعبودى جز او است شایسته ستایشى جز تو نیست پس تو برترى از آنچه ستمکاران گویند

عُلُوّا کَبیرا یا عَلِىُّ یا شامِخُ یا باذِخُ یا فَتّاحُ یا نَفّاحُ یا مُرْتاحُ یابسیار برتر، اى والا اى بلند رتبه اى والا مقام اى گشاینده اى عطا بخشنده اى فرح بخش اى

مُفَرِّجُ یا ناصِرُ یا مُنْتَصِرُ یا مُدْرِکُ یا مُهْلِکُ یا مُنْتَقِمُ یا باعِثُ یاگشایش دهنده اى یاور اى مددکار اى دریابنده اى هلاک کننده اى انتقام گیرنده اى برانگیزنده اى

وارِثُ یا طالِبُ یا غالِبُ یا مَنْ لا یَفُوتُهُ هارِبٌ یا تَوّابُ یا اَوّابُارث برنده اى جوینده اى پیروزمند اى کسى که از دستش نرود گریز پایى اى توبه پذیر اى رجوع پذیر

یا وَهّابُ یا مُسَبِّبَ الاْسْبابِ یا مُفَتِّحَ الاْبْوابِ یا مَنْ حَیْثُ ما دُعِىَاى بخشنده اى سبب ساز هر سبب اى گشاینده درهاى بسته اى کسى که هر زمان بخوانندش

اَجابَ یا طَهُورُ یا شَکُورُ یا عَفُوُّ یا غَفُورُ یا نُورَ النُّورِ یا مُدَبِّرَاجابت کند اى پاکى بخش اى پاداش ده شاکران اى درگذرنده اى آمرزنده اى نور روشنیها اى تدبیر کننده

الاُْموُرِ یا لَطیفُ یا خَبیرُ یا مُجیرُ یا مُنیرُ یا بَصیرُ یا ظَهیرُ یا کَبیرُ یاامور اى نعمت بخش اى بینا اى پناه ده اى روشنى ده اى بینا اى پشتیبان اى بزرگ اى

وِتْرُ یا فَرْدُ یا اَبَدُ یا سَنَدُ یا صَمَدُ یا کافى یا شافى یا وافى یایگانه اى بى همتا اى جاویدان اى تکیه گاه اى بى نیاز اى کفایت کننده اى شفا دهنده اى وفا دار اى

مُعافى یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا مُتَکَرِّمُ یا مُتَفَرِّدُ یاصحت بخش اى نیکوکار اى زیب بخش اى نعمت ده اى فزون بخش اى بزرگوار اى یگانه شناخته شده ، اى که از برترى

مَنْ عَلا فَقَهَرَ یا مَنْ مَلَکَ فَقَدَرَ یا مَنْ بَطَنَ فَخَبَرَ یا مَنْ عُبِدَ فَشَکَرَبر همه قاهر است اى که فرمانروا است و نیرومند اى که در درونى و از درون آگاه اى بپرستندش و او پاداش دهد

یا مَنْ عُصِىَ فَغَفَرَ یا مَنْ لا تَحْویهِ الْفِکَرُ وَلا یُدْرِکُهُ بَصَرٌ وَلااى که نافرمانیش کنند و بیامرزد اى که در فکرها نگنجد و دیده اى او را درنیابد و هیچ

یَخْفى عَلَیْهِ اَثَرٌ یا رازِقَ الْبَشَرِ یا مُقَدِّرَ کُلِّ قَدَرٍ یا عالِىَ الْمَکانِ یاکارى بر او پنهان نماند اى روزى ده بشر اى اندازه گیر هر اندازه اى والا مکان اى

شَدیدَ الاْرْکانِ یا مُبَدِّلَ الزَّمانِ یا قابِلَ الْقُرْبانِ یا ذَاالْمَنِّسخت قدرت اى جابجا کننده زمان اى قبول کننده قربانى اى دارنده نعمت


وَالاِْحْسانِ یا ذَاالْعِزَّةِ وَالسُّلْطانِ یا رَحیمُ یا رَحمنُ یا مَنْ هُوَ کُلَّ یَوْمٍو احسان اى صاحب عزت و سلطنت اى بخشاینده اى مهربان اى که هر روز


فى شَاْنٍ یا مَنْ لا یَشْغَلُهُ شَاْنٌ عَنْ شَاْنٍ یا عَظیمَ الشَّاْنِ یا مَنْ هُوَ بِکُلِّدر کارى است اى که کارى از کار دیگر سرگرمش نکند اى بزرگ مقام اى که در هر

مَکانٍ یا سامِعَ الاْصْواتِ یا مُجیبَ الدَّعَواتِ یا مُنْجِحَ الطَّلِباتِ یاجا هستى اى شنواى هر صدا اى اجابت کننده دعاها اى برآرنده خواسته ها اى

قاضِىَ الْحاجاتِ یا مُنْزِلَ الْبَرَکاتِ یا راحِمَ الْعَبَراتِ یا مُقیلَروا کننده حاجتها اى فرو فرستنده برکات اى رحم کننده بر اشکها (و گریه ها) اى نادیده گیر

الْعَثَراتِ یا کاشِفَ الْکُرُباتِ یا وَلِىَّ الْحَسَناتِ یا رافِعَ الدَّرَجاتِ یالغزشها اى برطرف کننده ناراحتیها اى بدست دارنده نیکیها اى بالا برنده مقامها اى

مُؤْتِىَ السُّؤُلاتِ یا مُحْیِىَ الاْمْواتِ یا جامِعَ الشَّتاتِ یا مُطَّلِعا عَلَىدهنده خواسته ها اى زنده کننده مرده ها اى گردآورنده پراکنده ها اى آگاه بر

النِّیّاتِ یا رادَّ ما قَدْ فاتَ یا مَنْ لا تَشْتَبِهُ عَلَیْهِ الاْصْواتُ یا مَنْ لانیّتهاى دل اى برگرداننده آنچه از دست رفته ، اى که صداها بر او مشتبه نشود اى که (زیادى ) خواهشها او را

تُضْجِرُهُ الْمَسْئَلاتُ وَلا تَغْشاهُ الظُّلُماتُ یا نُورَ الاْرْضِبه ستوه و خستگى در نیاورد و تاریکیها او را فرا نگیرد اى روشنى زمین

والسَّمواتِ یا سابِغَ النِّعَمِ یا دافِعَ النِّقَمِ یا بارِئَ النَّسَمِ یا جامِعَو آسمانها اى سرشار دهنده نعمتها اى جلوگیر رنج و ملالها اى آفریننده انسان اى گردآورنده

الاُْمَمِ یا شافِىَ السَّقَمِ یا خالِقَ النُّورِ وَالظُّلَمِ یا ذَاالْجُودِ وَالْکَرَمِ یاملتها اى بهبودى ده بیماریها اى خالق روشنى و تاریکیها اى صاحب جود و کرم اى

مَنْ لا یَطَاءُ عَرْشَهُ قَدَمٌ یا اَجْوَدَ الاْجْوَدینَ یا اَکْرَمَ الاْکْرَمینَ یا اَسْمَعَکه گامى به عرشش نرسد اى بخشنده ترین بخشندگان اى کریم ترین کریمان اى شنواترین

السّامِعینَ یا اَبْصَرَ النّاظِرینَ یا جارَ الْمُسْتَجیرینَ یا اَمانَ الْخائِفینَشنوایان اى بیناترین بینایان اى پناه پناه جویان اى ایمنى بخش ترسناکان

یا ظَهْرَ اللاّجینَ یا وَلِىَّ الْمُؤْمِنینَ یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ یا غایَةَاى پشت و پناه پناهندگان اى یاور مؤ منان اى فریادرس فریادطلبان اى منتها مقصود

الطّالِبینَ یا صاحِبَ کُلِّ غَریبٍ یا مُونِسَ کُلِّ وَحیدٍ یا مَلْجَاَ کُلِّخواهندگان اى رفیق هر غریب و مونس هر تنها اى پناه هر
طَریدٍ یا مَاْوى کُلِّ شَریدٍ یا حافِظَ کُلِّ ضآلَّةٍ یا راحِمَ الشَّیْخِ الْکَبیرِآواره اى جاى ده هر گریخته اى نگهدار هر گمشده اى رحم کننده پیر کهن سال

یا رازِقَ الّطِفْلِ الصَّغیرِ یا جابِرَ الْعَظْمِ الْکَسیرِ یا فاکَّ کُلِّ اَسیرٍ یااى روزى ده کودک خردسال اى پیوند دهنده استخوان شکسته اى رها کننده هر گرفتار دربند اى

مُغْنِىَ الْبآئِسِ الْفَقیرِ یا عِصْمَةَ الْخائِفِ الْمُسْتَجیرِ یا مَنْ لَهُ التَّدْبیرُبى نیاز کن هر بینواى مستمند اى پناه ترسناکِ پناه جو اى که چاره اندیشى

وَالتَّقْدیرُ یا مَنِ الْعَسیرُ عَلَیْهِ سَهْلٌ یَسیرٌ یا مَنْ لا یَحْتاجُ اِلىو اندازه گیرى کارها بدست او است اى که هر مشکلى براى او سهل و آسان است اى که بى نیازى از

تَفْسیرٍ یا مَنْ هُوَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ یا مَنْ هُوَ بِکُلِّ شَىْءٍ خَبیرٌ یاشرح و تفسیر اى که بر هر چیز توانایى اى که بهر چیز خبیر و آگاهى اى

مَنْ هُوَ بِکُلِّ شَىْءٍ بَصیرٌ یا مُرْسِلَ الرِّیاحِ یا فالِقَ الاِْصْباحِ یا باعِثَکه به هر چیز بینایى اى فرستنده بادها اى شکافنده روشنى صبح اى برانگیزنده

الاْرْواحِ یا ذَاالْجُودِ وَالسَّماحِ یا مَنْ بِیَدِهِ کُلُّ مِفْتاحٍ یا سامِعَ کُلِّجانها اى صاحب جود و سخا اى که بدست قدرت او است هر کلید اى شنونده هر

صَوْتٍ یا سابِقَ کُلِّ فَوْتٍ یا مُحْیِىَ کُلِّ نَفْسٍ بَعْدَ المَوْتِ یا عُدَّتىصدا اى جلوتر از هر گذشته اى زنده کننده هر شخصى پس از مرگ اى ذخیره من در روز

فى شِدَّتى یا حافِظى فى غُرْبَتى یا مُونِسى فى وَحْدَتى یا وَلِیّىسختى و دشوارى اى نگهدارم در روز غربت و بى کسى اى همدمم در تنهایى اى ولى

فى نِعْمَتى یا کَهْفى حینَ تُعْیینِى الْمَذاهِبُ وَتُسَلِّمُنىِ الاْقارِبُنعمتم اى پناهگاه من در آن هنگام که راهها مرا مانده و خسته کنند و نزدیکان

وَیَخْذُلُنى کُلُّ صاحِبٍ یا عِمادَ مَنْ لا عِمادَ لَهُ یا سَنَدَ مَنْ لا سَنَدَ لَهُمرا واگذارند و هر رفیق و دوستى دست از یاریم بکشند اى تکیه گاه هرکس که تکیه گاهى ندارد اى پشتوان آن کس که پشتوانه ندارد
یا ذُخْرَ مَنْ لا ذُخْرَ لَهُ یا حِرْزَ مَنْ لا حِرْزَ لَهُ یا کَهْفَ مَنْ لا کَهْفَ لَهُاى ذخیره تهیدستان اى نگهدار کسى که نگهدارى ندارد اى پناهگاه آن کس که پناهگاهى ندارد

یا کَنْزَ مَنْ لا کَنْزَ لَهُ یا رُکْنَ مَنْ لا رُکْنَ لَهُ یا غِیاثَ مَنْ لا غِیاثَ لَهُاى گنج بى گنجان اى پایه محکم آن کس که پایه محکمى ندارد اى فریادرس کسى که فریادرس ندارد

یا جارَ مَنْ لا جارَ لَهُ یا جارِىَ اللَّصیقَ یا رُکْنِىَ الْوَثیقَ یا اِلهىاى همسایه بى همسایگان اى همسایه به من پیوسته اى رکن استوار من اى معبود

بِالتَّحْقیقِ یا رَبَّ الْبَیْتِ الْعَتیقِ یا شَفیقُ یا رَفیقُ فُکَّنى مِنْ حَلَقِمسلَّم من اى پروردگار خانه کعبه اى مهربان اى رفیق آزادم کن از حلقه هاى

الْمَضیقِ وَاصْرِفْ عَنّى کُلَّ هَمٍّ وَغَمٍّ وَ ضیقٍ وَاکْفِنى شَرَّ ما لا اُطیقُتنگ (روزگار) و بگردان از من هر غم و اندوه و فشارى را و کفایت کن مرا از هر چه طاقتش را ندارم

وَاَعِنّى عَلى ما اُطیقُ یا رآدَّ یُوسُفَ عَلى یَعْقُوبَ یا کاشِفَ ضُرِّو یاریم کن بر آنچه طاقتش را دارم اى که یوسف را به یعقوب برگرداندى اى که ایوب را از گرفتارى

اَیُّوبَ یا غافِرَ ذَنْبِ داوُدَ یا رافِعَ عیسَى بْنِ مَرْیَمَ وَ مُنْجِیَهُ مِنْنجات بخشیدى اى آمرزنده خطاى داود اى بالا برنده عیسى بن مریم و نجات دهنده او از

اَیْدِى الْیَهوُدِ یا مُجیبَ نِدآءِ یُونُسَ فِى الظُّلُماتِ یا مُصْطَفِىَدست یهود اى پاسخ دهنده آواز یونس در تاریکیهاى دریا اى برگزیننده

مُوسى بِالْکَلِماتِ یا مَنْ غَفَرَ لاِدَمَ خَطیَّئَتَهُ وَرَفَعَ اِدْریسَ مَکاناموسى (بوسیله سخن گفتن ) بدان کلمات اى که بخشیدى بر آدم خطایش را و ادریس را از رحمت خویش به جایى

عَلِیّا بِرَحْمَتِهِ یا مَنْ نَجّى نُوحا مِنَ الْغَرَقِ یا مَنْ اَهْلَکَ عادا الاْوُلىبلند بردى اى که نوح را از غرق نجات دادى اى که قوم عاد قدیم را هلاک کردى

وَثَمُودَ فَما اَبْقى وَقَوْمَ نوُحٍ مِنْ قَبْلُ اِنَّهُمْ کانُوا هُمْ اَظْلَمَ وَاَطْغىو ثمودیان را باقى نگذاشتى و پیش از آنها قوم نوح را که آنها ستمگرتر و سرکش تر بودند

وَالْمُؤْتَفِکَةَ اَهْوى یا مَنْ دَمَّرَ عَلى قَوْمِ لوُطٍ وَدَمْدَمَ عَلى قَوْمِو دهکده هاى واژگون را بیفکندى اى که نابودى بر قوم لوط فرستادى و هلاک کردى قوم

شُعَیْبٍ یا مَنِ اتَّخَذَ اِبْراهیمَ خَلیلا یا مَنِ اتَّخَذَ مُوسى کَلیما وَاتَّخَذَشعیب را اى که ابراهیم را خلیل گرفتى اى که موسى را هم سخن خود ساختى و

مُحَمَّدا صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَعَلَیْهِمْ اَجْمَعینَ حَبیبا یا مُؤْتِىَ لُقْمانَمحمد صلى الله علیه و آله را حبیب خود کردى اى که به لقمان
الْحِکْمَةَ وَالْواهِبَ لِسُلَیْمانَ مُلْکا لا یَنْبَغى لاِحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ یا مَنْحکمت عطا کردى و به سلیمان فرمانروایى و پادشاهى آن چنانى دادى که براى هیچکس پس از او

نَصَرَ ذَاالْقَرْنَیْنِ عَلَى الْمُلُوکِ الْجَبابِرَةِ یا مَنْ اَعْطَى الْخِضْرَ الْحَیوةَشایسته نبود اى که ذوالقرنین را بر پادشاهان سرکش یارى دادى اى که به خضر آب حیات دادى

وَرَدَّ لِیُوشَعَ بْنِ نوُنٍ الشَّمْسَ بَعْدَ غرُوُبِها یا مَنْ رَبَطَ عَلى قَلْبِ اُمِّو براى یوشع بن نون آفتاب را پس از غروب کردن برگرداندى اى که به دل مادر موسى آرامش بخشیدى

مُوسى وَاَحْصَنَ فَرْجَ مَرْیَمَ ابْنَتِ عِمْرانَ یا مَنْ حَصَّنَ یَحْیَى بْنَو دامن مریم دختر عمران را از آلودگى نگهداشتى اى که یحیى بن
زَکَرِیّا مِنَ الذَّنْبِ وَسَکَّنَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبَ یا مَنْ بَشَّرَ زَکَرِیّازکریا را از گناه حفظ کردى و خشم موسى را فرو نشاندى اى که زکریا را به ولادت

بِیَحْیى یا مَنْ فَدا اِسْماعیلَ مِنَ الذَّبْحِ بِذِبْحٍ عَظیمٍ یا مَنْ قَبِلَ قُرْبانَیحیى مژده دادى اى که اسماعیل را به آن ذبح عظیم فدا فرستادى اى که قربانى

هابیلَ وَجَعَلَ اللَّعْنَةَ عَلى قابیلَ یا هازِمَ الاْحْزابِ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُهابیل را پذیرفتى و لعنت را بر قابیل مقرر ساختى اى پراکنده کننده احزاب براى پشتیبانى محمد صلى الله

عَلَیْهِ وَآلِهِ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَلى جَمیعِ الْمُرْسَلینَعلیه و آله درود فرست بر محمد و آل محمد و بر تمامى رسولان

وَمَلاَّئِکَتِکَ الْمُقَرَّبینَ وَاَهْلِ ط اعَتِکَ اَجْمَعینَ وَاَسْئَلُکَ بِکُلِّ مَسْئَلَةٍو فرشتگان مقرب و همه آنان که فرمانبردارى تو کنند و از تو مى خواهم به هر سؤ الى

سَئَلَکَ بِها اَحَدٌ مِمَّنْ رَضیتَ عَنْهُ فَحَتَمْتَ لَهُ عَلَى الاِْجابَةِ یا اَللّهُ یاکه از تو مى کنند هر یک از آن اشخاصى که از آنها راضى هستى و در نتیجه اجابت را برایش مسلم کردى اى خدا اى

اَللّهُ یا اَللّهُ یا رَحْمنُ یا رَحْمنُ یا رَحْمنُ یا رَحیمُ یا رَحیمُ یا رَحیمُخدا اى خدا اى بخشاینده اى بخشاینده اى بخشاینده اى مهربان اى مهربان اى مهربان

یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ یا ذَاالْجَلالِ وَ الاِْکْرامِ یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِاى صاحب جلال و بزرگوارى اى صاحب جلال و بزرگوارى اى صاحب جلال و بزرگوارى

بِهِ بِهِ بِهِ بِهِ بِهِ بِهِ بِهِ اَسْئَلُکَ بِکُلِّ اسْمٍ سَمَّیْتَ بِهِ نَفْسَکَ اَوْ اَنْزَلْتَهُ فىبدان بدان بدان بدان بدان بدان بدان تو را مى خوانم به حق هر نامى که خود را بدان نامیدى یا در

شَىْءٍ مِنْ کُتُبِکَ اَوِ اسْتَاْثَرْتَ بِهِ فِى عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ وَبِمَعاقِدِ الْعِزِّیکى از کتابهاى خود آن را نازل کردى یا آن را در علم غیب براى خویشتن برگزیدى و بدان وسائلى که

مِنْ عَرْشِکَ وَبِمُنْتَهَى الرَّحْمَةِ مِنْ کِتابِکَ وَبِما لَوْ اَنَّ ما فِى الاْرْضِعرشت را عزت بخشید و به منتهاى رحمت از کتابت و بدانچه ((اگر

مِنْ شَجَرَةٍ اَقْلامٌ وَالْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ اَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُهر درختى که در زمین است قلم باشند و دریا با هفت دریاى دیگر که آن را کمک دهند مرکب بود کلمات

اللّهِ اِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ وَ اَسْئَلُکَ بِاَسْمآئِکَ الْحُسْنَى الَّتى نَعَتَّها فىخدا تمام نمى شد براستى خدا نیرومند و فرزانه است )) و از تو مى خواهم به حق آن نامهاى نیکویت که در

کِتابِکَ فَقُلْتَ وَلِلّهِ الاْسْمآءُ الْحُسْنى فَادْعوُهُ بِها وَقُلْتَ اُدْعُونىقرآن توصیفشان کرده اى و فرموده اى : ((وبراى خدا است نامهاى نیکو پس او را بدان نامها بخوانید)) و باز فرمودى ((مرا بخوانید

اَسْتَجِبْ لَکُمْ وَقُلْتَ وَاِذا سَئَلَکَ عِبادى عَنّى فَانّى قَریبٌ اُجیبُتا اجابت کنم شما را)) و نیز فرمودى ((و هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند پس من نزدیکم و پاسخ دهم

دَعْوَةَ الدّاعِ اِذا دَعانِ وَقُلْتَ یا عِبادِىَ الّذَینَ اَسْرَفوُا عَلى اَنْفُسِهِمْدعاى خواننده را هنگامى که مرا بخواند)) و فرمودى ((اى بندگان من که بر نفس خویش اسراف و زیاده روى کردید

لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ اِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعا اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُاز رحمت خدا نومید نشوید که خدا همه گناهان را بیامرزد و او است آمرزنده

الرَّحیمُ وَاَنَا اَسْاَلُکَ یا اِلهى وَاَدْعُوکَ یا رَبِّ وَاَرْجُوکَ یا سَیِّدىمهربان )) و من از تو مى خواهم اى معبودم و مى خوانمت پروردگارا و
امیدوار توام اى آقاى من


وَاَطْمَعُ فى اِجابَتى یا مَوْلاىَ کَما وَعَدْتَنى وَقَدْ دَعَوْتُکَ کَماو از تو طمع اجابت دارم اى مولاى من چنانچه به من وعده داده اى و من تو را خواندم چنانچه

اَمَرْتَنى فَافْعَلْ بى ما اَنْتَ اَهْلُهُ یا کَریمُ وَالْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَبه من دستور دادى پس انجام ده درباره من آن آنچه را تو شایسته آنى اى کریم وستایش مخصوص پروردگار جهانیان است

وَصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ اَجْمَعینَ و درود خدا بر محمد و آلش همگى
* * * * * * * * * * * * * * * * * * *  پس ذکر کن حاجت خود را که برآورده است ان شاء الله تعالى ، و در روایت مهج الدّعوات است که نمى خوانى این دعا را مگر آنکه با طهارت باشى .