دارالقرآن حاملان نور تبریز

وبلاگ دارالقران حاملان نور تبریز ـ خیابان استاد محمد تقی جعفری (ره)

دارالقرآن حاملان نور تبریز

وبلاگ دارالقران حاملان نور تبریز ـ خیابان استاد محمد تقی جعفری (ره)

  السلام علیکِ یا فاطمة بنت موسی المعصومه

  السلام علیکَ یا مولای یا علی بن موسی الرضا


وفات بانوی آب و آئینه ، کریمه اهلبیت ، خواهر پاکدامن حضرت ثامن الحجج ، بانو فاطمه معصومه (س) را به پیشگاه حضرت مهدی (عج) و امام علی بن موسی الرضا(ع) و نیز خدمت شما دوستداران آن حضرت ، تسلیت عرض میکنم. 

 

ای روضه قم ، بهشت در خانه توست

تا فاطمه آفتاب کاشانه توست  

حضرت فاطمه معصومه (س) در روز اول ذیقعده سال 173 هجری، در شهر مدینه چشم به جهان گشود. این بانوی بزرگوار، از همان آغاز، در محیطی پرورش یافت که پدر و مادر و فرزندان، همه به فضایل اخلاقی آراسته بودند. عبادت و زهد، پارسایی و تقوا، راستگویی و بردباری، استقامت در برابر ناملایمات، بخشندگی و پاکدامنی و نیز یاد خدا، از صفات برجسته این خاندان پاک سیرت و نیکو سرشت به شمار می رفت. پدران این خاندان، همه برگزیدگان و پیشوایان هدایت، گوهرهای تابناک امامت و سکان داران کشتی انسانیت بودند.

 

سرچشمه دانش

 حضرت معصومه (س) در خاندانی که سرچشمه علم و تقوا و فضایل اخلاقی بود، پرورش یافت. پس از آنکه پدر بزرگوار آن بانوی گرامی به شهادت رسید، فرزند ارجمند آن امام، یعنی حضرت رضا (ع) عهده دار امر تعلیم و تربیت خواهران و برادران خود شد و مخارج آنان را نیز بر عهده گرفت. در اثر توجهات زیاد آن حضرت، هر یک از فرزندان امام کاظم (ع) به مقامی والا دست یافتند و زبانزد همگان گشتند. ابن صباغ ملکی در این باره میگوید: ?هر یک از فرزندان ابی الحسن موسی معروف به کاظم، فضیلتی مشهور دارد?. بدون تردید بعد از حضرت رضا (ع) در میان فرزندان امام کاظم (ع)، حضرت معصومه (س) از نظر علمی و اخلاقی، والامقام ترین آنان است. این حقیقت از اسامی، لقب ها، تعریف ها و توصیفاتی که ائمه اطهار (ع) از ایشان نموده اند، آشکار است و این حقیقت روشن می سازد که ایشان نیز چون حضرت زینب (س) عالمه غیر معلمه بوده است.

 حضرت معصومه (س) از جمله بانوان گرانقدر و والا مقام جهان تشیع است و مقام علمی بلندی دارد. نقل شده که روزی جمعی از شیعیان، به قصد دیدار حضرت موسی بن جعفر (ع) و پرسیدن پرسش هایی از ایشان، به مدینه منوره مشرف شدند. چون امام کاظم (ع) در مسافرت بود، پرسش های خود را به حضرت معصومه (س) که در آن هنگام کودکی خردسال بیش نبود، تحویل دادند. فردای آن روز برای بار دیگر به منزل امام رفتند، ولی هنوز ایشان از سفر برنگشته بود. پس به ناچار، پرسش های خود را باز خواستند تا در مسافرت بعدی به خدمت امام برسند، غافل از این که حضرت معصومه (س) جواب پرسش ها را نگاشته است. وقتی پاسخ ها را ملاحظه کردند، بسیار خوشحال شدند و پس از سپاسگزاری فراوان، شهر مدینه را ترک گفتند. از قضای روزگار در بین راه با امام موسی بن جعفر (ع) مواجه شده، ماجرای خویش را باز گفتند. وقتی امام پاسخ پرسش ها را مطالعه کردند، سه بار فرمود: پدرش فدایش. 

فضیلت بی نظیر 

 شیخ محمد تقی تُستری، در قاموس الرجال، حضرت معصومه (س) را به عنوان بانوی اسوه معرفی کرد و فضیلت وی را در میان دختران و پسران حضرت موسی بن جعفر (ع)، غیر از امام رضا (ع) بی نظیر دانسته است. ایشان در این زمینه چنین می نویسند:  در میان فرزندان امام کاظم (ع) با آن همه کثرتشان، بعد از امام رضا (ع) کسی هم شأن حضرت معصومه (س) نیست. بی گمان این گونه اظهار نظرها و نگرش به شخصیت فاطمه دختر موسی بن جعفر (ع) بر برداشت هایی استوار است که از متن و روایات وارده از ائمه اطهار (ع) به دست آمده است. این روایت ها، مقام هایی را برای فاطمه معصومه (س) برشمرده اند؛ مقامی که نظیر آن، برای دیگر برادران و خواهران وی ذکر نکرده اند و به این ترتیب، نام فاطمه معصومه (س) درشمار زنان برتر جهان قرار گرفته است.

   

به جـــان پاک تو ای دختر امام، ســلام          به هر زمان و مـکان و به هر مقام، سـلام

تویـی که شــاه خراسان بود بــرادر تــو           بـــر آن مقام رفیــع و بـر این مقام، ســلام

به هر عدد که تکلم شـود به لیل و نهار          هــــزار بـار فـــزون تـر ز هـر کـلام، ســلام

صبح تا شب و از شام، تا طلیعه صبــح          بر آستـانه قــدسـت علی الـدوام، ســلام

در آســـمان ولایــت، مــه تمــامی تـــو           ز پای تا به ســرت ای مـــه تـمـام، ســلام

به پیشگــاه تو ای خواهـــر شه کـَـونین          ز فـرد فـرد خلیـق، به صبح و شام ســلام

منم که هر سر مویم به هر زمان گویـد          به جـان پــاک تـو ای دخــتـر امـام، ســلام

آداب غذا خوردن رسول خدا

درکتاب مکارم الاخلاق به نقل از علی  بن ابیطالب (علیه السلام) آمده است که :پیامبرصلی الله علیه واله هنگامی که با دیگران سر سفره می نشست . اول کسی بود که شروع به خوردن غذا می کرد و آخرین کسی هم بود که از غذا دست می کشید. هنگام خوردن غذا از قبل مقابل خود میل می فرمود و فقط هنگام خوردن خرما و رطب بود که دستش را به طرف دیگر هم دراز می کرد .


در کتاب کافی (جلد ششم ) از موسی بن جعفر (علیه السلام) نقل کرده اند که :
هنگامی که برای رسول خدا (صلی الله علیه واله) میهمان می آمد حضرت با اوغذا می خورد وتا آن گاه که میهمان دست از خوردن برنمی داشت ، رسول خدا (صلی الله علیه واله) هم همچنان به خوردن ادامه می داد.


در کتاب مناقب نیزبا اشاره به سنت پبامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه واله) آمده است که :
پیامبر (صلی الله علیه واله) پس از صرف غذا انگشتان خود را می لیسید و هرگز در اثر زیادخوردن آروغ نزد.


همچنین درکتاب مکارم نکاتی ارزنده ازآداب غدا خوردن  رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه واله) بیان شده است که توجه به آن بسیار آموزنده است.صاحب کتاب می گوید :
رسول خدا (صلی الله علیه واله) به هنگام خوردن غذا « بسم الله » می گفت و با سه انگشت از مقابل خویش غذا می خورد واز جلوی کسی غذا برنمی داشت . وقتی که غذا را آماده می کردند ، پیامبر (صلی الله علیه واله) پیش از دیگران مشغول خوردن می شد ، سپس سایرین شروع به خوردن غدا می کردند . آن حضرت با سه انگشت ابهام ،سبابه وانگشت میانی غذا می خورد و بعضا از انگشت چهارم خود هم کمک می گرفت
وگاه با همه کف دست غذا می خورد اما با دوانگشت غذا میل نمی فرمود و می فرمودند : « خوردن غذا با دو انگشت شیوه شیطان است ». حضرت ظرف غذا را به وسیله انگشتان مبارکش پاک می نمود و می فرمود : « برکت غذای آخر ظرف بیشتر است »


از انس بن مالک روایت شده است که :
رسول خدا (صلی الله علیه واله) غذایی را که بر روی طبق ومانند آن ویا درظرف بزرگی گذاشته بودند را نمی خورد .


از انس سوال کردند که : « پس غذای پیامبر (صلی الله علیه واله) را روی چه چیزی می گذاشتند ؟ » انس گفت : غذا را روی سفره می گذاشتند ورسول خدا (صلی الله علیه  واله) میل می فرمودند.


در کتاب مجموعه ورام آمده است:
هرگز دو نوع غذا مقابل رسول خدا گذاشته نشد، مگر اینکه از یک نوع می خورد و نوع دیگر را صدقه می داد.
غزالی درکتاب احیاء علوم الدین با اشاره به سیره رسول خدا (صلی الله علیه واله) نقل کرده است که :
وقتی که رسول خد صلی الله علیه واله گوشت می خورد، سرخود را به سوی گوشت نمی برد، بلکه گوشت را به طرف دهان می آورد . سپس آن راخوب می جوید و بخصوص بعد از خوردن گوشت ، دست های خود رابه دقت می شست : بعد همان دست تر را به صورت مبارک خود می کشید .
صاحب کتا ب المستدرک به نقل از ابی القاسم کوفی درباره سنت غذا خوردن آورده است که :
شستن دست ها قبل وبعد از هر غذا ازسنت است.
درکتاب کافی نیز به نقل ازمحمدبن فضیل آمده است که :
پیامبر خدا صلی الله علیه واله هنگام خوردن غذا به کسی که مقابلش بود؛ لقمه اش را تعارف می کرد و هنگام نوشیدن آب ، به کسی که سمت راستش بود ، آب می داد.
صاحب کتاب المحاسن نیز به نقل از نوفلی آورده است که :
رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند : « هنگام غذا خوردن کفش های خود را در آورید چرا که این کار سنت خوبی است و پاها را راحتی می بخشد »
و آخرین نکته اینکه در کتاب عوارف المعارف ونیز احیاء علوم الدین آمده است که :
رسول خدا (صلی الله علیه واله) در غذا فوت نمی کردند و در ظرف آب نیز نفس نمی کشیدند.

پندهای حکیمانه از علامه حسن زاده-1

1- مناجات عاشقانه
الهى ! از من آهى و از تو نگاهى . الهى ! عمرى آه در بساط نداشتم و اینک جز آه در بساط ندارم . الهى ! غبطه ملایکه اى را مى خورم که جز سجود نمى دانند، کاش حسن از ازل تا ابد در یک سجده بود. الهى ! تا کى عبدالهوى باشم ، به عزت تو عبدالهو شدم . الهى ! سست از آن که مست تو نیست کیست ؟ الهى ! همه این و آن را تماشا کنند و حسن خود را، که عجیب تر از خود نیافت . الهى ! دل بى حضور چشم بى نور است ، این دنیا را نمى بیند و آن ، عقبى را. الهى ! همه حیوانات را در کوه و جنگل مى بینند و حسن در شهر و ده . الهى ! هر که شادى خواهد بخواهد، حسن را اندوه پیوسته و دل شکسته ده . الهى ! آن که خوب را حباله اصطیاد مبشرات نکرده است ، کفران نعمت گرانبهائى کرده است . الهى ! مراجعات از مهاجرت به سویت تعرب بعد از هجرت است و تویى که نگهدار دل هایى . الهى ! آن که در نماز جواب سلام نمى شنود، هنوز نمازگزار نشده ، ما را با نمازگزاران بدار. الهى ! خوشا آن که بر عهدش استوار است و همواره محو دیدار است . الهى ! آن کس تاج عزت بر سر دارد که حلقه ارادتت را در گوش دارد و طوق عبودیت را در گردن
2- طریق معرفت رب
معرفت نفس طریق معرفت رب است که از سید انبیاء (ص ) و هم از سید اوصیاء (ع ) ماءثور است : من عرف نفسه فقد عرف ربه هر کس در خویشتن بیاندیشد و در خلقت خود تفکر و تاءمل کند، دریابد که این شخص ‍ محیر العقول ، واجب بالغیر است .
3- آموزش بندگى و زندگى
دستوراتى که در نماز به جا آورده شود و گفته شود، بندبند آن همه آموزنده است ، وهر بند آن راه و رشته اى در خداشناسى است ، و آیین و روش آموزش زندگى و بندگىاست .

4- پنهان ز دیده ها و همه دیده ها از اوست (1)
از امیر المؤ منین على علیه السلام در چند موضع روایت شده است : فتجلى سبحانه لهم فى کتابه من غیر اءن یکونوا راءوه بما اءریهم من قدرته ؛ (2) پس خداى سبحان با ارائه قدرت خود در کتابش براى مردم تجلى کرده بدون آن که او را ببینند.
5- دگرگونى هاى الهى در گرو دگرگونى هاى مردم
خداوند سبحان مى فرماید: ان الله لایغیر مابقوم حتى یغیروا ما باءنفسهم ؛ (3) خدا چیزى را که از آن مردمى است دگرگون نکند تا آن مردم خود دگرگون شوند.
6- خدا سر انسان است انسان مرد کامل است نه صورت انسانیه ، و در حدیث قدسى آمده است : الانسان سرى و اءنا سره ؛ انسان سر من است و من سر او هستم . (4)
7- درست ترین آیین ها
خداوند سبحان مى فرماید: ان هذا القرآن یهدى للتى هى اءقوم ؛ (5) این قرآن به درست ترین آیین ها راه مى یابد.
8- ثبت قلبى على دینک بسیار کسانى که دعوى بندگى کرده اند و دم از ترک دنیا زده اند؛ تا دنیا بدیشان روى آورد، جز وى همه را پشت پا زده اند. این بنده در معرض امتحان نیامده شرمسار است ، به حق خودت ثبت قلبى على دینک ! (6)
9- خداى چاره ساز
الهى ! ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره اى ، و ما هم هیچ کاره ایم و تنها تو کاره اى . (7)
10- برنامه انسان سازى
نماز ستون دین و بهترین و استوارترین برنامه آدم ساز است . (8)
11- اجابت نداى بندگان
خداوند سبحان مى فرماید: و اذا ساءلک عبادى عنى فانى قریب اءجیب دعوة الداع اذا دعان فلیستجیبوا لى ولیؤ منوا بى لعلهم یرشدون ؛ (9) چون بندگان من درباره من از تو بپرسند بگو من نزدیکم و به نداى کسى که مرا بخواند پاسخ مى دهم ، پس به نداى من پاسخ دهند و به من ایمان آورند تا راه راست یابند.
12- صورت کتیبه انسان کامل
بدان اى عزیز که قرآن کریم صورت کتیبه انسان کامل است ، و قرآن به راست ترین و درست ترین راه هدایت کننده است . خداوند سبحان مى فرماید: ان هذا القرآن یهدى للتى هى اءقوم ؛ (10) یعنى قرآن کریم عین صراط مستقیم است . قوله سبحانه : و ان هذا صراطى مستقیما فاتبعوه ولا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله ؛ (11) هر کس که حقیقت قرآن را در خود پیاده کرده است راه مستقیم به سوى هر خیر را پیموده است . و هر کس به هر اندازه که واجد آن است به همان اندازه قرآن و انسان است ، و به انسان کامل تقرب جسته است . (12)
13- معجزات عیسى نبى
عیسى پیامبر - صلوات الله علیه - فرموده است : اءنى قد جئتکم بآیة من ربکم اءتى اخلق لکم من الطین کهیئة الطیر فاءنفخ فیه فیکون طیرا باذن الله و ابرى الاءکمه و الاءبرص و احى الموتى باذن الله - الآیة (13) من با معجزه اى از پروردگارتان نزد شما آمدم ، براى تان از گل چیزى چون پرنده مى سازم و در آن مى دمم ، به اذن خدا پرنده اى شود، و کور مادرزاد و برص گرفته را شفا مى دهم و به فرمان خدا مرده را زنده مى کنم .
14- عجز مردم از تجاوز از حد قرآن
در حدیث است که ان للقرآن ظهرا و بطنا و حدا و مطلعا ؛ یعنى قرآن ظاهرى دارد و باطنى ، حدى دارد و مطلعى و غرض از حد آن اندازه از معنى است که دیگران نیم توانند از آن تجاوز کنند؛ یعنى عجز مردم آنها را منع مى کند از تجاوز. (14)
15- آرزوى روز روحانى و شب نورانى الهى ! روزم را چون شبم روحانى گردان و شبم را چون روز نورانى . (15)
16- ستار العیوب الهى ! اگر ستارالعیوب نبودى ، ما از رسوایى چه مى کردیم ! (16)
17- دستورالعمل عرفانى باید انسان یک مقدار زیاده بر معمول تقلیل غذا و استراحت بکند تا جنبه حیوانیت کمتر، و روحانیت قوت بگیرد، و میزان آنها را هم چنین فرمود: که انسان اولا روز و شب زیاده از دو مرتبه غذا بخورد حتى تنقل مابین الغذائین نکند. ثانیا هر وقت غذا مى خورد باید مثلا یک ساعت بعد از گرسنگى بخورد، و آن قدر بخورد که تمام سبز نشود، این در کم غذا. و اما کیفش باید غیر از آداب معروفه ، گوشت زیاد نخورد، به این معنى که شب و روز هر دو نخورد، و در هر هفته دو سه دفعه هر دو را یعنى هم روز و هم شب را ترک کند، و یکى هم اگر بتواند للتکلیف نخورد، و لامحاله آجیل خور نباشد و اگر احیانا وقتى نفسش زیاد مطالبه آجیل کرد استخاره کند. و اگر بتواند روزه هاى سه روزه هر ماه را ترک نکند. و اما تقلیل خواب مى فرمودند شبانه روز شش ساعت بخوابد. و البته در حفظ لسان و مجانبت اهل غفلت اهتمام زیاد نماید. اینها در تقلیل حیوانیت کفایت مى کند. و اما تقویت روحانیت : اولا دائما باید هم و حزن قلبى به جهت عدم وصول به مطلوب داشته باشد. ثانیا تا مى تواند ذکر و فکر را ترک نکند که این دو جناح سیر آسمان معرفت است . در ذکر عمده سفارش اذکار صبح و شام اهم آنها که در اخبار وارد شده . و اهم تعقیبات صلوات و عمده تر ذکر وقت خواب که در اخبار ماءثور است ، لاسیما متطهرا در حال ذکر به خواب رود. و شب خیزى مى فرمودند زمستان ها سه ساعت ، تابستان ها یک ساعت و نیم . و مى فرمودند که در سجده ذکر یونسیه یعنى در مداومت آن که شبانه روزى ترک نشود، هر چه زیادتر توانست کردن اثرش زیادتر، اقل اقل آن چهارصد مرتبه است خیلى اثرها دیده ام . بنده خود هم تجربه کرده ام چند نفر هم مدعى تجربه اند. یکى هم قرآن که خوانده مى شود به قصد هدیه حضرت ختمى مرتبت صلوات الله علیه و آله خوانده شود. (17)
18- هدف خلقت الهى ! در خلقت شیطان که آن همه فواید و مصالح است ، در خلقت ملک چه ها باشد؟ (18)
19- بریدن از شیاطین انس الهى ! از شیاطین جن بریدن دشوار نسبت ، با شیاطین انس چه باید کرد؟ (19)
20- بزرگ ترین دستور خداوند نماز بزرگ ترین دستور خداوند مهربان به بندگانش است تا از کار بستن به آن در هر دو سرا، سرفراز و کامروا بوده باشند. (20)
21- اثرات نیک نماز نماز انسان را فرشته خو مى کند؛ زیرا که نمازگزار از همه بدى ها پاک است . هر کس که نمازگزار است ، پاکیزه خوى و نیکوکردار و نیکو رفتار است ، از درنده خویى ، بدگویى ، تنبلى و ولگردى بیزار و برکنار است . (21)
22- سوق به سوى نیکى امام صادق علیه السلام از امیر مؤ منان علیه السلام روایت مى کند: تفکر (انسان را) به سوى نیکى و عمل به آن فرا مى خواند.
23- ذکر شفا، اسم دوا سپاس خداى را که ذکر او شفا و اسم او دوایست و سامع دعا و دافع بلایست . (22)
24- عبرت بگیر! برادرم ! حرف این و آن را مزن ، دم فروبند و تماشا کن . بنگر و عبرت بگیر. به فکر خود باش . دست توسل به دامن خاتم اوصیاء و اولیاء امام زمان مهدى موعود حجة بن الحسن العسکرى (ع ) دراز کن که گردنه هاى سهمگین و هولناک در پیش دارى و آن بزرگوار امیر کاروان است . از افراط و تفریط بپرهیز! اهدنا الصراط المستقیم گوى . از پیروى نفس حذر کن ! از اوباش بگریز! به مضمون نامه اى که در پیش تقدیم داشتم عمل کن . به آن چه که شفاها معروض داشتم اهتمام و اعتناء داشته باش . پاسبان حرم دل باش ! اى سالک ره ! از خود خبردار
بس رهزنت هست در هر کمینى
دل را به یاد دلدار یک جهت کن تا از محبین باشى . مناجات محبین امام زین العابدین و سید الساجدین (ع ) را فراموش مکن : بسم الله الرحمن الرحیم الهى من ذالذى ذاق حلاوة محبتک فرام منک بدلا... (23)

25- امان از فریب بیگانگان افوض امرى الى الله ان الله بصیر بالعباد . براى در امان بودن از فریب بیگانگان و ایمنى از مکر و حیلت دشمنان .
26- ذکر لا اله الا الله اگر سالکى ، بدان که طى مراحل و قطع منازل جز به گام هاى نفى و اثبات میسر نیست ، و این معنى جز در کلمه طیبه لا اله الا الله یافت نشود. اهل الله گفتند که : هیچ نوع از انواع اذکار و عبادات در ترقى درجات و مقامات معنوى اثر این کله طیبه را ندارد. از این روى رسول الله (ص ) فرمود که : در روز رستاخیز هر کار نیک سنجیده شود، جز گواهى دادن به لا اله الا الله که آن را در ترازو ننهند؛ چه اگر در ترازو رود، آسمان ها و زمین هاى هفتگانه با وى برابرى نکنند. کنایه از این که ثواب این کلمه را نهایت نبود و به شمار نیاید و هیچ چیز همسنگ او نگردد. (24)
27- اولدل گوید بعد زبان سعى کن اول دل بگوید و آن گاه زبان . از من فداى آن که دلش با زبان یکى است . (25)
28- زیرک ترین مؤ منان
از رسول خدا (ص ) پرسیدند: چه کسى در میان مؤ منان از دیگران زیرک تر است ؟ در جواب فرمود: آن که به یاد مرگ بیشتر و در آمادگى براى آن شدیدتر است . (26)
29- مراقبت نمازگزار از خویشتن
نمازگزار با آفریدگارش گفتگو مى کند و جسته جسته بدان جا مى رسد که همیشه و همواره خودش را در پیشگاه او مى بیند، هیچگاه خودش را فراموش نمى کند، پیوسته کشیک خویش مى کشد تا درست گفتار و نیکو کردار و پاکیزه رفتار باشد و مى باید که با انجام دادن این آیین و روش بسیار سودمند، ارزشمند و گرانبها، دارد خودش را راست و درست مى سازد. (27)
30- بهترین عبادت
امام صادق علیه السلام مى فرماید: بهترین عبادت آن است که همواره درباره خدا و قدرتش تفکر کنى . (28)
31- ذکر قلبى
چه نیکو فرموده است رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم که : آیا شما را خبر ندهم به آنچه که جهاد و غزوه شما در راه خداست ؟ آن ذکر بارى سبحانه است . زیرا قدر این نشاءه را نمى داند مگر آن کسى که خدا را ذکر مى کند به ذکر مطلوب ، چه اینکه حق تعالى جلیس ذاکرش است ، و جلیس ، مشهود ذاکر است ، و هر گاه ذاکر حق سبحانه را که جلیس اوست مشاهده نکند ذاکر نیست . سعى کن که ذکر را قلب بگوید که عمده حضور قلب است وگرنه ذکر با قلب ساهى پیکر بى روان و کالبد و بى جان است . و در حدیث آمده است که : لیس الذکر قولا باللسان فقط ، ذکر در محدوده زبان خلاصه نمى شود. بلکه خداوند سبحان فرمود: و لا تطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا و اتبع هویه و کان امره فرطا (29) و از آنکه ما دلش را از ذکر خود بى خبر ساخته ایم و از پى هواى نفس خود مى رود و در کارهایش اسراف مى ورزد پیروى مکن .
32- توصیف دعا
دعا کلید عطاء و وسیله قرب الهى تعالى و مخ عبادت و حیات روح و روح حیات است . دعا کوبه باب رحمت رحیمیه و سبب فتوح برکات شرح صدر و نور و ضیاى سر است . دعا موجب رسوخ حب ذکر الهى در دل ، و منره نفس ازرین شواغل است . دعا توشه سالکان حرم کبریاى لایزال ، و شعار عاشقان قبله جمال ، دثار عارفان کعبه جلال است . دعا سیر شهودى و کشف وجودى اهل کمال و تنها رابطه انسان با خداى متعال است . (30)
33- گفتگو با خدا
پیامبر بزرگوار اسلام فرمود: اگر مى خواهید با خدا گفتگو کنید نماز بخوانید، و اگر مى خواهید خدا با شما گفتگو کند قرآن بخوانید. (31)
34- اوصاف اولیاء الله
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: هر کس خدا و عظمت او را بشناسد، دهانش را از سخن ، و شکمش را از طعام ، باز دارد و خود را به نماز و روزه مشغول سازد. پس مردم گفتند: پدر و مادرمان به فدایت اى رسول خدا! آیا این گونه اشخاص ، از اولیاى خدایند؟ فرمود: اولیاى خدا سکوت کنند، و سکوت شان تفکر باشد، و سخن گویند و سخن شان ذکر باشد، و نظرشان عبرت است ، و نطق کنند نطق شان حکمت باشد. راه رفتن شان میان مردم برکت است . اگر خدا براى آنان اجلى مقرر نفرموده بود، از ترس عذاب و شوق به ثواب ، ارواح شان در اجسادشان نمى گنجید. (32)
35- دنیا خواهى
تا لحظه مرگ حکایت است مردى منزلش در نزدیکى حمام منجاب بغداد بود روزى ، زنى از او پرسید: اى مرد! حمام منجاب کجاست ؟ مرد، او را به جایى دیگر راهنمایى کرد؛ مکانى مخروبه که زن را راه گریختن از آن نبود. مرد به دنبال او رفت و در همان جا به او تجاوز کرد. مدت ها بعد، هنگامى که مرد در بستر مرگ افتاد، او را گفتند: بگو، لا اله الا الله . مرد، در پاسخ این بیت را خواند و مرد: (33) یا رب قائلة یوما و قد تبعت
اءین الطریق الى حمام منجاب
36- عبادت چیست ؟
معمربن خلاد گوید: از امام رضا علیه السلام شنیدم که فرمود: عبادت تناه کثرت نماز و روزه نیست ، بلکه عبادت ، تفکر در اءمر خداى عزوجل است .
37 به دعا متمسک شوید!
صادق آل محمد صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: علیکم بالدعاء فانکم لاتقربون بمثله ؛ به دعاء تمسک جویید که به هیچ چیز همانند دعاء به خداوند نزدیک نمى شوید. (34)
38- غفلت تا واپسین لحظات
عطبى نقل کرده است که مردى را هنگام مرگ گفتند بگو: لا اله الا الله . مرد گفت : آه ! افسوس بر جوانى ! در چه زمانى عنفوان جوانى را از دست داده ام ، در حینى که غیرتمند مرد و کابین ارزان شد و حجاب از هر باب برکنار رفت . (35)
39- خواسته نمازگزار
نمازگزار در هر شبانه روز چند بار از آفریدگارش مى خواهد که او را به راه راست و درست بدارد، راهى که همه پیامبران و دیگر بندگان شایسته اش بر آن بوده اند. و از گمراهى که راه بدکاران است دورى مى جوید. (36)
40- سر آیات قرآنى
یکى از مشایخ روایت مى کرد که در سوره مبارکه یس اسمى هست که برطرف مى شود به برکت آن کورى مادرزاد و پیسى . او را گفتند که آیا اگر کسى تمام سوره را بخواند نفعى از این مقوله که مى گویى به او خواهد رسید؟ جواب داد: هر گاه حکیم یک دوا را براى مرضى مقرر کرده باشد و آن دوا در دکان عطارى باشد و مریض برود و تمام ادویه دکان او را بخورد، آیا نفعى به او خواهد رسید؟ همچنین است این اعمال . (37)
منبع: پندها و حکمتها/نویسنده: عباس عزیزی

ذکر کلمه

پژوهش های علمی بین المللی ثابت کرده است که ذکر هر یک از حروف کلمه " الله" تأثیر بسزایی در
شادی و آرامش روحی و روانی دارد وحتی سبب تنظیم کار دستگاههای تنفسی می شود. ذکر کلمه " الله"
و تکرار این کلمه باعث تنظیم دقیق ضربان قلب می شود و به آرامش روحی و روانی کمک می کند .
انسانها از ابتدای صبح تا آخر شب کارهای فراوانی به منظور سلامتی جسم و روح خود انجام می دهند.
مثلا ورزش می کنند تا روحیه ای شاد داشته باشند و یا غذا می خورند تا به سلامتی جسم آنها کمک
کند ، ولی بطور مسلم انسانها به ویژه مسلمانان از نعماتی برخوردار هستند که به علت بی اطلاعی و
نا آگاهی نمی توانند از آن استفاده کنند . ذکر نام خداوند سبب سلامتی ، برکت ، امنیت و احساس
آرامش می شود و این هدیه ای است که از سوی خداوند به منظور آرامش و دوستی با او انجام
گرفته است. تحقیقاتی از سوی محقق و پژوهشگر غیر مسلمان دانشگاه آمستردام هلند مبنی بر قرائت
کلمه جلاله " الله" انجام گرفته است .این محقق معتقد است که نام " الله" نگرانی وتشویشها را برطرف
می کند و به انسان آرامش می دهد و دستگاههای تنفسی به طور منظم به فعالیت ادامه می دهند . این
تحقیقات به مدت سه سال بر روی بیمارانی اعم از مسلمان و غیر مسلمان که حتی عربی را هم
نمی دانستند ، انجام گرفت. نتایج شگفت انگیز این تحقیقات نشان داد کسانیکه در حالت روحی وخیم ،
نگرانی ، بحران و تنش بودند ، به طرز معجزه آسایی بهبود یافتند. این پژوهش به صورت علمی انجام
شده است که تکرار کلمه " الله" فواید فراوانی دارد.
حرف " الف " که از ابتدای مجاری تنفسی گفته می شود ، سبب تنظیم تنفس، احساس راحتی، طمأنینه،
سعه صدر، آرامش و امنیت می شود . حرف " لام" که زبان را بر بالای دهان و فک قرار می دهد ،
به علت ساکن بودن لام اول سبب راحتی در تنفس ، تأمل درآسمان و نگاه به خالق و یاد او می شود.
حرف "هاء" که بعد از حرف قوی لام می آید ، سبب تنظیم عصب ، مرکزدستگاههای تنفسی و قلب
می شود و ضربان قلب به صورت طبیعی و در کمال راحتی به کار خود ادامه می دهد . قرآن همیشه به
خواندن و یاد خداوند دعوت می کند ، اما امروزه تحقیقات علمی در این زمینه صورت گرفته است
که علت این تکرارها را تفسیر می کند . خواندن قرآن و ذکر و یاد خداوند به انسان آرامش ، راحتی
امنیت، طمأنینه می دهد و انسان را از نگرانی ، تنش ، بحران ، غمگینی ، گرفتگی وحتی از وسوسه های
شیطان نجات می دهد . این تکرارها علاوه بر آمرزش و ثواب ، حب خداوند ، ثبات ایمان ، هدایت
و تقوی را به انسان می دهد و ذکر" الا بذکر الله تطمئن القلوب" مصداق همین تحقیقات و پژوهشها است.

راههای رسیدن به آرامش روانی ازنگاه قرآن(راه چهارم-تقوی وپرهیزگار

تقوی از ماده (وقایه) به معنی نگهداری است وبه این معنی که انسان خود را از زشتیها وبدیها


وآلودگیها وگناهان نگه می دارد.قوی یک نیروی کنترل درونی است که انسان را در برابر طغیان


 شهوات حفظ می کند ودرواقع نقش ترمز نیرومندی را دارد که ماشین وجود انسان را در پرتگاهها


 حفظ واز تند رویهای خطرناک ، باز می دارد.به همین دلیل امیر المؤمنین علی (ع)تقوا را به عنوان


دژنیرومند دربرابر خطرات گناه شمرده است.آنجا که می فرماید:


" اعلموا عبادالله آنّ التقوی دار حصن عزیز"(ای بندگان خدا ! بدانید که تقوا قلعه ا ی محکم وغیرقابل


 نفوذ است.)در مورد تقوا هم آیات فراوانی در قرآن آمده اسصت یکی از آیاتی که به موضوع ما مربوط


 می شود ومی توان این برداشت را از آن داشت که تقوی از عوامل آرامش است،آیه شریفة:


(الا انّ اولیاء الله لاخوف علیهم ولا هم یحزنون الّذین آمنوا وکانوا یتّقون لهم البشری فی الحیوه الدنیا والآخره....)‹‹ آگاه با شید (دوستان و) اولیای خدا نه ترسی دارند ونه غمگین می شوند همانا که


ایمان آوردندو(از مخالفت فرمان خدا)پرهیز می کردند در زندگی دنیا وآخرت،شاد(ومسرور)ند.که دراین


 آیه اهل ایمان وتقوا را بشارت داده است که برای آنها در دنیا وآخرت ترس وناراحتی وجود نداردو


آنها در امنیت وآرامش به سر می برند.در مجمع البیان آمده است که : خوف از نظر معنی با فزع


 وجزع نظیر یکدیگرندوآن اضطراب دل از وقوع امری ناگوار است.ومقابل آن امنیت وآرامش است


 .وحزن ، سختی اندوه است ومقابل آن سرور وخوشحالی است.


پس با توجه به این آیه می توان گفت که دوستان واولیای الهی که خود را متصف به دو صفت ایمان


 وتقوا کرده با شند، در دنیا وآخرت در امنیت وآرامش به سر می برند واین وعده ای است از طرف


خدا وند ، وخداوند هم خلف وعده نمی کند.


دو نکته از المیزان ذیل این آیه:


1-قرآن با آوردن کلمة (آمنوا ) فهمانده است که اولیاء خدا قبل از ایمان آوردن تقوایی مستمر داشته اند .فرموده :(الّذین آمنوا) وسپس بر این جمله عطف کرده که (وکانوا یتّقون) وبا آوردن این جمله


می فهماند که اولیاء خدا قبل از تحقق ایمان از آنان دائما تقوی داشته اند ومعلوم می شود که


 ایمان ابتدایی مسبوق به تقوا نیست بلکه ایمان وتقوای افرادمعمولی متقاربندوبا هم پیدا


 می شوند ویا بر عکس اولیاء خدا ، اوّل ایمان در آنان پیدا می شود وبعدا به تدریج دارای تقوا


می گردند، آن هم تقوایی مستمر ودائمی.پس منظور از ایمان مرتبة دیگری از مراتب ایمان است


غیر از مرتبةاوّل که در افراد معمولی یافت می شود.


2-ترس وناراحتی که از احوال طبیعی وعارضی انسانهاست ویک امر فطری به حساب می آید، چگونه می توان آن را از وجود اولیائ خدا منتفی دانست ؟در پاسخ باید گفت :حزن وخوف از احوال طبیعی وعارضی


 است که در طبیعت همة انسانهاوجود دارد لکن چون کسی که توحید سراسر وجودش را فرا گرفته


 است ، خوف واندوه وحبّ وبغض را از خدا می داندواین اولیاءالهی از هیچ چیزی نه در دنیا ونه


در آخرت نمی ترسندواندوهناک نمی شوند وتنها ترسی که دارند از خدای سبحان است.


آری کسانی که این دو رکن اساسی ایمان وتقوا را داشته باشند چنان آرامش را


در درون جان خود احساس می کنند که هیچ یک از طوفانهای زندگی آنها را تکان


نمی دهد. بلکه به مضمون روایت (المؤمن کالجبل الراسخ لا تحرکه العواصف )


همچون کوه در برابر تند باد حوادث استقامت به خرج می دهند 

 

نویسنده مطالب : حسن عسکری http://arameshquran.parsiblog.com

راههای رسیدن به آرامش روانی ازنگاه قرآن(راه سوم- توکّل)

3-توکّل :



توکّل از ریشة (وکل) می باشد.وبه معنی وکیل گرفتن وواگذاری کارها به وکیل می باشد.


در مجمع البحرین آمده است که :التوکّل علی الله :انقطاع العبد فی جمیع ما یأمله من المخلوقین


یعنی :‹‹ بنده برای رسیدن به آرزوهایش از همة مردم قطع امید کند وتنها به


خداوند امید داشته باشد وحوائجش را تنها از او بخواهد›› واین است معنای توکل بر خدا.


قرآن یکی دیگر از عوامل آرامش را ""توکّل "" واگذاری همة امور به خدا معرفی


می کند.به عنوان نمونه در سوره مبارکه طلاق می خوانیم""ویرزقه من حیث


لایحتسب ومن یتوکل علی الله فهو حسبه انّ الله بالغ امره قد جعل الله لکل شی ء قدرا""


 ""واورا از جایی که گمان ندارد روزی می دهد ، وهر کس بر خدا توکّل کند


کفایت امرش را می کند، خدا فرمان خود را به انجام می رساند وخدا بر هر چیزی اندازه ای قرار


 داده است""کسانی که در زندگی احساس فقر وناداری می کنند ویا دچار


ناراحتیها ونگرانی های دیگری شده اند، برای رفع همة این مشکلات بهتر است


به قدرتی که فوق قدرتهاست وفنا ناپذیر است اعتمتد کنند.وخود را به او بسپارند.


وچون قدر تی بالاتر از قدرت الهی نیست بهتر است بر او تکیه کنندوخود و زندگی


خود را به او بسپارند.چرا که به خیر ومصلحت بندگانش واقف است.منظور از توکّل


 بر خدا این است که انسان تلاشگر کار خود را به خدا واگذارد وحلّ مشکلات


خویش را از او بخواهد.کسی که دارای روح توکّل است هرگز یأس ونا امیدی را به


 خود راه نمی دهد ودر مقابل  مشکلات احساس ضعف وزبونی نمی کند.ودر برابر


 حوادث سخت مقاوم است.وهمین حالت موجب می شود که او در درون خود


احساس امنیّت وآرامش کند ولذا قدرت او برای رفع مشکلات چند برابر می شود


 و به راحتی سختیها ومشکلات را تحمّل می کند.در حدیث معراج می خوانیم که


وقتی پیامبر (ص)در پیشگاه خداوند سؤال کرد که :""ایّ العمال افضل"" فرمود:


" لیس شی ء عندی افضل من التوکل علیّ والرضا بما قسمت" یعنی : چیزی


 نزد من از توکل بر من وراضی بودن به تقسیم من ، با فضیلت تر نیست.علامه


طباطبایی در کتاب شریف المیزان می فرماید :مؤمن ابن ترس را به خود راه ندهد


که اگر از خدا بترسدو حدود اورا محترم شمارد وبه این جهت از آن محرمات کام


نگیرد ،خوشی زندگی اش تأمین نشود وبه تنگی معیشت دچار گردد،نه ،این طور نیست .


چون رزق از ناحیه خداوند تعالی ضمانت شده وخداوند قادر است که از


عهده ضمانت خود برآید.(ومن یتوکل علی الله فهو حسبه )کسی که بر خدا توکل


کند از نفس وهواهای آن وفرمانهایی که می دهد خود را کنار بکشد واراده خدای


 سبحان رابر اراده خود مقدم بداردوعملی راکه خداوند از او می خواهد بر عملی


که خودش دوست دارد ترجیح دهدوبه عبارتی دیگربه دین خدا متدین شود وبه


 احکام او عمل کند،(فهو حسبه )چنین کسی که خدا کافی وکفیل او خواهد بودو


آن وقت آنچه که او آرزو کند خدای تعالی هم همان را برایش می خواهد.البته


آنچه را که او به مقتضای فطرتش مایه خوشی وزندگی وسعادت خود تشخیص


می دهد نه آنچه را که واهمة کاذبش سعادت وخوشی می داند.واینکه فرمود:


خدا کافی وکفیل اوست علّت این است که خدای تعالی آخرین سبب است که


 تمامی سببها به او منتهی می شود.به هر حال این نتیجه گیری قطعی است


که کسی میتواندآرامش را در زندگی خود داشته باشد که قدرتی که همه قدرتها


به قدرت او ختم می شود را پشتیبان خود بداند . واگر وکالت همة امور زندگی اش


 را به او بسپارد یقینا احساس آرامش به او دست خواهد دادونگران نتیجه وعاقبت


 کار نیست چرا که عاقبت همة امور به دست خداست 

 

نویسنده مطالب : حسن عسکری http://arameshquran.parsiblog.com

راههای رسیدن به آرامش روانی ازنگاه قرآن(راه دوم-ذکر)

ذکر درلغت:


درکتاب العین،کهنترین فرهنگنامة ادب عرب آمده است:""الذّکر:الحفظ للشیء وتذکره و


هو منّی علی ذکر""-‌ذکرنگاه داشتن چیزی وازآن یادکردن است،چنانچه گفته می شود من به یاد او هستم_والذّکر:جری الشیءعلی لسانک تقول جری منه ذکر_ذکرعبارتست از جاری


شدن چیزی بر زبان انسان چنانچه گفته می شود یادی از او به میان آمد_""


ذکر در اصطلاح:


معنای جامع ذکر همان یادآوری به قلب وزبان است که گاهی در برابر غفلت وگاهی در برابر نسیان به کار می رود.


غفلت به معنی توجّه نداشتن به علم ونسیان به معنای زایل شدن معنی از ذهن است.


بعد از روشن شدن معنای ذکر خوب است به رابطه این واژه با عوامل آرامش بپردازیم.


قرآن یکی از عوامل آرامش را ""ذکر""(یاد خدا )معرفی کرده است.چنانچه می فرماید:


‹‹ الّذین آمنوا وتطمئنّ قلوبهم بذکر الله الا بذکر الله تطمئنّ القلوب››‍‹‹آنها (کسانی که به


خدا برمی گردند)کسانی هستند که ایمان آورده اند، ودلهایشان به یاد خدا مطمئن (وآرام) است،آگاه باشید ،تنها با یاد خدا دلها آرامش می یابد››


اطمینان به معنی آرامش وقرار گرفتن است ودل مطمئن ، همان نفس مطمئنّه است که در


 آیة:(یا ایّتها النفس المطمئنّه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی واد خلی


جنّتی) آمده ست که پاداش کسی که با یاد خدا به این مقام (اطمینان) رسیده، درآمدن در سلک بندگان خدا وورود به بهشت است.


مراد از( ذکرالله) یاد خدا، مطلق توجّه انسان به خداست.درتزاحم زندگی وانبوهی کارها وتنگناههای موجود ودر اضطرابی که بسیاری ازمردم را نابود می کند دل آرامی ، با یاد


خدا آرامش می گیرد . ازاین رو سزاوار است که دشواریهای درونی خود را به ذکر


خداوند چاره کنیم.زیرا برترین چاره ای که می توان از آن بهره برد به ویژه در زمان ما که روزگار اضطرابات وهیجانها ودر گیریهاست واتعمار شرق وغرب آن را دامن می زند.یاد خدا تنها به ذکر زبانی نیست اگرچه یکی از مصادیق روشن یاد خداست.زیرا آنچه مهم است به یاد خدا بودن در تمام حالات خصو صا در وقت گناه است


  " برکات یاد خدا:


1-یادنعمتهای خدا عامل شکر است2-.یادقدرت او سبب توکّل بر اوست 3-یاد الطاف


 او مایة محبّت است4-یاد قهر و خشم او عامل خوف (ترس)از اوست5-یاد عظمت


وبزرگی او سبب خشیّت در مقابل اوست6-یاد علم اوبه پنهان وآشکار مایة حیاوپاکدامنی ماست7-یاد عفو وکرم او مایة امید وتوبه است8-یاد عدل او عامل تقوی وپرهیزگاری


 است"


درمعراج السعاده درباره ذکر حقیقی آمده است که:


‹‹ ذکر حقیقی عبارتست از یاد نمودن خدا در دل وچون زبان هم به موافقت دل حرکت


 کند نور علی نور است واما مجرد ذکر زبان اگر چه هر گاه به قصد قربت وثواب باشد


 فایده بسیار برآن مترتب است اما اثر انس ومحبّت ویاد خدا در دل حاصل نمی شود.››


پس ذکرحقیقی ذکری است که در دل به یاد خدا بودن را همراهی کردن واگرفقط بازبان خدا را یاد کنیم ولی دردل از یاداو غافل باشیم ، این نوع ذکر ، ذکر حقیقی وتأثیر گذار به


حساب نمی آید ولذا قطعا ذکری که لقلقه زبان باشد اثر آرامش بخشی هم نخواهد داشت .


به هر حال قرآن یکی از عوامل آرامش را ذکر معرفی می کند.وآن ذکری می تواند عامل آرامش باشد ، که ذکر حقیقی (ذکر قلبی )باشد.ذکرقلبی است که روح همة عبادتهای عملیّة


می باشد.


پس اگر انسان در اکثر اوقات به دل متوجّه خدای متعال باشد وبه زبان  بر اذکاری که از


 طریق شرع رسیده ، مداومت کند انس بهحق پیدا می کند وکسی که با خداوند انس


گرفته باشد به آرامش واقعی رسیده است.چرا که خداوند بهترین وامنیّت بخش ترین


موجود می باشد.وکسی نیست که بتواند مقابله با قدرت الهی را داشته باشد.پس به حق


باید گفت که کسی به ّرامش واقعی خواهد رسیدکه با خدا مأنوس باشد.بهترین راه انس


 به خدا،یاد اوست.وبهترین نوع یاد خداوند هم (نماز)است.چرا  که فرمود:""اقم الصلوه لذکری"" (نماز را برای یاد من به پا دار)




-العین/خلیل بن احمد الفراهیدی (ذکر) ج4 ص 498

   رعد/28


  فجر/27-28-29-30


  تفسیر نور/محسن قرائتی ج 6 ص 190


 معراج اسعاده ص 445



   طه /14

 

نویسنده مطالب : حسن عسکری http://arameshquran.parsiblog.com

راههای رسیدن به آرامش روانی ازنگاه قرآن(راه اول -ایمان)

ایمان عبارت است از باور وتصدیق قلب به خدا ورسولش ،آنچنان باور وتصدیقی که هیچگونه شک و تردیدی بر آن وارد نشود.تصدیق مطمئن وثابت ویقینی که دچار لرزش  وپریشانی نشود وخیالات ووسوسه ها در ان تأثیر نگذارد وقلب واحساس در رابطه با آن گرفتار تردید نباشد.[1]


در قرآن در سوره مبارکه فتح می خوانیم : "هوالذی انزل السکینه فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم..[2]."‹‹اوکسی است که آرامش را در دلهای مؤمنان نازل کرد تا ایمانی به ایمان شان بیافزایند...››. اولین برداشتی که صورت می گیرد این است که بدون ایمان ، آرامش روحی وروانی وجود ندارد .یا حداقل اینگونه می توان گفت که یکی از عوامل ایجاد آرامش دارابودن ایمان به خدا می باشد.به تعبیر علامه طبا طبایی‹‹ ظاهرا مراد از سکینت در این آیه آرامش وسکون نفس واطمینان آن ، به عقائدی است که به آن ایمان آورده ولذا نزول سکینت را این دانسته که ""لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم"" تا ایمانی بر ایمان سابق بیفزایند.پس معنای آیه این است که :خدا کسی است که ثبات واطمینان  را لازمة مرتبه ای از مراتب روح است در قلب مؤمن جای داد تا ایمانی که قبل از نزول سکینت داشته بیشتر وکاملتر شود[3].››


یقیقا داشتن آرامش در زندگی نخستین چشمه خوشبختی است وکسی که از این نعمت محروم باشد از نعمت خوشبختی نیز محروم است وهیچگاه طعم خوشبختی را نخواهد چشید.انسان بی ایمان در دنیا با اندیشه وافکار موهوم وبا نگرانی های فراوان دست به گریبان است . ولذا دائما در درون خود دچار پیکاری بزرگ است وهمیشه هم در انتخاب مسیر زندگی ودر تصمیم گیریهایش دچار سر در گمی است.ولی بر خلاف آن انسان با ایمان از همة اینها آسوده است وهمة افکار واهداف واندیشه هارا تحت لوای یک هدف گرد آورده است وفقط به خاطر آن تلاش می کندوبه سوی آن می شتابد وآن عبارتست از  خشنودی خدای متعال .دیگر کاری به این ندارد که مردم از او خشنود باشند یا بر او خشم گیرند.ولذا هیچ وقت  سردر گم نیست وهمیشه در یک آرامش روحی به سر می برد.


راجع به ایمان وفواید آن در قرآن آیات فراوانی وجود دارد ، ولی چون در اینجا بحث  ما روی عوامل آرامش دور می زند


لذا نمی توان به صورت مبسوط به این موضوع پرداخت.با این حال جا دارد به یکی از آیات که با بحث ما ارتباط دارد اشاره کنم:


 آیة‹‹ الذین آمنوا ولم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن وهم مهتدون››[4] "" (آری) آنها که ایمان آوردند،وایمان خود را با          شرک وستم نیالودند ، ایمنی تنها از آن آنهاست وآنها هدایت یافتگانند""


این آیه متضمن یک تأ کید قوی است زیرا مشتمل است بر اسنادهای متعددی که همگی آنها در جمله اسمیه


 است.[5]به تعبیر علّامه طباطبایی نتیجة این تأکیدهای پی در پی این است که نبایدبه هیچ وجه در اختصاص (امنیّت)و(هدایت)برای مؤمنین شک وتردید داشت واین آیة شریفه هم دلالت می کند براینکه امنیّت (آرامش )وهدایت از خواص وآثار ایمان است .البته به شرط اینکه روی این ایمان با پرده هایی مثل  شرک وستم پوشیده نشود.ومراد از ظلم در این آیه به معنای چیزهایی است که برای ایمان مضرّ بوده وآن را فاسد وبی اثر می سازد.[6]که اکثر مفسرین آنرا شرک دانسته واین را از آیة(انّ الشرک لظلم عظیم)[7] استفاده کرده اند.


به هر حال با توجه به این آیات وآیات دیگر می توان به این اصل مهم رسید که: امنیت وآرامش روحی تنها موقعی به دست می آید که در جوامع انسانی دواصل حکومت کند، ایمان وعدل اجتماعی .


بگر پایه های ایمان به خدامتزلزل گرددواحساس مسئولیت در برابرپروردگار ازمیان برودوعدالت اجتماعی جای خود را به ظلم وستم بسپارد،امنیت در چنان جامعه ای وجود نخواهد داشت وبه همین دلیل با تمام تلاش وکوششی که جمعی از اندیشمندان جهان برای برچیدن بساط نا امنی های مختلف در دنیا می کنندروز به روز فاصلة مردم جهان از آرامش وامنیت واقعی بیشتر می گردد.دلیل این وضع همان است که در آیه فوق اشاره شده.پایه های ایمان لرزان وظلم جای عدالت را گرفته است.تأثیر ایمان در آرامش وامنیت روحی برای هیچکس جای تردیدنیست همانطور که ناراحتی وجدان وسلب آرامش روانی به خاطر ارتکاب ظلم بر کسی پوشیده نمی باشد.[8]



[1]    سید قطب ( فی ضلال القرآن ) ذیل تفسیر آیه 15 حجرات ص 3349 ج6 ‌‌-‌  دارالشروق قاهره



[2]  فتح /4   



[3]  ترجمه المیزان ذیل آیه 4 فتح   



[4] انعام /82   



[5]     ترجمه المیزان ذیل آیه 82/انعام-   یکی اسنادی که در جمله اسمیه (لهم الامن ) است ویکی اسنادی است که در جمله (اولئک لهم الامن )است چون جمله (لهم الامن) خبر است از برای (اولئک) که روی هم جمله ای را تشکیل می دهند وتازه این این مبتدا وخبر روی هم خبر (الذین آمنوا) ومتضمن اسناد دیگری در جمله اسمیه دیگری است وهمچنین (وهم مهتدون) که عطف شده بر جمله (لهم الامن) 


[6] - ترجمه المیزان ذیل آیه 82 انعام



[7] -لقمان/12



[8] تفسیر نمونه /ذیل آیه 82 انعام 

 

نویسنده مطالب : حسن عسکری http://arameshquran.parsiblog.com

خواص شگفت‌انگیز صلوات

خواص شگفت‌انگیز صلوات

صلوات

صلوات نشانه محبت به حبیب خداست .

صلوات باعث تقرب به خدا و رسول خدا می‌شود .

صلوات موجب شفاعت است .

با صلوات حاجات برآورده می‌شود .

صلوات باعث آمرزش گناهان می‌شود .

صلوات موجب عافیت و شفای امراض می‌شود .

صلوات حافظه را تقویت می‌کند .

صلوات موجب توانگری است .

صلوات موجب روشنایی قبر و قیامت است .

صلوات باعث تشریف فرمایی پیامبر به موقع مرگ است .

صلوات نور صراط است .

صلوات باعث نجات از آتش جهنم و داخل شدن در بهشت است .

 

معنای صلوات

صلوات در لغت به معنی «دعاست» و نماز را به جهت این که شامل دعا می‌شود «صلاة» می‌گویند.

اما صلوات در میان عرف مردم شامل دو چیز می‌شود:

معنای اول: سلام و درود بی‌کران خداوند و فرشتگان و کسانی که ایمان به رسول خدا آوردند، به جهت عظمت، مقام و منزلت آن حضرت صلوات بر محمد (صلی الله علیه و آله)  و آلش می‌فرستند .

معنای دوم: صلوات به معنای نماز است .

عده‌ای هم صلوات پروردگار عالم را به پنج معنی تقسیم می‌کنند .

1) به معنای رحمت

2) به معنای مغفرت

3) به معنای شفاء

4) به معنای تزکیه

5) به معنای کرامت

 

معنای حروف صلوات از دیدگاه علمای دین

بعضی از علمای دین حروف صلوات را به معنای خاصی به کار برده‌اند که عبارت‌اند از:

«صاد» در صلوات از «صمد» است که از اسماء خداوند است .

«لام» در صلوات از «لطیف» است که از اسماء خداوند است .

«واو» در صلوات از «واحد» است که از اسماء خداوند است .

«هاء» در صلوات از «هادی» است که از اسماء خداوند عالم است .

 فضایل صلوات در روایات

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

«هر کس صد بار بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله) صلوات بفرستد، خداوند صد حاجت او را برآورده می‌سازد.»

حضرت علی (علیه السلام) می‌فرماید:

«هیچ دعایی به آسمان نمی‌رسد مگر این که دعا کننده بر محمد و آل او صلوات بفرستد.»

 منبع:

کتاب خواص شگفت انگیز صلوات

 

ثروتمند شدن با صلوات

ثروتمند شدن با صلوات

صلوات

در میان بنى اسراییل، شخصى کشته شد که قاتل او معلوم نبود، خداوند وحى فرستاد که گاوى را با صفات مخصوصى کشته، یکى از اعضاى او را بر بدن مقتول بزنند تا او خبر از قاتل خود دهد. آن گاو نزد جوانى از بنى اسراییل بود که خداوند به این جوان عنایت کرد و صلوات را به او تعلیم داده بود.

آن جوان در خواب دید که به او امر شد که گاوش را نفروشد، مگر به امر مادرش . آن جوان از خواب برخاست، بنى اسراییل نزد او آمدند تا گاو را از او بخرند، مادر جوان گفت: باید پوست این گاو را پر از طلا کنید تا آن را به شما بفروشیم . آنها راضى شده، گاو را خریدند، سپس او را کشته و یکى از عضوهاى بدنش را بر پیکره مرده زدند. آن مرده زنده شد و خبر داد که قاتل او پسر عمویش است .

بنى اسراییل گفتند: نمى‌دانیم که کدام عجیب‌تر است: زنده شدن این جوان یا ثروتمند شدن این مرد.

خداوند به حضرت موسى (علیه السلام) وحى کرد که: به بنى اسراییل بگو که اگر مى‌خواهند زندگى دنیایى آنها نیکو گردد و در آخرت نیز بهشت نصیب آنها گردد، ذکرى را بگویند که این جوان بدان تمسک جست و آن صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام مى‌باشد.

آن جوان به موسى (علیه السلام) گفت: من چگونه این اموال را از شر حسودانم و دشمنانم حفظ نمایم؟

موسى گفت: بر اموالت صلوات بر محمد و اهل بیت طاهرینش بفرست تا خداوند ضرر هر دشمن و حسودى را از تو دفع نماید.

موسى گفت: شما نیز به انوار مقدس اهل بیت توسل جویید و بر محمد و اهل بیت او صلوات بفرستید. آنها نیز چنین کردند، سپس حق تعالى وحى فرستاد به موسى (علیه السلام) که: در فلان خرابه هزاران دینار طلا وجود دارد، آن را میان خود قسمت نمایید.

این فراوانى مال، به سبب برکت صلوات بر محمد و اهل بیت او حاصل شد. 

بنى اسراییل نزد موسى آمدند و گفتند: ما همه اموال خود را به این جوان بخشیدیم، دعایى کن که خداوند نیز به ما روزى گسترده عنایت فرماید.  

منبع:

آثار و برکات صلوات در دنیا، برزخ و قیامت، عباس عزیزى .