دارالقرآن حاملان نور تبریز

وبلاگ دارالقران حاملان نور تبریز ـ خیابان استاد محمد تقی جعفری (ره)

دارالقرآن حاملان نور تبریز

وبلاگ دارالقران حاملان نور تبریز ـ خیابان استاد محمد تقی جعفری (ره)

عطر صلوات

عطر صلوات

صلوات

صلوات سبب شفاعت پیامبران

حضرت زهراعلیها السلام فرمودند: پدرم رسول خدا صلى‏الله‏ علیه ‏و آله بر من وارد شد در حالى که مهیاى خواب بودم. حضرت فرمودند: اى فاطمه نخواب مگر بعد از آن که چهار عمل را به جاى آورى. اول این که: ختم قرآن کنى، دوم آن که: پیامبران را شفیعان خود گردانى ، سوم این که ، مؤمنین را از خود خشنود گردانى ، چهارم آن که: حج و عمره کنى. حضرت این را فرموده و اقامه نماز کردند ، من صبر کردم تا نماز پدرم تمام شد. سپس پرسیدم یا رسول ‏الله، مرا به چهار چیزى امر فرمودید که در این مدت زمان،  قدرت انجام آنها را ندارم.

پدرم تبسمی کرده ، فرمودند: هرگاه سه مرتبه سوره «اخلاص‏» را بخوانى گویا ختم قرآن کرده ‏اى، و هرگاه صلوات بفرستى بر من و پیامبران پیش از من ، همه ما شفیعان تو خواهیم بود و هرگاه براى مؤمنین استغفار کنى پس تمامى ایشان از تو خشنود مى‏شوند ، و هر گاه بگویى «سبحان‏ الله و الحمدلله و الله‏ اکبر» مثل این است که حج و عمره انجام داده باشى.

بوى عطر

حضرت فرمودند: کدامیک از شما بر من زیاد صلوات مى‏فرستید ؟ مى‏خواستم بگویم که من زیاد صلوات مى‏فرستم ، اما ساکت‏ شدم. بار دوم پرسیدند: باز هم کسى پاسخ نگفت . براى بار سوم حضرت فرمودند: کدام یک از شما بر من زیاد صلوات مى‏فرستد؟ مى‏خواستم بگویم من ، که با خود فکر کردم شاید دیگران بیشتر از من صلوات مى‏فرستند. پس آنگاه پیامبر اکرم ، صلى ‏الله‏ علیه ‏و آله،  بلند شده و خطاب به من فرمودند: شما بر من زیاد صلوات مى‏فرستى ، و مرا بوسید ؛  از آن پس این بوی عطر از من استشمام می گردد.

صدقه زبان

حضرت فرمودند: صدقات قلبى و زبانى بدهید. باز مردم سؤال نمودند : چگونه صدقه بدهیم؟ حضرت فرمودند: صدقات قلبى ، این است که محبت‏ خدا و محمد رسول خدا و على ولى خدا  و همه کسانى که براى قیام در راه دین خداوند انتخاب شده ‏اند ( ائمه معصومین ، علیهم‏السلام،) و محبت‏ پیروان آنها و کسانى را که از دوستداران شیعیان هستند در دلتان ایجاد کنید. اما صدقات زبان ، این است که مشغول به ذکر خداوند باشید و صلوات بر محمد و آلش بفرستید ، زیرا خداوند شما را به واسطه ی این اعمال به بهترین درجات مى‏رساند.

صلوات و رنج ‏شیطان

عاجزترین مردم

منبع:

برگرفته از کتاب حکایتهاى شنیدنى از فضائل و آثار صلوات

روزى پیامبر اکرم صلى ‏الله ‏علیه ‏و آله از راهى عبور مى‏کرد. در راه شیطان را دید که خیلى ضعیف و لاغر شده است. از او پرسید: چرا به این روز افتاده ‏اى؟ گفت: یا رسول ‏الله از دست امت تو رنج مى‏برم و در زحمت‏ بسیار هستم . پیامبر فرمودند: مگر امت من با تو چه کرده ‏اند ؟  گفت: یا رسول ‏الله امت ‏شما شش خصلت دارند که من طاقت دیدن و تحمل این خصایص را ندارم . اول این که هر وقت ‏به هم مى‏ رسند سلام مى‏کنند. دوم این که با هم مصافحه ( دست دادن)  مى ‏کنند. سوم آن که ، هر کارى را که مى‏ خواهند انجام دهند ان‏ شاء الله مى ‏گویند ، چهارم از این خصلتها آن است که استغفار از گناهان مى ‏کنند ، پنجم این که تا نام شما را مى‏  شنوند صلوات مى‏فرستند و ششم آن که ابتداى هر کارى « بسم الله الرحمن الرحیم‏» مى‏ گویند. پیامبر خدا فرمودند: دوست دارید شما را به بخیل‏ ترین ، کسل ‏ترین ، عاجزترین ، دزدترین و جفاکارترین مردم راهنمایى کنم ؟ بخیل‏ترین مردم کسى است که هنگام ملاقات با مسلمانى به او سلام نمى‏کند ، کسل‏ترین مردم کسى است که در عین صحت و سلامتى و فراغت ‏خاطر ، خداى خود را حمد و ستایش نمى‏ کند ، دزدترین مردم کسى است که از نمازش مى‏ دزدد ، جفاکارترین مردم کسى است که نام مرا بشنود و صلوات بر من نفرستد و عاجزترین مردم کسى است که قدرت و توانایى دعا کردن را ندارد.
پیامبر اکرم صلى ‏الله ‏علیه ‏وآله فرمودند: اى مردم ، با اطاعت ‏خدا به خدا نزدیک شوید تا این که خداوند شما را به خیر برساند... و از اموال خودتان در حقوق لازمه انفاق کنید. در این حال ، مردم بلند شده و عرض کردند اى رسول خدا بدن ما ضعیف است و مال و منالى هم نداریم که بذل و بخشش کنیم، پس چه کنیم؟
مرحوم آخوند ملاعلى همدانى رحمة ‏الله‏ علیه ، حکایت نموده ‏اند که: روزى پیرمردى جهت‏ حساب خمس و زکوة نزد من آمد ، متوجه شدم که از آن پیرمرد بوى عطر عجیبى به مشامم مى‏رسد که تا به حال نظیر آن را استشمام نکرده ‏ام. از او پرسیدم از چه عطرى استفاده مى‏کنى؟ گفت:  این بوى خوش ، قصه‏ اى دارد که تاکنون آن را براى احدى نقل نکرده ‏ام. قصه این است که شبى در عالم خواب پیامبر خدا صلى ‏الله ‏علیه‏ و آله را زیارت نمودم ، در حالى که آن حضرت نشسته بودند و حدود ده یا بیست نفر اطراف ایشان حضور داشتند و من هم در آن مجلس بودم.

اسرارنوروز ازدیدگاه امام صادق (ع)


اسرارنوروز ازدیدگاه امام صادق (ع)

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

مُعلّى پسر خُنَیس گوید: در روز نوروز، بر امام صادق(ع) وارد شدم.

 

 فرمود: «آیا این روز را مى شناسى؟». گفتم: قربانت گردم! این روز را فارسیانْ گرامى مى دارند و به یکدیگر هدیه مى دهند. فرمود: «سوگند به خانه کعبه که این، رمزى دیرینه دارد و برایت روشن مى سازم تا آگاه گردى».

 

آن گاه فرمود: «اى معلّى!

1-  روز نوروز، همان روز است که خداوند از بندگان پیمان گرفت او را بپرستند و به او شرک نورزند، به پیامبران و حجت هایش بگروند و به امامان ایمان آورند.

 

 2- این همان روز است که خورشید طلوع کرد، بادها وزیدن گرفت و گل هاى زمین روییدند.

 

3- این همان روزى است که کشتى نوح(ع) بر ساحل جودى آرامش یافت

 

4-  این همان روزى است که خداوند، گروهى چند هزار نفره را که از ترس مرگ از خانه ها بیرون رفته بودند زنده ساخت، پس از آن که آنان را میرانده بود.

 

5-  این، روز فرود جبرئیل بر پیامبر اسلام است

 

 6- این روزى است که پیامبر(ص) امام على(ع) را بر دوش گرفت تا بت هاى قریش را در مسجد الحرام شکست و در همین روز، ابراهیم خلیل الرحمن، بت ها را شکست.

 

 7- این همان روزى است که پیامبر(ص)  به یارانش دستور داد با على(ع) بیعت کنند و در همین روز، على را براى بیعت گرفتن از جنیان فرستاد.

 

 8- در همین روز على (ع)  بر نهروانیان پیروز شد

9- در این روز، قائم ما و صاحبان حکومتْ قیام کنند

10-  و در همین روز، قائم ما بر دجّال پیروز گردد و او را در زباله دان کوفه به دار آویزد.

 

ودرپایان امام صادق (ع) فرمود:

و ما من یوم نَیروز إلاّ و نحن نتوقّع فیه الفرج؛ لأنه من أیامنا وأیام شیعتنا

 در هر روز نوروزى، ما آرزوى فرج داریم؛ چرا که آن از روزهاى ما و شیعیان ماست. فارسیان، آن را گرامى داشتند و شما (اعراب) آن را ضایع کردید.»

منبع:

بحارالأنوار، ج‏56، ص‏91