دارالقرآن حاملان نور تبریز

وبلاگ دارالقران حاملان نور تبریز ـ خیابان استاد محمد تقی جعفری (ره)

دارالقرآن حاملان نور تبریز

وبلاگ دارالقران حاملان نور تبریز ـ خیابان استاد محمد تقی جعفری (ره)

عید نوروز(شیخ جعفر مجتهدی)

عید نوروز(شیخ جعفر مجتهدی)

یکی از دوستان شیخ جعفر آقا مجتهدی یه روزی خدمت حضرت آقا عرض میکنند آیا این عید نوروز که اینقدر مردم بهش توجه دارن ولباس نو می پوشن فلسفه ای هم داره؟

آقا فرمود: بله آقا جان، روز عید غدیر که نبی اکرم (ص)حضرت مولا علی (ع) رو به جانشینی معرفی کردن مصادف با جمعه اول فروردین ماه بوده. باید این روز رو جشن گرفت آقا جان.

منبع: کتاب لاله ای ملکوت، حمید سفیدآبیان، صفحه 188

ღنوروز در روایات اسلامی، عیدتون مبارکღ

روایت های اسلامی درباره نوروز

 

happy-new-year6.jpg

 

آورده اند که در زمان حضرت رسول (ص) در نوروز جامی سیمین که پر از حلوا بود برای پیغمبر هدیه آوردند و آن حضرت پرسید که این چیست؟ گفتند که امروز نوروز است. پرسید که نوروز چیست؟ گفتند عید بزرگ ایرانیان. فرمود: آری، در این روز بود که خداوند عسکره را زنده کرد. پرسیدند عسکره چیست؟ فرمود عسکره هزاران مردمی بودند که از ترس مرگ ترک دیار کرده و سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان گفت بمیرید و مردند. سپس آنان را زنده کرد وابرها را فرمود که به آنان ببارند از این روست که پاشیدن آب در این روز رسم شده. سپس از آن حلوا تناول کرد و جام را میان اصحاب خود قسمت کرده و گفت کاش هر روزی بر ما نوروز بود.

و نیز حدیثی است از معلی بن خنیس که گفت: روز نوروز بر حضرت جعفر بن محمد صادق در آمدم گفت آیا این روز را می شناسی؟ گفتم این روزی است که ایرانیان آن را بزرگ می دارند و به یکدیگر هدیه می دهند. پس حضرت صادق گفت سوگند به خداوند که این بزرگداشت نوروز به علت امری کهن است که برایت بازگو می کنم تا آن را دریابی.

<<< پس گفت: ای معلی ، روز نوروز روزی است که خداوند از بندگان خود پیمان گرفت که او را بپرستند و او را شریک و انبازی نگیرند و به پیامبران و راهنمایان او بگروند. همان روزی است که آفتاب در آن طلوع کرد و بادها وزیدن گرفت و زمین در آن شکوفا و درخشان شد. همان روزی است که کشتی نوح در کوه آرام گرفت. همان روزی است که پیامبر خدا، امیر المومنین علی (ع) را بر دوش خود گرفت تا بت های قریش را از کعبه به زیر افکند. چنان که ابراهیم نیز این کار را کرد. همان روزی است که خداوند به یاران خود فرمود تا با علی (ع) به عنوان امیر المومنین بیعت کنند. همان روزی است که قائم آل محمد (ص) و اولیای امر در آن ظهور می کنند و همان روزی است که قائم بر دجال پیروز می شود و او را در کنار کوفه بر دار می کشد و هیچ نوروزی نیست که ما در آن متوقع گشایش و فرجی نباشیم، زیرا نوروز از روزهای ما و شیعیان ماست. >>>

دوستای عزیز عیدتون مبارک

سالی پر از شادی و سلامتی و موفقیت براتون آرزو میکنم

 

729825222568842412301501552257363254188151.jpg

هفت سین قرآن مجید

هفت سین قرآن مجید

1- سلامٌ قولاً مِن رَبِّ رحیم.( یس/58)

" از جانب پروردگار [ی] مهربان [ به آنان] سلام گفته می شود."

این ندای روح افزا و نشاط بخش و مملو از مهر و محبت خدا ، چنان روح انسان را در خود غرق می کند و به او لذت ، شادی و معنویت می بخشد ، که با هیچ نعمتی برابر نیست ، آری شنیدن ندای محبوب ، ندایی آمیخته با محبت و آکنده از لطف ، سرتا پای بهشتیان را غرق سرور می کند ، که یک لحظه ی آن بر تمام دنیا و آنچه در آن است برتری دارد.

از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده : " در همان حال که بهشتیان غرق در نعمتهای بهشتی هستند نوری بر بالای سرایشان آشکار می شود ؛ نور لطف خداوند که بر آنها پرتو افکنده است.

پس ندایی بر می خیزد که "سلام بر شما ای بهشتیان" ، نظر لطف خداوند چنان بهشتیان را مجذوب می کند که از همه چیز جز او غافل می شوند ، و همه نعمتهای بهشتی را در آن حال به دست فراموشی می سپارند.

 

2- سلامٌ علی نوح ٍ فی العالمین . ( صافات /79)

" درود بر نوح در میان جهانیان."

چه افتخاری از این برتر و بالاتر که خداوند بر حضرت نوح علیه السلام ، سلام می فرستد ، سلامی که در میان جهان و جهانیان باقی می ماند و تا دامنه قیامت گسترده می شود ، سلام خدا توأم با ثناء جمیل و ذکر خیر بندگانش در قرآن کریم ؛ کمتر سلامی به این گستردگی و وسعت درباره کسی دیده می شود ، به خصوص اینکه لفظ " العالمین" معنی وسیعی دارد که نه تنها همه انسانها ، بلکه عوالم فرشتگان و ملکوتیان را نیز در برمی گیرد.

 

3- سلامٌ علی اِبراهیم . ( صافات/109)

" درود بر ابراهیم."

در آیات پیش از این آیه ، به چگونگی بشارت دادن فرزندی بردبار و پراستقامت بر حضرت ابراهیم ، و جریان دستور ذبح اسماعیل -  فرزند ایشان - و تسلیم بودن هر دوی آنها بر این امر به میان آمده است ک پس از یاد آوری این قضایا ، خداوند می فرماید: سلام بر ابراهیم [ آن بنده مخلص و پاک باد.]

 

4- سلامُ عـَلی موُسی و هارون . (صافات/120)

" درود بر موسی و هارون."

درآیات پیش از این آیه ، خداوند ضمن آیاتی ، جریانات حضرت موسی و هارون را نقل می فرماید:

- ما این دو برادر و قوم آنها را از اندوه بزرگ رهایی بخشیدیم . ( صافات/115)

- ما آنها را یاری کردیم تا آنها بر دشمنان نیرومند خود پیروز شدند . ( صافات/116)

- ما به آن دو ، کتاب آشکار دادیم . ( صافات/117)

- ما آن دو را به راه راست هدایت نمودیم . ( صافات/118)

- ما ذکر و یاد خیر آنها را در اقوام بعد باقی وبرقرار ساختیم . ( صافات /119)

و بعد از یادآوری موارد فوق خداوند برآن دو سلام می رساند.

سلامی از ناحیه پرودگار بزرگ و مهربان.

سلامی که رمز سلامت در دین و ایمان در اعتقاد و مکتب، و در خط و مذهب است.

سلامی که بیانگر نجات و امنیت از مجازات و عذاب این جهان و آن جهان است.

 

5- سلامُ علی آلِ یاسین . ( صافات/130)

" درود بر پیروان الیاس" (1)

خداوند می فرماید: ما نام نیک الیاس را در میان امتهای بعد جاودان کردیم.( صافات /129)

امتهای دیگر ، زحمات این انبیاء بزرگ ( الیاس وسلاله ی او ) را که در پاسداری خط توحید، و آبیاری بذر ایمان منتهای تلاش و کوشش را به عمل آوردند ، هرگز فراموش نخواهند کرد ، و تا دنیا برقرار است یاد و مکتب این بزرگ مردان فداکار زنده و جاویدان است.

تعبیر به " ال یاسین" به حای" الیاس" یا به خاطر این است که ال یاسین لغتی در واژه " الیاس" بوده و هر دو به یک معنی است ، و یا اشاره به الیاس و پیروان او است که به صورت جمعی آمده است.

 

6- سلامٌ عـَلیکُم طِبتُم فادخـُلوُها خالدین . ( زمر/73)

" ... سلام برشما ، خوش آمدید ، در آن درآیید [ و] جاودانه [ بمانید]

در این آیه ، خداوند می فرماید که بهشتیان وقتی به بهشت می رسند ، در حالی که درهای آن گشوده شده است ، در این هنگام نگهبانان بهشت ، آن ملائک رحمت به آنها می گویند : سلام بر شما ، گوارا باد این نعمتها بر شما ، داخل بهشت شوید و جاودانه بمانید.

 

7- سلامُ هیَ حتّی مَطلَعِ الفـَجر. ( قدر/5)

" [ آن شب] تا دم صبح ، صلح و سلام است . "

این آیه ، در توصیف شب قدر است . آن شبی است که قرآن درآن نازل شده و عبادت و احیاء آن معادل هزار ماه است ، خیرات و برکات الهی در آن شب نازل می شود و رحمت خاص الهی شامل بندگان می گردد و فرشتگان و روح در آن شب نازل می گردند.

منبع : سایت تبیان

 

میلاد رسول اکرم (ص)و امام ششم شیعیان ستاره آسمان امامت بر همه شما دوستان مبارک

16.gif

چرا به ما میگن شیعه؟!

 

15811692126242831451011017925289243338.jpg

 

آیا می دانید چرا پیروان اهل بیت را شیعه می نامند؟!!

این سوال بسیار مهمی است که دانستن آن برای همه ی ما که خود را شیعه می نامیم  ضروری است.

امام صادق علیه السلام رئیس مکتب جعفری در روایتی شریف پاسخ این پرسش را بیان فرموده اند.

که من آن را برای شما می گویم: روزی یکی از دوستان امام به نام مفضل می پرسد: شما قبل از خلقت آسمان و زمین کجا بودید؟ امام می فرماید ما نوری بودیم که خدا را تسبیح و تقدیس می کردیم تا اینکه خداوند ملائکه را آفرید و به آنها نیز فرمان تسبیح داد ولی آنها گفتند که ما نمی دانیم، آنجا بود که به دستور خدا، ملائکه از ما تسبیح را آموختند. باید بدانی که پیروان ما از شعاع آن نور آفریده شده‌اند و به همین خاطر است که به آنان شیعه نامیده شده‌اند ...

پس قدر خودت را بدان و بدان که این فقط یک اسم نیست که رسم حقیقی توست و هر کسی توفیق آن را نخواهد یافت.

و چه چیزی بهتر از این که این نور درونی را چراغی در این تاریکنای زندگی کنی تا رسیدن به خانه دوست که هرچه هست هموست! که اگر چنین نکنی قدر خود را نشناخته ای.

بحار الانوار، ج 26، ص 349، حدیث 24

 

اعتراف نامه شهید سید مجتبی علمدار

اعتراف نامه شهید سید مجتبی علمدار 

قانون اول:

 بارالها، اعتراف می کنم از اینکه قرآن را نشناختم و به قرآن عمل نکردم. حداقل روزی ده آیه قرآن را باید بخوانم.اگر روزی کوتاهی کردم و به هر دلیلی نتوانستم این ده آیه را بخوانم روز بعد باید حتماً یک جزء کامل بخوانم.

تاریخ اجراء 4/5/69 

قانون دوم:

پروردگارا! اعتراف می کنم از اینکه نمازم را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم. حداقل روزی دو رکعت نماز قضا باید بخوانم.اگر روزی به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت نماز را بخوانم، روز بعد باید نماز قضای یک 24 ساعت (17 رکعت) بخوانم . 

 تاریخ اجراء 11/5/69 

قانون سوم:

 خدایا! اعتراف می کنم از اینکه مرگ را فراموش کردم و تعهد کردم مواظب اعمالم باشم ولی نشدم. حداقل هر شب قبل از خواب باید دو رکعت نماز تقرّب بخوانم.اگر به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت را بجا بیاورم روز بعد باید 20 ریال صدقه و 8 رکعت نماز قضا بجا بیاورم.  

 تاریخ اجراء 26/5/69 

قانون چهارم:

خدایا! اعتراف می کنم از اینکه شب با یاد تو نخوابیدم و بهر نماز شب هم بیدار نشدم.حداقل در هر هفته باید دوشب نماز شب بخوانم و بهتر است شبهای پنجشنبه و شب جمعه باشد.اگر به هر دلیلی نتوانستم شبی را بجا بیاورم باید بجای هر شب 50 ریال صدقه و11 رکعت تمام را بجا بیاورم .  

تاریخ اجراء 16/6/69 

قانون پنجم:

 خدایا! اعتراف می کنم از اینکه «خدا می بیند» را در همه کارهایم دخالت ندادم و برای عزیز کردن خودم کارکردم.حداقل در هر هفته باید دو صبح زیارت عاشورا و صبح جمعه باید سوره الرحمن را بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم زیارت عاشورا را بخوانم باید هفته بعد 4 صبح زیارت عاشورا و یک جزء قرآن بخوانم و اگر صبح جمعه ای نتوانستم سوره الرحمن بخوانم باید قضای آن را در اولین فرصت به اضافه 2 حزب قرآن بخوانم.

تاریخ اجراء 13/7/69 

قانون ششم:

حداقل باید در آخرین رکوع و در کلیه سجده های نمازهای واجب صلوات بفرستم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را انجام دهم، باید به ازای هر صلوات 10 ریال صدقه بدهم و 100 صلوات بفرستم.    

تاریخ اجراء 18/8/69 

قانون هفتم:

 حداقل باید در هر 24 ساعت 70 بار استغفار کنم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا آورم، در 24 ساعت بعدی باید 300 بار استغفار کنم و باز هم 300 به 600 تبدیل می شود.

تاریخ اجراء 30/9/69 

قانون هشتم:

 هر کجا که نماز را تمام می خوانم باید در هفته 2 روز را روزه بگیرم، بهتر است که دوشنبه و پنج شنبه باشد. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا بیاورم در هفته بعد به ازای دو روز 3 روز و به ازای هر روز 100 ریال صدقه باید بپردازم .  

 تاریخ اجراء 19/11/69 

قانون نهم:

 در هر روز باید 5 مسئله از احکام حضرت امام (ره) را بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا بیاورم روز بعد باید 15 مسئله بخوانم .    

تاریخ اجراء 14/1/70 

قانون دهم:

 در هر 24 ساعت باید 5 بار تسبیح حضرت زهرا(س) برای نماز یومیه و 2 بار هم برای نماز قضا بگویم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این فریضه الهی را انجام دهم باید به ازای هر یکبار ، 3 مرتبه این عمل را تکرار کنم.  

تاریخ اجراء 15/3/70 

ندای تعالوا از شهیدان

به نام خدا

آیا راه وصول به شهادت که همان حضور و مراقبت است برای هر مشتاقی باز است یا نه ؟ در جواب عرض می کنم که ای عزیز همه شاهدان تاریخ و نیز همه انبیای عظام و اوصیای کرام ما را با ندای تعالوا یعنی بالا بیائید به مقام خود دعوت نموده اند و راه وصول به تجلیات ذاتی و اسمائی حق متعال را باز دانسته اند که اگر ما را لیاقت و شایستگی به آن مقامات و درجات والای انسانی نبود دعوت ما بسوی آن عبث بود و حاشا که سفرای الهی دعوت به گزاف نمایند پس ای برادر و خواهر وای طلب طریق سعادت و ای تشنه آب زلال کوثر انسانی بدان که :

تشنه بسوی آب و خود تشنه ی تشنه است آب

خدا گدا گدا کند گدا خدا خدا کند

یعنی اول آب به دنبال تشنه با تشنگی میگردد سپس تشنه، آب طلب می کند پس اول خدا بدنبال گدا می گردد که جود و وجود اقتضای فقیر دارد بعد گدا خدا خدا می کند . پس ای عزیز از تو حرکت و از خدا برکت .

بحقیقت برو و بگو آمدم ، اگر گفتند اینجا چرا آمدی بگو بکجا روم و بکدام در رو کنم ، اگر گفتند به اذن کی آمدی بگو شنیدم

بر ضیافتخانه ی فیض نوالت منع نیست

 در گشاده است وصلا در داده خوان انداخته

اگر گفتند تا بحال کجا بودی ؟ بگو راه گم کرده بودم . اگر گفتند چی آوردی ؟ بگو : اولا دل شکسته که از شما نقل است

در کوی ما شکسته دلی می خرند و بس

 بازار خود فروشی ‌از آن سوی دیگر است

و ثانیا

جز نداری نبود مایه ی دارایی من

 طمع بخششم، از درگه سلطان من است

و ثالثا: الهی آفریدی رایگان ، روزی دادی رایگان بیامرز رایگان تو خدایی نه بازرگان . اگر گفتند برونش کنید بگو :

نمیروم زدیارشما بکشور دیگر

برون کنید از این در درآیم از در دیگر

اگر گفتند این جرات رااز که آموختی بگو از حلم شما . اگر گفتند قابلیت استفاضه نداری بگو قابلیت را هم شما افاضه می فرمائید .باز اگر از تو اعراض نمودند بگو :

به والله به بالله به تالله

 بحق آیه ی نصر من الله

که مو از دامنت دست بر ندیرم

 اگر کشته شوم الحکم الله

اگر گفتند مذنبی بگو اولا شنیدم شما غفارید و ثانیا من ملک نیستم آدم زاده ام

و ثالثا : نا کرده گنه در این جهان کیست بگو

 آنکس که گنه نکرده و زیست بگو

من بد کنم و تو بد مکافات دهی

 پس فرق میان من و تو چیست بگو

اگر گفتند این حرفها را از کجا یاد گرفتی بگو :

بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود

اینهمه قول و غزل تعبیه در منقارش

اگر گفتند چه می خواهی بگو :

جز تو ما را هوای دیگر نیست

 جز لقای تو هیچ در سر نیست

آنچه نوشید ی جرعه ای از کوثر معنویت حضرت عارف علامه حسن زاده آملی بود پس ای عزیز تو هم با این چهار اصل یعنی حضور و ادب و همت و طلب دست از دامن حق و شهیدان راه دوست بر ندار.

من الله التوفیق

دعای فرج، دوای همه دردها

گفتارهایی از آیت‌الله بهجت
او به خاطر گناهان و به خاطر اعمال [بد] ما است که [بیش از] هزار سال در بیابان‌ها در به در و خائف است. سبب غیبت امام زمان(ع) خود ما هستیم. زیرا دستمان به او نمی‌رسد وگرنه، اگر در میان ما بیاید و ظاهر و حاضر شود چه کسی او را می‌کُشد؟ آیا جنّیان او را می‌کُشند یا ما انسان‌ها؟ ما پیشتر و در طول تاریخ ائمه(ع) امتحان خود را پس داده‌ایم!


  • اشاره:

این گفتار، گوهرهای گران‌ارجِ پراکنده‌ای بوده که به همّت بعضی از شاگردان فقیه فرزانه، و پارسای صاحبدل حضرت آیت‌الله العظمی بهجت گردآوری شده و در چند جلد کتاب با عناوین «در محضر بهجت»، «فیضی از ورای سکوت» و... به چاپ رسیده است. این قلم به سائقة دوستی و عشق به اولیای حق، بیاناتی را که عمدتاً پیرامون اهمیت «دعا برای تعجیل در فرج» آن موعود مهربان بوده، به گونه‌ای متصل و مرتبط کنار هم قرار داده تا شکل گفتاری منسجم یافته است.

محور این گفتار را بیشتر، دعای خالصانه و تائبانه برای فرج و همچنین ناظر و حاضر دیدن آن حجّت حیّ موجود موعود به خود اختصاص داده است.

بهترین کار برای به هلاکت نیفتادن در آخرالزّمان، دعای فرج امام زمان(ع) است؛ البته دعایی که در همة اعمال ما اثر بگذارد. قطعاً اگر کسانی در دعا جدّی و راستگو باشند، مبصراتی (= دیدنی‌هایی) خواهند داشت. باید دعا را با شرایط آن خواند و «توبه از گناهان» از جملة شرایط دعا است.

مخصوصاً دعای شریف «عظم البلا و برح الخفا» را بخوانیم و از خدا بخواهیم که صاحب کار را برساند. با او باشیم. اگر رساند که رساند و اگر نرساند [حداقل] از کنار او دور نشویم. از رضای او دور نرویم. [امام زمان(ع)] حرف‌هایی [را] که ما با یکدیگر می‌زنیم، می‌داند. در هر حال برای تعجیل در امر فرج و رفع نگرانی‌ها و گرفتاری‌ها و نجات و اصلاح حال مؤمنین [این دعا] را بخوانیم: «اللّهمّ اکشف هذه الغمّـ[ عن هذه الامّـ[ بظهوره» خداوندا با ظهور حضرت حجّت(ع) این ناراحتی و نگرانی را از این امّت برطرف نما! تنها انتظار فرج کافی نیست «تهیّأ» (= آمادگی)، اطاعت و بندگی نیز لازم است؛ مخصوصاً با توجّه به قضایایی که پیش از ظهور امام زمان(ع) واقع می‌شود به حدّی که «ملئت ظلماً و جوراً». خدا می‌داند که به واسطة ضعف ایمان بر سر افراد چه می‌آید. خدا کند که ظهور آن حضرت با عافیت مطلق برای اهل ایمان باشد و زود تحقّق پیدا کند.

ابتلائات شیعه امروز بسیار زیاد است. از ظلم و ستم و بلا و فشاری که بر سر اسلام و مسلمانان ـ به خصوص اهل ایمان ـ می‌آید، کارد به استخوان رسیده است. بیماری‌های مختلف و حوادث زیاد شده است. باید در مشاهد مشرّفه و مواقف مهمّه برای رفع ابتلائات شیعه دعا کرد و تضرّع نمود. ما باید از همه بخواهیم که متوسل شوند و دعا کنند و تضرّع نمایند تا بلکه فرجی حاصل شود. دعای فرج اگر موجب فرج عمومی نشود برای دعا کننده موجب فرج خواهد بود. ـ إن‌شاءالله ـ چنانچه در بعضی از روایات آمده: «دعا کنید که در آن فرج شماست». برخی از مردم به مرحوم آقای شیخ حسنعلی تهرانی متوسل می‌شدند و نتیجه می‌گرفتند ولی متوجّه امام عصر(ع) نیستند. ما باید به بیش از اینها به امام عصر(ع)متوسل باشیم تا نتیجه بگیریم. اگر اهل ایمان، پناهگاه حقیقی خود ـ حضرت صاحب(ع) ـ را بشناسد و به آن پناه برند امکان ندارد که از آن ناحیه مورد عنایت واقع نشوند.

از مهم‌ترین دعاها، دعای فرج امام زمان(ع) است. همة مشکلات مردم و حکومت‌ها از غیبت آن حضرت است. برای رفع مشکلات اجتماعی و حوائج مردم باید همان‌طوری دعا کرد که انسان برای رفع مشکل خودش دعا می‌کند. دعا اگر دعا باشد تأثیر خواهد کرد».

دعای تعجیل فرج، دوای دردهای ماست. در روایت است که در آخرالزمان همه هلاک می‌شوند، مگر کسانی که برای فرج دعا کنند. «إلّا من دعا بالفرج». ائمه(ع) ما با این بیان، خیلی به اهل ایمان و شیعیان عنایت کرده‌اند تا خود را بشناسند. یعنی اگر برای فرج دعا می‌کنید علامت آن است که هنوز ایمانتان پابرجاست. [معصومین(ع)] فرموده‌اند: در آخرالزمان این دعای فرج را که دعای «تثبیت در دین» است بخوانیم: «یا الله، یا رحمان، یا رحیم یا مقلّب القلوب، ثبّت قلبی علی دینک» در زمان غیبت به خواندن دعای «اللّهمّ عرّفنی نفسک...» سفارش شده است. به حجّ که می‌روید اهمّ حاجات را از خدا بخواهید و آن فرج حضرت ولیّ‌عصر(ع) است که فرج بشریّت است. بعد از آن نابودی حکومت‌های فاسد و جائر را بخواهید. خدا کند راهی برای «شرح صدر» پیدا کنیم که به واسطة رئیس و [سَروَرمان] تحیّر قلبی‌مان برطرف شود. «فرج» ولو یک ساعت باشد، بعد از آن روشنایی است ائمه(ع) ما این مطلب را با ما اتمام حجّت کرده‌اند و فرموده‌اند: «برای فرج بسیار دعا کنید»، البته نه با لقلقة زبان. خود امام در مسجد سهله، جمکران، در خواب و بیداری در گوش افرادی از دوستانش بدون اینکه او را ببیند، فرموده است: «فرج من نزدیک است، دعا کنید» یا به نقلی فرموده: «فرجم نزدیک شده دعا کنید «بداء» حاصل نشود». چه مصائبی بر امام زمان(ع) که مالک همة کرة زمین است وارد می‌شود. آن حضرت در چه حالی هستند و ما در چه حالی! او در زندان است و خوشی و راحتی ندارد و ما چقدر از مطلب غافلیم و توجه نداریم. کسانی که در خواب و بیداری تشرّف حاصل نموده‌اند از آن حضرت شنیده‌اند که فرموده است: «برای تعجیل فرج من زیاد دعا کنید». خدا می‌داند تعداد این دعاها باید چقدر باشند تا مصلحت ظهور فراهم آید. باید دعا را با شرایط آن انجام داد و توبه از گناهان از جمله شرایط دعا است. چنان‌که فرموده‌اند: «دعاء التائب مستجاب» نه اینکه برای تعجیل فرج دعا کنیم [در حالی که] کارهایمان برای تبعید (= به تأخیر انداختن و دور کردن) آن حضرت باشد.

خدا چه صبری داده به حضرت غایب(ع) که هزار سال می‌بیند بر سر مسلمان‌ها چه بلاهایی می‌آید و خود آنها چه بلاهایی بر سر هم می‌آورند و همه را تحمّل می‌کند. امیدواریم خداوند برای یک مشت شیعة مظلوم، صاحبشان را برساند زیرا در عالم چنین سابقه نداشته و ندارد که رئیس و رهبری از مریدان و لشکرش این قدر غیبت طولانی داشته باشد. چه باید گفت؟ معلوم نیست تا کی! در تمام امّت‌های گذشته مقدّر شده است ولی در هیچ امّتی چنین غیبتی با وقتِ نامعلوم و غیر مقدّر اتفاق نیفتاده است.

اگر بدانیم دعای ما اثر دارد و باز دعا نکنیم، مقصرّیم. حضرت غایب(ع) عجب صبری دارند! با اینکه از تمام آنچه که ما می‌دانیم یا نمی‌دانیم اطّلاع دارد و از همة امور و مشکلات و گرفتاری‌های ما باخبر است.

خود حضرت مهدی(ع) هم منتظر روز موعود است و خودش می‌داند که چه وقت ظهور می‌کند. اینکه گفته می‌شود آن حضرت وقت ظهورش را نمی‌داند، درست نیست. دعای تعجیل فرج دوای همة دردهای ماست. می‌پرسند: «چرا این همه دعا می‌کنیم مستجاب نمی‌شود؟» [پاسخ این است:] شرط استجابت دعا، توبه است. لذا ملائکه می‌گویند: چرا دعا را با شرطش ـ که توبه باشد ـ به جا نمی‌آورید تا مستجاب شود؟ ما باید امام زمان(ع) را حاضر فرض کنیم. هرجا می‌رود، برویم و می‌توانیم! ولی گویا نمی‌خواهیم در راه رضای آن حضرت باشیم، نه اینکه رضای آن حضرت را نمی‌دانیم یا نمی‌توانیم تحصیل کنیم. مهم‌تر از دعا برای تعجیل فرج، دعا برای ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار آن حضرت تا ظهور او می‌باشد. اگر ظهور آن حضرت نزدیک باشد، باید هر کس خود را برای آن روز مهیّا سازد از جمله آنکه از گناهان توبه کند. همین توبه باعث می‌شود که این همه بلاهایی که بر سر شیعه آمده، از سر شیعه رفع و دفع گردد.

آقایی که زیاد به مسجد جمکران می‌رود، می‌گفت: «امام زمان(ع) را در مسجد جمکران دیدم به من فرمود: «به دل‌سوختگان ما بگو برای ما دعا کنند». او هزار سال است که زندانی است. لذا هر کسی که برای حاجتی به مکان مقدّسی مانند مسجد جمکران می‌رود باید که اعظم حاجت (= بزرگ‌ترین خواسته) نزد آن «واسطة فیض» ـ یعنی فرج خود آن حضرت ـ را از خدا بخواهد. حضرت غایب(ع) دارای بالاترین علوم است و «اسم اعظم» پیش از همه در نزد خود آن حضرت است، با این‌همه به هر کس که در خواب یا بیداری به حضورش مشرّف شده، فرموده است: «برای من دعا کنید». در حالی که [امام زمان(ع)] مُرده را زنده می‌کند، خود در زندان وسیع [دنیا] به سر می‌بَرد. امّا در مورد خود حق ندارد، هرچند برای دیگران ـ مخصوصاً در امور فردی ـ عنایت خاصّی دارد امّا در امور اجتماعی که مربوط به خود آن حضرت است، خیر! خدا کند ارتباط شیعه و اهل ایمان، با امام زمان(ع) قوّت بگیرد تا در مقام صبر، صبر و تحمّل کنند. [یقیناً] دعا در امر تعجیل فرج آن حضرت مؤثر است، امّا نه لقلقة زبان و «عجّل فرجه» خشک و خالی. دعای فرج مثل نماز نافله، عمل مستحبّی است. یعنی راستی وجدّی از غیبت امام متأثر باشیم و از خدا بخواهیم که فاصلة هزار و چندصد ساله را که میان مردم و «واسطة فیض» افتاده است، برطرف شود و به پایان برسد. دعای باحالِ حُزن و اندوه و با تأثر قلبی از مردم واقع نمی‌شود. اگر می‌شد، قطعاً وضع این‌طور نبود. راه خلاص از گرفتاری‌ها، منحصر است به دعا کردن در خلوات برای فرج ولیّ‌عصر(ع) آن هم با خلوص و صدق نیّت و همراه با توبه تا رابطة ما با ولیّ‌امر و امام زمان(ع) قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد و قوّت رابطة ما با ولیّ‌امر(ع) هم در اصلاح نفس است.


  • امام زمان(ع) ناظر اعمال ما

چیزی که باعث شرمندگی و خجالت‌زدگی ما می‌شود این است که امام زمان(ع) همه چیز را می‌داند و همه چیز را می‌شنود. معصومین(ع) «عین الله الناظرة و اذن الله السامعه الواعیه» [= یعنی چشم بینا و گوش شنوای خداوند] هستند. اگر حرفی زده می‌شود حتی قبل از آنکه دیگران و کسانی که در مجلس هستند، بشنوند، آنها می‌شنوند. چرا کاری نمی‌کنید که همیشه خودتان را پیش آن حضرت ببیند؟ [اگر] ما او را نمی‌بینیم، او که ما را می‌بیند. پس چرا این‌قدر دوریم؟ آیا نباید توجه داشته باشیم که ما رئیسی داریم که بر احوال ما ناظر است؟ وای بر احوال ما اگر در کارهایمان او را ناظر نبینیم و یا او را در همه‌جا ناظر ندانیم! با وجود اعتقاد به داشتن رئیسی که «عین الله الناظر\» است آیا می‌توانیم از نظر الهی فرار کنیم یا خود را پنهان کنیم؟ چه پاسخی خواهیم داد؟

چقدر سخت است اگر برای ما این امر ملکه نشود که در هر کاری که می‌خواهیم اقدام کنیم و انجام دهیم ابتدا «رضایت» و «عدم رضایت» او را در نظر نگیریم و رضایت و خشنودی او را جلب ننماییم! ما باید رضا و میل امام زمان(ع) را در کارها به دست آوریم. در امور اجتماعی نباید به دیگران نگاه کنیم و از این و آن پیروی کنیم. زیرا این افراد معصوم نیستند، هرچند بزرگ و بزرگوار باشند. اگر در راه امام عصر(ع) باشیم چنانچه به ما بد و ناسزا هم بگویند نباید ناراحت شویم بلکه هم‌چنان باید در آن راهِ حق و حقیقت ثابت‌قدم و استوار باشیم.

انصاف این است که در زمان نزدیک به ظهور که ظلم فراگیر می‌شود به افرادی که در دین و ایمان باقی می‌مانند، عنایات و الطاف خاصّی می‌شود تا از دین خارج نشوند. زیرا حضرت ولیّ‌عصر(ع) تکیه‌گاه مردم است و کسانی که تکیه‌گاهشان امام باشد، کوهِ ایمانند. ما اهل علم در هر حال باید به وظیفة خود عمل کنیم. نوکرهای امام زمان(ع) عموماً باید عمل به وظیفه کنند، توسلات را هم داشته باشند.


  • راه‌های ارتباط با امام عصر(ع)

راه ایجاد و ارتباط با اهل بیت(ع) و مخصوصاً حضرت ولیّ‌عصر(ع) عبارت است از «معرفت خداوند متعال» و بعد «اطاعت محض از پروردگار». این دو، موجب حبّ به خداوند و محبّت نسبت به همة کسانی که خداوند آنها را دوست می‌دارد؛ مثل انبیا و اوصیا ـ مخصوصاً علاقه و ارتباط با محمّد و آل محمّد(ع) ـ می‌شود که نزدیک‌ترین آنها به ما حضرت صاحب‌الامر(ع) است.

لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولیّ‌عصر(ع) تشرّف حاصل کند. بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز و سپس توسل به ائمه(ع) بهتر از تشرّف باشد، زیرا هرجا که باشیم آن حضرت می‌بیند و می‌شنوند. ضمناً عبادت در زمان غیبت افضل از عبادت در زمان حضور است و زیارت هر کدام از ائمه اطهار(ع) مانند زیارت خود حضرت حجّت(ع) است.

در زمان غیبت عنایات و الطاف امام زمان(ع) نسبت به محبّان و شیعیانش زیاد دیده شده. باب بقا و حضور کلّاً مسدود نیست، بلکه اصل «رؤیت جسمانی» را هم نمی‌شود انکار کرد. ما در دریای زندگی در حال غرق شدن هستیم. دستگیری «ولیّ خدا» لازم است تا سالم به مقصد برسیم. باید به ولیّ‌عصر(ع) استغاثه کنیم که مسیر را روشن سازد و ما را تا مقصد همراه خود ببرد.

کجا رفتند کسانی که با صاحب‌الزّمان(ع) ارتباط داشتند؟ ما خود را بیچاره کرده‌ایم که قطع ارتباط نموده‌ایم و گویا هیچ چیز نداریم. اگر بفرمایید: به آن حضرت دسترسی نداریم؟ جواب شما این است که چرا به انجام واجبات و ارتکاب محرّمات ملتزم نیستید. او به همین امر از ما راضی است. ترک واجبات و ارتکاب محرّمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است.

تنها پیدا کردن و دیدن آن حضرت(ع) مهم نیست. زیرا دیدن آن حضرت در عرفات یا در جای دیگر که همیشه میسور نمی‌شود و ممکن نیست. [امّا] اگر مشرّف شدید به آن حضرت نگویید که از خدا برای من زن، خانه، دفع فلان بیماری یا امراض به‌خصوص و... بخواه. زیرا اینها چندان اهمیت ندارد. همچنین آقای دیگری گفت: در اعتکاف مسجد کوفه آن حضرت را در خواب دیدم که به من فرمود: اینهایی که به اینجا آمدند از مؤمنین خوب هستند ولی هر کس حاجتی دارد و برای برآورده شدن حاجت خود آمده است مانند خانه، فرزند. و هیچ‌کدام برای من نیامده‌اند. مطلب همین‌طور است. هر کدام در فکر حوائج شخصی خود هستیم و به فکر آن حضرت نیستیم.

هر کسی باید به فکر خود باشد و راهی برای ارتباط با حضرت حجّت(ع) و فرج شخصی خویش پیدا کند؛ خواه ظهور و فرج آن حضرت دور باشد یا نزدیک. عده‌ای بوده‌اند که گویا حضرت غایب در پیش آنها حاضر و ناظر بوده است. آن حضرت آن‌قدر به ما نزدیک و از حال ما باخبر است امّا ما از او غافل و بی‌خبریم و می‌پنداریم که دوریم! حیف که ما قدردانِ نعمتِ ولایت نیستیم.

حاج محمّدعلی فشندی(ره) هنگام تشرف به محضر حضرت صاحب(ع) عرض می‌کند: مردم دعای توسل می‌خوانند و در انتظار شما هستند و شما را می‌خواهند و دوستان شما ناراحتند. حضرت می‌فرماید: دوستان ما ناراحت نیستند! کسانی که منتظر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود. آری! تشنگان را جرعة وصال و شیفتگان جمال را آب حیات و معرفت می‌دهند. آیا ما تشنة معرفت و طالب دیدار هستیم و آن حضرت آب نمی‌دهد با آنکه کارش دادرسی به همه است و به مضطرّان عالم رسیدگی می‌کند؟!

آن حضرت از چشم ظالمان محجوب (= پنهان) است. «المحجوب عن اعین الظالمین» امّا کسانی که نه ظالمند و نه رفیق ظالمند و نه با ظالمان معاشرند و نه در خانه و محلّة ظالمان هستند، آن حضرت از دیدة آنها محجوب نیستند. ثانیاً دیدن با چشم موضوعیت ندارد بلکه طریق و وسیله‌ای است برای حصول یقین. اگر آدم از پشت پرده، صدایی را شنید و بودن گوینده‌ای را یقین کرد و او برای ما خبرهایی داد که مطابق با واقع شد، [ما] به وجود گوینده، یقین پیدا می‌کنیم هرچند چشمانمان او را نبیند. ثالثاً همین دیدن را خیلی از بزرگان علمای ما هم ادّعا کرده‌اند، که اگر بگوییم آنها دروغگو بوده‌اند، دیگر معلوم است که ما در چه حالی هستیم.


  • چرا حضرت بیمناک و خائف هستند؟

در زیارت حضرت غایب(ع) وارد شده است: «السلام علیک ایّها المهذّب الخائف» [= سلام بر تو ای آراستة بیمناک]. با اینکه انسان خائن، خائف است «الخائن خائف» و شخص مهذّب و بی‌گناه و پاک، از کسی بیم ندارد؛ امّا آن حضرت با آن حریم پاک، از اظهار (و نشان دادن خود) خائف است. او به خاطر گناهان و به خاطر اعمال [بد] ما است که [بیش از] هزار سال در بیابان‌ها در به در و خائف است. سبب غیبت امام زمان(ع) خود ما هستیم. زیرا دستمان به او نمی‌رسد وگرنه، اگر در میان ما بیاید و ظاهر و حاضر شود چه کسی او را می‌کُشد؟ آیا جنّیان او را می‌کُشند یا ما انسان‌ها؟ ما پیشتر و در طول تاریخ ائمه(ع) امتحان خود را پس داده‌ایم!

شاید از بعضی از روایات استفاده شود که عمر حضرت حجّت(ع) در پس از ظهور زیاد نباشد. لذا بعضی از منتظران حضرتش از این جهت ناراحتند، امّا فکر نمی‌کنند که یک روز [حکومت و زندگی با آن حضرت] به سال‌ها می‌ارزد.
دعا می‌کنیم که خداوند کام ما شیعیان را با فرج امام زمان(ع) شیرین گرداند!

ماهنامه موعود شماره 94
عبدالحسن ترکی

چگونگی مسلمان شدن یک دختر مسیحی توسط شهید علمدار

عکس و تصاویر شهید سید مجتبی علمدار


از ژاکلین زکریایی ثانی تا    زهرا علمدار

 

دختر جوان آذربایجانی 23 ساله ی مسیحی دلیل مسلمان شدنش را اینگون بیان می کند :

راستش من از یک خانواده مسیحی هستم , و در مورد دین اسلام هم اطلاعات چندان زیادی نداشتم

همینقدر که توی کتابهای درسی نوشته بودن می دانستم و بس . وقتی وارد دبیرستان شدم از لحاظ پوشش و حجاب وضعیت مطلوبی نداشتم که بر می گشت به فرهنگ زندگی ما . توی کلاس ما دختری بود به اسم (مریم )او حافظ 18 جزء حافظ قران کریم است نمیدانم چرا؟ ولی از همان اول که دیدمش توی دلم جای گرفت . بعداز تلاش فراوان به هر حال یک روز موفق شدم دوستی خود را با او اظهار کنم و او هم خوشحال شد . از آن روز به بعد هر روز که می گذشت بیشتر به او و اخلاقش علاقمند می شدم . دوست داشتم در هر کاری از او  تقلید کنم . با راهنماییها  و کتابهایی که برایم میاورد هرروز بیبش از پیش به اسلام علاقمند می شدم , اواخر اسفند 77 بود که از طرف مدرسه برای سفر به جنوب ثبت نام می کردن و من خیلی مشتاق بودم که در این اردو شرکت کنم .اما نمیدانستم که این موضوع را چطور با خانواده ام در میان بگذارم بخصوص اگر متوجه می شدن که یک سفر زیارتیست :به همین خاطر گفتم که یک سفر سیاحتیست و چون من عضو گروه سرود مدرسه هستم باید به این اردو بروم ولی آنها اصلا با رفتن من موافقت نمیکردن. تا اینکه روز 28 اسفند ماه ساعت 3 شب بود که یادم افتاد خب است که دعای توسل بخوانم . کتاب دعایی را که از مریم گرفته بودم , باز کردم و شروع کردم به خواندنش نمیدانم در کدام قسمت از دعا بود که خوابم برد. در عالم رویا, در بیابان بروهوتی ایستاده بودم . دم غروب بود , مردی به طرفم آمد و رو به من گفت ( زهرا ... بیا ... بیا... می خواهم چیز ی نشانت بدهم .) و من هر چه می گفتم اسم من زهرا نیست , اسم من ژاکلینه . انگار گوشش بدهکار نبود جای خیلی عجیبی بود یک سالن بزرگ که عکس شهدا بر دیوار آن آویزان بود . اخر آنهاهم عکسی از آقا سید علی خامنه ای مولا و سرورم بود . به عکسها که نگاه میکردم , احساس میکردم که دارن با من حرف میزنن, ولی من چیزی نفهمیدم تا اینکه رسیدم به عکس آقا , آقا هم شروع کرد به حرف زدن . این جمله را خوب یادم هست که گفت : (( شهدا یک سوزی داشتن که همین سوزشان آنها را به مقام شهادت رساندن. مثل جهان آرا , باکری و علمدار ...)) همین که آقا اسم شهید علمدار را آورد پرسیدم که او کیست ؟ چون اسم بقیه را شنیده بود م و اسم او را نشنیده بودم , آقا نگاهی انداخت به من و فرمود : (( علمدار همانیست که پیشت بود , همانی که ضمانت تو را کرد که به جنوب بیایی.)) به یکباره از خواب پریدم , خیلی آشفته بودم نمیدانستم چکار کنم صبح وقتی پدرم اصرار فراوان مرا برای ثبت نام به جنوب دید ,  گفت :به این شرط میگذارم بروی که بار اول و آخرت باشد . با اسم مستعار( زهرا علمدار) برای جنوب ثبت نام کردم و اول فروردین 78 عازم جنوب شدیم در راه به خوابی که دیده بودم خیلی فکر کردم . از بچه ها در مورد شهید علمدار پرسیدم , ولی کسی چیز زیادی از او نمیدانست . وقتی اتوبوسها به حرم امام خمینی رسیدن , از نوار فروشی که آنجابود سراغ نوار شهید علمدار را گرفتم که داشت . کم مانده بود از خوشحالی بال در بیاورم . هر چه بیشتر نوار شهید سید مجتبی علمدار را گوش میدادم بیشتر متوجه میشدم که آقا چه می گفت . در طی 10 روز سفری که به جنوب داشتیم , تازه فهمیدم اسلام چه دین شیرینی است . به شلمچه که رسیدیم خیلی با صفا بود انگار توی یک عالم دیگری بودم که وجود خارجی ندارد. یک لحضه فکر کردم که شهدا دور ما جمع شدم و زیارت عاشورا میخوانند . اطلاع دادن که فردا مقام معظم رهبری به شلمچه تشریف میاورن , از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدم . به همه چیز رسیده بودم , شهدا , جنوب , شلمچه , شهید علمدار و حالا هم آقا .

ساعت 9 صبح فردا بود که راهی شلمچه شدیم و آنجا بود که مزه ی انتظار را فهمیدم . فهمیدم که انتظار چقدر سخت است و تلخ است و شیرین هم هست .

خاک شلمچه برخود میبالید از اینکه آقا بر آن قدم گذاشته است . ای کاش من به جای خاک شلمچه بودم ! که خاک پای آقا را با اشک چشمان می شستم .در آن لحظات حلاوت اسلام را از ته قلبم حس میکردم و شهادتین را بر زبان جاری کردم . همگامی که شهادتین را گفتم حال دیگری داشتم . اینکه من هم مسلمان شده بودم , من هم مثل بقیه شده بودم , اما باید بگویم که تا مدتها تمام فرایض را مخفیانه به جای می آوردم . تا اینکه در 28 خرداد سال 78 تصمیم گرفتم رک و پوست کنده به خانواده ام بگویم که مسلمان شده ام .

هنگامی که مسئله را مطرح کردم , همه عصبانی شدن , از آن روز به بعد در خانه کسی رفتار خوبی با من نداشت . همه اش میگفتن تو دیوانه شدی تو کافر شدی و از این حرفها , آنها فشار زیادی به من می آوردند حتی کار به ضرب و شتم کشید .  به عقیده من وجود انسان مثل (مس ) می ماند و مشکلات هم ماده ای هستن که مس را به طلا تبدیل مکنند .یعنی اینکه مشکلات کیمیا هستن . این کیمیاست که مس را تبدیل به طلا میکند . برای من مسئله ای نیست . همه ی فامیل میگویند تو دیوانه شده ای ولی من میگویم : الا بذکرالله تطمئن القلوب .

برگرفته از نشریه فرهنگی قرانی نباء