دارالقرآن حاملان نور تبریز

وبلاگ دارالقران حاملان نور تبریز ـ خیابان استاد محمد تقی جعفری (ره)

دارالقرآن حاملان نور تبریز

وبلاگ دارالقران حاملان نور تبریز ـ خیابان استاد محمد تقی جعفری (ره)

در محضر شیخ جعفر مجتهدی (ره)

معرفی سایت قرآنی
پایگاه قرآنی مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت علیهم السلام. سایتی بسیار غنی و جذاب.

بدون گریه بر حضرت سیدالشهداء (علیه‌السلام) نمی‌توانیم زنده بمانیم

جناب آقای حاج فتحعلی تعریف کردند:
در یکی از دفعاتی که آقا مجتهدی در بیمارستان آیت الله گلپایگانی بستری شدند تمام اطباء بالاتفاق به آقا گفتند: شما اصلاً نباید گریه کنید، و در غیر این صورت نابینا خواهید شد. آقا در جواب به آنها فرمودند:

« ما بدون گریه بر حضرت امام حسین (علیه‌السلام) نمی‌توانیم زنده بمانیم. »
هر چه دارم از ناحیه حضرت علی اصغر (علیه‌السلام) است

جناب آقای جلالی نقل کردند:
روزی درخدمت آقای مجتهدی بودم ایشان در حالی که بسیار منقلب بودند، تعریف کردند:

چند سال پیش که در قم بسر می‌بردم روز عاشورا به شدت مریض بودم و به طوری درد سراسر وجودم را فرا گرفته بود که نمی‌توانستم از رختخواب برخیزم.
طبق معمول همه ساله در آن روز هم مراسم عزاداری در منزل برپا بود. در همان هنگام با حال سختی که داشتم متوسل به حضرت علی‌اصغر (علیه‌السلام) شدم و حالتی به خصوص برایم پیدا شد و صحنه‌هایی را مشاهده کردم. از جمله دیدم سقف اتاق شکافته شد و نور عجیبی از آسمان به طرفم آمد به حدی آن نور شدید بود که از شدت آن چشمانم را بستم و بعد از چند لحظه که چشمانم را باز نمودم و سرم را بالا آوردم دیدم بانویی در حالیکه طفلی را در آغوش دارند در مقابلم نشسته‌اند.
در همان حال به من فهماندند که آن دو بزرگوار حضرت رباب و حضرت علی‌اصغر (علیهما‌السلام) می‌باشند.
سپس ایشان فرمودند: آقای جلالی هر چه که دارم و به هر کجا که رسیده‌ام از ناحیه حضرت علی‌اصغر (علیه‌السلام) و توسل به ایشان بوده است.

اینجا بود که کلام ایشان با گریه‌های پی در پی قطع و مجلس به یک جلسه توسل مبدل گشت...تزکیه نفس

جناب آقای مصطفی حسنی می‌گفتند: زمانی بنده حدود دو ماه موفق به زیارت آقای مجتهدی نشده بودم، روزی به منزل رفتم و به هنگام ورود چشمم به لفظ جلاله (الله) در بالای سر در خانه افتاد و یک حالت درونی و دگرگونی خاصی به من دست داد. به طوری که حدود دو ساعت در حال مشاهده آن اسم و گریه کردن بودم که نظیر آن گریه تاکنون برایم پیش نیامده است.

در این موقع حالتی شبیه تزکیه نفس در من ایجاد شده بود و اختیار از کفم ربوده شده و دل و ضمیرم متوجه آقای مجتهدی گردید، بی‌اختیار به منزل ایشان رفتم، آقا احترام خاصی به من گذاشتند و به طور کنایه فرمودند:

«انسان باید تزکیه نفس داشته باشد

با شنیدن این کلام متوجه شدم که در اثر همان گریه و تزکیه بوده است که توفیق زیارت ایشان را پیدا کرده‌ام.


جواب سلام خادم حرم حضرت علی ابن موسی الرضا – علیه السلام

آقای حمید حسنی‌طباطبایی تعریف می‌کردند:
در سفری که حدود 35 سال پیش به مشهد داشتم، شنیدم که حضرت آقای مجتهدی بعد از ظهرها به هنگام غروب ساعتی را در یکی از بقعه‌های باغ رضوان به سر می‌برند و من برای دیدن ایشان به آنجا رفتم.
مقبره، خیلی شلوغ بود و افراد زیادی در خدمت آقای مجتهدی بودند. متوجه شدم که ایشان چشم خود را از در بقعه بر نمی‌دارند، انگار منتظر آمدن کسی هستند!
چند دقیقه‌ای گذشت و یکی از خادمان علی بن موسی الرضا (علیه السلام) درحالی که شال سبزی به کمر بسته بود و گلابدانی در دست داشت، وارد بقعه شد. آقای مجتهدی از جای برخاستند و با احترام او را در کنار خود نشاندند و بیش از اندازه او را مورد عنایت قرار دادند.
وقتی که او رفت، به من فرمودند:

سید بزرگواری است و امام رضا (علیه السلام) به او لطف خاصی دارند و بعد قسم یاد کردند و فرمودند:
هر موقع که ایشان به حرم رضوی مشرف می‌شود و به محضر امام سلام می‌کند، جواب سلام او را می‌دهند و من این را به گوش خود شنیده‌ام و حکایت نقل گفته دیگران نیست!

ولی آقای مجتهدی نفرمودند که آن سید خادم، خودش هم جواب سلام امام را می‌شنود یا نه. 

در محضر شیخ

کل یوم عاشورا کل عرض کربلا

   اساس خودسازی

اساس خودسازی، توحید است

«فلاح» در حقیقت جامع همه کمالات انسانی است و راه رسیدن به آن از دیدگاه

 قرآن کریم، خودسازی و تزکیه نفس است. خداوند متعال پس از سوگند‌های متعدد تأکید می‌فرماید:

﴿ قدأفلح من زکها. سوره شمس آیه 9 ﴾
«
کسی به «فلاح» رسید که تزکیه نفس کرد. »

همه آن چه پیامبران الهی از جانب خداوند متعال برای هدایت انسان آورده‌اند،

 مقدمه «فلاح» و شکوفایی استعدادهای انسانی است. مسأله اصلی در

تزکیه نفس، آن است که انسان دریابد خودسازی را از کجا باید آغاز کند،

 و اساس خود سازی چیست؟
از نظر انبیای الهی، اساس خودسازی و نخستین گام در راه تزکیه نفس «توحید» است،

 از این رو نخستین پیام همه پیامبران کلمه «لا إله إلا الله» بود:

﴿ و مآ أرسلنا من قبلک من رسول إلا نوحی إلیه أنه لآ إله إلآ إنا فاعبدون. سوره انبیاء آیه 25 ﴾

«
و ما پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر آن که به او وحی می‌فرستادیم

که خدایی جز من نیست، پس مرا بپرستید. »

نخستین سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز با مردم این بود که:

« یا أیها الناس! لا إله إلا الله، تفلحوا؛

هان ای مردم! بگویید: «لا إله إلا الله» تا رستگار شوید. »

از سویی، تنها، گفتن کلمه توحید کارساز نیست، و آن‌چه اساس خودسازی و موجب «فلاح»

 و رستگاری و شکوفایی کمالات انسانی است، حقیقت توحید و موحد شدن حقیقی انسان است.
نشانه آن که انسان به حقیقت توحید - به مفهوم واقعی و کامل آن - رسیده این است که
می‌تواند

همچون فرشتگان الهی، در کنار ذات خداوندی شاهد و گواه یگانگی حضرت حق جل و علا باشد:

﴿ شهد الله أنه لآ إله إلا هو و الملائکه و أولوا العلم ﴾

«
خداوند، فرشتگان و صاحبان دانش گواه‌اند که خدایی جز او نیست ».

یکی از شاگردان شیخ درباره او می‌گوید: خدایش رحمت کند! تمام همتش در تحصیل لا إله إلا الله،

 و همه گفتارش برای رسیدن به حقیقت این کلمه طیبه بود.
و دیگری می‌گوید: شیخ متخصص در این رشته بود. و با تمام توان تلاش می‌کرد

آن چه را یافته به دیگران منتقل کند و شاگردان را به مرتبه توحید شهودی برساند.

شیخ می‌فرمود:


« اساس خودسازی، توحید است. هر کس بخواهد ساختمانی بنا کند،

ابتدا باید زیرسازی او درست باشد، اگر پایه، محکم و اساسی نبود،

آن بنا قابل اطمینان نیست، سالک باید سیر و سلوک خود را از توحید آغاز کند،

نخستین سخن همه پیامبران کلمه « لا اله الا الله » بوده است.

 تا انسان حقیقت توحید را درک نکند و باور نکند که در وجود،

 چیزی جز خداوند منشأ اثر نیست، و همه چیز جز ذات مقدس حق فانی است،

به کمالات انسانی دست نخواهد یافت. با درک حقیقت توحید،

انسان با همه وجود متوجه آفریدگار خواهد شد. »

همچنین می‌فرمود:
« اگر بخواهی خدا تو را صدا کند قدری معرفت پیدا کن و با او معامله کن
. »
«
وقتی می‌گوییم: « لا اله الا الله » باید راست بگوییم. تا انسان خدایان دروغین

را کنار نگذارد نمی‌تواند موحد باشد و در گفتن لا اله الا الله راستگو باشد،

«اله» چیزی است که دل انسان را برباید، هر چیز که دل او را ربود،

خدای اوست وقتی می گوییم: لا اله الا الله، باید حیران او باشیم. »
«
همه قرآن به کلمه لا اله الا الله باز می‌گردد و انسان باید به جایی برسد

 که در قلب او چیزی جز این کلمه، نقش نبندد و هر چه غیر اوست رخت بربندد:

﴿ قل الله ثم ذرهم: بگو آن خداست سپس آنها را واگذار. سوره انعام آیه 91 ﴾ ».
«
انسان درخت توحید است، میوه این درخت ظهور صفات خدایی است،

 و تا این ثمر را نداده کامل نیست، حد کمال انسان این است که به خدا برسد؛

 یعنی: مظهر صفات حق شود. سعی کنید صفات خدایی در شما زنده شود. او کریم است

 شما هم کریم باشید. او رحیم است شما هم رحیم باشید. او ستار است شما هم ستار باشید ... »
«
آن چه به درد انسان می‌خورد صفات خدایی است،

 هیچ چیز دیگر برای انسان کارساز نیست، حتی اسم اعظم! »
«
اگر در توحید مستغرق باشی، هر لحظه از عنایت‌های خاص حق تعالی بهره‌مند می‌شوی

 که در لحظه قبل برخوردار نبوده‌ای، عنایت‌های حق هر دم تازگی خواهد داشت. »

   غلبه بر شیطان


یکی از برکات کار برای خدا غلبه بر شیطان است. شیخ در این باره، می‌فرمود:
عبد صالح خدا جناب شیخ رجبعلی خیاط - ره---تاریخ عکس در حدود سال 1335 شمسی
« کسی که برای خدا قیام کند نفس با هفتاد و پنج لشگر و شیطان با جنود خود، برای از بین بردنش قیام می‌کنند ولی « جند الله هم الغالبون ». عقل هم دارای هفتاد و پنج لشگر است و نخواهد گذاشت بنده مخلص، مغلوب شود: ﴿ إن عبادی لیس لک علیهم سلطان: بدان که بر بندگان ( خالص) من دست نخواهی یافت. سوره حجر آیه 42 ﴾. اگر علاقه به غیر خدا نداشته باشی، نفس و شیطان زورشان به تو نمی‌رسد، بلکه مغلوب تو می‌گردند. »

و می فرمود:
« در هر نفس کشیدن امتحانی است، ببین با انگیزه رحمانی آغاز میشود یا با انگیزه شیطانی آمیخته می‌گردد! »


باز شدن چشم دل
جناب شیخ معتقد بود تا انسان به غیر خدا توجه دارد و غیر او را می خواهد در
واقع مشرک و دل او آلوده به زنگار شرک است و در این رابطه به آیه کریمه
( انما المشرکون نجس: همانا مشرکان پلیدند. سوره توبه آیه 28 )
تا وقتی که غبار شرک بر آینه دل باشد، انسان نمی‌تواند با حقایق هستی آشنا شود. از این رو شیخ می‌فرمود:

« تا انسان توجهش به غیر خداست، نسبت به حقایق هستی نامحرم است و از باطن خلقت آگاه نیست. »

اما اگر انسان خالص شود، غبار شرک از آینه دل او زدوده شده و محرم راز آفرینش می‌گردد. جناب شیخ در این باره می‌فرمود:

« اگر کسی برای خدا کار کند، چشم دلش باز می‌شود، اگر مواظب دلتان باشید و غیر خدا را در آن راه ندهید، آن چه را دیگران نمی‌بینند می‌بینید، و آن چه را دیگران نمیشنوند شما می‌شنوید. »




برکات مادی و معنوی اخلاص
قرآن کریم تصریح می‌فرماید که اگر کسی اهل دنیا هم باشد باید بداند که اطاعت خدا از دنیای او نخواهد کاست، بلکه اطاعت خدا علاوه بر دنیا حیات طیبه جاوید را هم نصیب او خواهد کرد:

« من کان یرید ثواب الدنیا فعند الله ثواب الدنیا و الأخرة:
هرکس ثواب دنیوی می‌خواهد ( بداند که ) ثواب دنیوی و اخروی نزد خداوند است. سوره نساء آیه 134 »


به بیان دیگر، خداوند متعال همه چیز است، کسی که خدا دارد همه چیز دارد. یکی از ارادتمندان جناب شیخ می‌گوید: شیخ از من پرسید:

« شغل شما چیست؟ »
گفتم: نجار هستم.
فرمود:
« این چکش را که به میخ می‌زنی به یاد خدا می‌زنی یا به یاد پول؟! اگر به یاد پول بزنی، همان پول را به تو می‌دهند و اگر به یاد خدا بزنی هم پول به تو می‌دهند و هم به خدا می‌رسی. »


برای خدا درس می‌دادم!
یکی از شاگردان شیخ از ایشان نقل می‌کند که:

« در تشییع جنازه آیت الله بروجردی - رحمه الله علیه- جمعیت بسیاری آمدند و تشییع باشکوهی شد، در عالم معنا از ایشان پرسیدم که چطور از شما این اندازه تجلیل کردند؟ فرمود: تمام طلبه‌ها را برای خدا درس می‌دادم. »



خدا کار ما را درست کرد!
یکی از ارادتمندان شیخ از ایشان نقل می‌کند که فرمود:

« اسم فرزندم برای سربازی درآمده بود، می‌خواستم دنبال کار او بروم که زن و مردی برای حل اختلاف نزد من آمدند، ماندم تا قضیه آن دو را فیصله دهم، بعد از ظهر فرزندم آمد و گفت: نزدیک پادگان به چنان سردردی مبتلا شدم که سرم متورم شد، دکتر معاینه کرد و مرا از خدمت معاف دانست، همین که از پادگان بیرون آمدم، گویی اثری از ورم و سردرد نبود! »

شیخ در پایان اضافه کرد که:


« ما رفتیم کار مردم را درست کنیم، خدا هم کار ما را درست کرد. »

۲۴ ذیحجه (۱۰ هـ.ق) روز مباهله پیامبر اسلام (ص)

معرفی سایت قرآنی

 درسهایی از قرآن

آقای قرائتی

تفسیر نور، ‌درسهایی از قرآن، قرائت قرآت، کتابخانه، مسابقات، پرسش و پاسخ


مباهله؛ جلوه ای از حضور حضرت زهرا (س)

 در عرصه سیاست
 

مباهله

به آنها (نصارای نجران) بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت می کنیم شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت می نماییم شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت می کنیم شما نیز از نفوس خود، آنگاه مباهله می کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار می دهیم. ]آیه 61 آل عمران

در آغاز طلوع اسلام، نجران تنها منطقه ‏مسیحى نشین حجاز بود که به عللى از بت پرستى دست کشیده، به‏ آئین مسیح گرویده بودند. رسول اکرم (ص) به موازات مکاتبه با سران ‏دولتهای جهان و مراکز مذهبى، به منظور دعوت نجرانیان به اسلام نیز، نامه اى به اسقف آن شهر نوشت. نمایندگان پیامبر وارد نجران شده و نامه پیامبر (ص) را به اسقف نجران دادند، که مضمون آن چنین است:

«به نام خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب; از محمد فرستاده خدا بسوى اسقف نجران. خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب را حمد و ستایش مى‏کنم و شما را از پرستش بندگان به پرستش خدا دعوت ‏مى‏نمایم. شما را دعوت مى‏کنم که از ولایت ‏بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند وارد آیید; و اگر دعوت مرا نپذیرفتید، باید به حکومت اسلامى مالیات و جزیه بپردازید در غیر این صورت، به‏ شما اعلام خطر خواهم کرد.»

اسقف پس از قرائت نامه براى تصمیم ‏گیرى؛ شورایى مرکب از شخصیتهاى بارز مذهبى و غیر مذهبى تشکیل داد. یکى از افراد طرف مشورت ‏«شرجیل‏» بود که به عقل و درایت و کاردانى معروفیت داشت. وى‏ گفت: ما مکرر از پیشوایان مذهبى خود شنیده ‏ایم که روزى منصب ‏نبوت از نسل اسحاق به فرزندان اسماعیل انتقال خواهد یافت و هیچ بعید نیست محمد، که از اولاد اسماعیل است، همان پیغمبر موعود باشد. بعد از سخنان شرجیل، شورا نظر داد که گروهى به‏ عنوان هیئت نمایندگى نجران به مدینه برود تا از نزدیک با محمد (ص) تماس گرفته و دلایل نبوت او را مورد بررسى قرار دهد. بدین ترتیب، هیئتى مرکب از شصت نفر بسوى مدینه رهسپار شدند که در راس آنها «ابوحارثه بن علقمه» حاکم نجران و دو پیشوای مذهبی دیگر به نامهای، عبدالمسیح و ایهم قرار داشت.

نجرانیان در حالی که لباس های فاخر بر تن داشتند وارد مدینه شدند و در مسجد به حضور پیغمبر اسلام (ص ) آمدند. پیامبر با مشاهده هیئت آنان از ایشان روی برگرداند. چند روز به همین منوال گذشت تا آنکه نجرانیان متوجه شدند با سر و وضعی که آنان دارند امکان گفتگو با رسول خدا وجود ندارد، لذا با لباسی ساده خدمت پیامبر رسیدند. طی جلساتی که با پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم داشتند با آن حضرت به بحث و مناظره پرداختند و علیرغم دلائل قوی و محکمی که پیامبر اکرم صل الله علیه و اله و سلم ارائه می فرمود، آنها همچنان به حقانیت آئین و اعتقادات خود پافشاری می کردند. این امر سبب شد تا پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم بر اساس حکم پروردگار متعال، آنان را به مباهله دعوت نماید، که طرفین در پیشگاه خداوند لب به نفرین بگشایند و هر کدام که بر حق نیستند و دروغ مى گویند، به عذاب الهى گرفتار شوند. نصاری پذیرفتند و اجرای آن را به روز بعد موکول کردند.

بامداد روز بعد، اجتماعى عظیم از مردم مدینه در بیرون شهر دیده مى شد و گروهى بى شمار براى تماشاى مباهله گرد آمده بودند. در آن حال مشاهده کردند که پیغمبر اکرم (ص) در حالی که کودکی را در آغوش داشته و دست کودک دیگری را در دست دارد بهمراه بانو و مردی که پشت سر ایشان حرکت می کردند، از راه رسیدند و محلى را براى مباهله در نظر گرفتند.

مسیحیان که از دور ناظر ورود رسول اکرم (ص ) بودند، بر خلاف انتظار خود دیدند که آن حضرت با جمعیت و ازدحام نیامده و فقط یک مرد و یک زن و دو پسر با خود آورده است .
پرسیدند که همراهان پیغمبر با او چه نسبتى دارند؟ گفته شد: که اینان محبوب ترین مردم نزد رسول اکرم هستند. یکى فاطمه دختر او و دیگرى على داماد و پسر عمش و آن دو پسر، فرزندان دختر او، حسن و حسین مى باشند. اسقف اعظم نصرانی که متحیر شده بود، خطاب به جمعیت نصاری گفت: بنگرید که محمد چگونه با اطمینان تمام و ایمان راسخ به میدان آمده و بهترین عزیزان خود را برای اجرای مباهله به همراه آورده است! به خدا سوگند اگر او را در این امر تردید و یا خوفی داشت، هرگز عزیزان خود را انتخاب نمی کرد. مردم، من در چهره آنان معنویت و روحانیتی می یابم که اگر از خدا درخواست کنند، کوه ها را از جای خود حرکت خواهند داد. پس از مباهله با آنان بر حذر باشید که عذاب و بلا دامن ما را خواهد گرفت. به دنبال آن، پیامى به رسول اکرم (ص) فرستادند که از مباهله درگذر و تو خودت در میان ما حکم باش و کار را با مصالحه خاتمه بده .رسول اکرم (ص) با پیشنهاد آنها موافقت کرد و صلح نامه اى به خط امیرالمومنین على (ع) و تعیین جزیه سبک و آسانى که سالیانه بپردازند، تنظیم گردید و کار خاتمه یافت .