دارالقرآن حاملان نور تبریز

وبلاگ دارالقران حاملان نور تبریز ـ خیابان استاد محمد تقی جعفری (ره)

دارالقرآن حاملان نور تبریز

وبلاگ دارالقران حاملان نور تبریز ـ خیابان استاد محمد تقی جعفری (ره)

خاطراتی از آیت الله بهجت:

نتیجه توسل به امام رضا (ع) :

 آقای قدس می گوید:« روزی آقا فرمودند: یکی از علمای نجف اشرف به جهت بیماری به تهران می آید و بعد از مراجعه به پزشک و تشکیل کمیسیون پزشکی بنابر آن می شود که آقا از ناحیه مغز عمل جراحی شود، آقا خیلی وحشت زده شده و سخت ناراحت می شود و اجازه می گیرد به مشهد مقدس مسافرت نماید.
پس از تشرف و توسل شبی در خواب می بیند آقای بزرگواری نزد ایشان می آید و می فرماید: چرا اینقدر ناراحت هستید صلاح دیده شد که عمل نشوید و با دارو معالجه شوید. از خواب بیدار می شود و می گوید: نتیجه گرفتم، به تهران برویم. به تهران می آیند، پس از مراجعه مجدد به پزشک، رئیس کمیسیون طبی آقا به او می گوید: ناراحت نباشید صلاح دیده شد که عمل جراحی انجام نشود، با دارو معالجه می کنیم.
با تطبیق این گفتار در خواب و بیداری بر یقین او می افزاید و با توسل به ثامن الحجج علیهم السلام معالجه نموده و شفا می یابد. »

زیارت واقعی : 

همچنین وی می گوید: « روزی آقا فرمودند: در منطقه جاسب قم گروهی از کشاورزان در زمان گذشته با شتر و قاطر به زیارت حضرت ثامن الحجج علیهم السلام مشرف می شوند و هنگام مراجعت و وارد شدن در محدوده جاسب پیرمردی از اهل محل را می بیند که در گرمای روز کوله باری از علف به دوش کشیده و با مشقت بسیار به خانه می رود، مسافرین مشهد مقدس که او را می بینند زبان به شماتت و سرزنش می گشایند که: پیرمرد، زحمت دنیا را ول کن نیستی، آخر بیا تو هم لااقل یک بار به مشهد مقدس سفر کن. و این سخن را تکرار و او را بسیار توبیخ می کنند.
پیرمرد خسته و پاک دل زبان می گشاید و می گوید: شما که به زیارت آقا رفتید و به آقا سلام دادید، جواب گرفتید یا نه؟ می گویند: پیرمرد، این چه حرفی است که می زنی مگر آقا زنده است سلام ما را جواب بدهد؟!
پیرمرد می گوید: عزیزان، امام که زنده و مرده ندارد، ما را می بیند و سخنان ما را می شنود، زیارت که یک طرفه نمی شود.

آنان می گویند: آیا تو این عُرضه را داری؟ وی می گوید: آری، و از همان جا رو به سمت مشهد مقدس می کند و می گوید:« ألسلام علیک یا امام هشتم » و همه با کمال صراحت می شنوند که به آن پیرمرد به نام خطاب می شود که: علیکم السلام آقای فلانی »
و بدین ترتیب زائرین همگی خجالت کشیده و پشیمان می شوند که چرا سبب دلشکستگی این مرد نورانی شدند.

توجه حضرت زهرا علیها السلام به فرزندان خود :

 همچنین آقای قدس می گوید: « روزی آقا فرمودند یکی از ثروتمندان رشت که در نجف اشرف ساکن بود دختر خود را به ازدواج یک روحانی سید که خیلی فقیر بود در آورد، از آنجایی که خانم در خانواده ثروتمند بزرگ شده بود به هیچ وجه حوصله غذا درست کردن برای آقا را نداشت. شبی حضرت فاطمه زهرا علیها السلام را در خواب دید، حضرت به او فرمود: دخترم، چرا با پسرم خوشرفتاری نداری و برای او غذا درست نمی کنی؟ وی در خواب جواب داد که من حال غذا درست کردن برای این آقا را ندارم. حضرت اصرار کردند و او همان جمله را تکرار کرد.
تا اینکه حضرت زهرا علیها السلام فرمودند: شما فقط مواد لازم خورشت را آماده بکن و داخل قابلمه بریز و روی چراغ بگذار، لازم نیست که دستکاری کنی.
در این هنگام از خواب بیدار شد و تعجب کرد، بعد به عنوان امتحان همان کار را انجام داد، وقت ظهر یا شام وقتی سرپوش را از قابلمه برداشت دید غذا آماده است و عطر خورشت خانه را معطر کرد. وی همواره به این صورت غذا می پخت و حتی روزی مهمان داشتند مهمان گفت من در طول عمرم اینطور غذا نخورده ام.
تعجب اینکه آن خانم با اینکه این کرامت را بارها می دید، باز حوصله درست کردن غذا را نداشت. »

توجه امام زمان (عج) به شیعیان واقعی :

 و نیز می گوید: « روزی آقا فرمودند: دکتری متدین اهل ولایت و شیعه مدتی در صدد پیدا کردن یاران حضرت حجت علیه السلام می گشت حتی می خواست اسامی آنها را بداند. روزی در مطب خود که در خانه اش قرار داشت تنها نشسته بود، شخصی وارد شد و سلام کرد و نشست و فرمود: حضرت آقا، یاران حضرت حجت علیه السلام عبارتند از... و شروع کرد به شمردن نامهای آنان و تند تند همه را نام برد و نام یکی نیز « بهرام » بود. به هر حال در طول چند دقیقه همه سیصد و سیزده نفر را شمرد و گفت: اینها یاران مهدی (عج) می باشند و بلند شد و خداحافظی کرد و رفت.
دکتر می گوید: او که رفت من تازه به خودم آمدم که این چه کسی بود؟ و آیا من خواب بودم یا بیدار؟ از همسرم که در اتاق مجاور بود پرسیدم: آیا کسی با من کاری داشت و پیش من کسی آمد؟ گفت: آقایی آمد و تند تند حرف می زد. دکتر می گوید: تازه فهمیدم که من خواب نبودم و او از افراد معمولی نبود. »

سفارشات زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها:

علاوه بـر روایات فراوانى که از پـیشـوایان معصـوم پـیرامون فضیلت زیارت حـضرت معصومه(س)رسـیده, هنگامى که یکى از محـدثـان برجسته قم,به نام ((سعدبن سعد)) به محضر مقدس امام رضا(ع)شرفیاب مى شود, امام هشتـم خطاب بـه ایشان مى فرماید: ((یاسعد عندکم لنا قبـر)) ((اى سـعد!از ما در نزد شما قبـرى هسـت.)) سـعد مى گوید:
((فدایت شوم,آیا قبر فاطمه دختر(موسى بن جعفر)(ع)را مى فرمایید؟)) مى فـرماید: ((نعـم, من زارها عـارفـا بـحـقهافـله الجنه)) , ((آرى, هرکس او رازیارت کند, در حـالى که بـه حـق او عارف باشد, بهشت از آن اوست.))
در این حدیث تعبیر ((عارفا بحقها)) بسیار تعبیر بلندى است که فقط درلسان حجج الهى چنین تعبیرى به کار مى رود. امام صادق(ع)در این رابطه مى فرماید:
((من زارها وجبت له الجنه)) , ((هر کس او را زیارت کند, بهشت بـر او واجب گردد. )) و در حدیث دیگرى آمده است: ((ان زیارتـها تعادل الجنه)) , ((زیارت او همسنگ بهشت است.))

زیارت ماءثور

یکى از ویژگیهاى حضرت معصومه(س), ورود زیارتـنامه ماءثـور از معصـوم(ع)اسـت, که بـعد از حـضرت فاطمه زهرا(س)او تـنها بـانوى بزرگوارى است که زیارت ماءثور دارد.
بانوان برجسته اى چون:آمنه بنت وهب, فاطمه بنت اسد, خدیجه بنت خویلد, فاطمه ام البنین, زینب کبـرى, حکیمه خاتون و نرجس خاتون که هیچ شک و تـردیدى در مقام بـلند و جـایگاه رفیع آنها نیسـت, هیچـکدام زیارت ماءثـور ندارند. واین, نشانگر مقام بـسیار والاى این مهین بـانوى اسـلام در میان مخـدرات اهلبـیت عصـمت و طهارت, مى باشد.

سند زیارت

زیارتـنامه معروف حـضرت معصومه(س)را علامه مجـلسى(ره)در دائره المعارف بـزرگ خود ((بـحارالاءنوار)) این گونه نقل فرموده است:
در بـرخـى از کـتـب زیارات دیدم کـه ((عـلى بـن ابـراهیم)) از پدرش(ابـراهیم بـن هاشم) از سعد(بـن سعد احـوص)از حـضرت على بـن موسـى الرضا(ع)روایت کرده که فرمود: ((یا سـعد عندکم لنا قبـر)) ((اى سعد! در نزد شما از ما قبرى هست.)) سعد مى گوید: عرض کردم : ((فدایت گردم,آیا قبر فـاطمه دخـتـر موسـى(بـن جـعـفـر)(ع)را مى فرمایید؟)) فرمود: ((آرى, هر کس او را زیارت کند در حـالى که عارف به حق او باشد, بهشت از آن اوست . پس هر گاه به کنار قبـر او آمدى, در نزدیک سر او بایست و 34 مرتبـه ((الله اکبـر)) و 33 مرتبه ((سبحان الله)) و 33 مرتبه ((الحمدلله)) بـگو, سپس بـگو: ((السلام على آدم صفوه الـلـه, الـسـلام عـلـى نوح نبـى الـلـه...
علامه مجـلسـى علاوه بـر ((بـحـارالاءنوار)) در کتـاب ارزشمند: ((تحـفه الزائر)) نیز این حـدیث شریف را از امام رضا(ع)بـه همین تعبیرنقل کرده است.
اهمیت تـحـفه الزائر در این است که علامه مجـلسى در مقدمه آن, ملتزم شده که در این کتاب فقط زیارتهائى را نقل کند که بـا سند معتبر بـه دستش رسیده است. بـعد از علامه مجلسى, پژوهشگر بـزرگ, آیه الله حاج سید حیدر کاظمى, متوفاى 1265 ه' .ق در کتاب پـرارج ((عمده الزائر)) زیارتـنامه حضرت معصومه(س)را بـه شرح زیر آورده است: ((در بـرخى از کتـب مزار اصحاب ما(امامیه)بـا سند نیکو از سعد, از على بـن موسى الرضا(ع)روایت شده که خطاب بـه سعد فرمود:
((اى سعد! براى ما در نزد شما قبـرى هست.)) گفتم: ((فدایت شوم, قبـر فاطمه دختر موسى را مى فرمایید؟)) فرمود: آرى, هر کس او را زیارت کند در حالى که عارف به حق او بـاشد, بـهشت از آن اوست .
پس هر گاه به کنار قبر او آمدى, در نزد سرش رو به قبله بایست و 34 مرتبه ((الله اکبر)) و 33 مرتبه ((سبـحان الله)) و 33 مرتبـه ((الحـمدلله)) بـگو, سـپـس بـگو: ((السـلام على آدم صفوه الله...
سید حیدر کاظمى از مراجـع بـرجـستـه قرن سیزدهم و نیاى بـزرگ خاندان رفیع ((آل سیدحیدر)) در کاظمین بود, شیخ آقابزرگ تهرانى درحـق او فرموده: ((عالم, فقیه, محـدث جـلیل القدر, مرجـع خـاص وعام, غیور در دین و خـشـن در دفاع از حـریم پـروردگار بـود.))
این بـزرگوار نیز چون علامه مجلسى, نام آن کتاب مزار را بـراى ما بیان نفرموده, جزاین که بر معتبر بودن سند آن, تصریح کرده و از جـهت حـدیث شناسـى از سـند آن ((حـسـن)) تـعبـیر نموده اسـت.
از تعبـیر سید حیدر کاظمى استفاده مى شود که همه راویان حدیث در آن کتاب مزار ذکر شده, مولف کتـاب و همه سـلسـله روات, مورد اعتماد و استناد مى باشند, زیرا معناى ((حدیث حسن)) بـه طورى که علماى حدیث فرموده اند, چنین است:
((حدیث حسـن آن اسـت که سـندش بـه معصوم(ع)متـصل بـاشد و همه راویان آن امامى و ممدوح باشند بـا مدحى مقبـول و معتنا بـه, و این مدح, معارض بـاذم نبـاشد, اگر چـه بـر عدالت بـرخى از آنها تصریح نشده باشد.))
با توجه بـه اینکه سید حیدر کاظمى بـه تـصریح علامه تـهرانى, حـدیث شـناس جـلیل القـدرى بـود و او تـصـریح کرده که سـند این زیارتنامه, ((حسن)) مى بـاشد و در تـعریف حدیث حسن ((اتـصال سند تـاامام معـصـوم(ع )) قـید شـده, معـلوم مى شـود که در آن کتـاب مزار,سلسله اسناد این زیارت ذکر شده بود, جز اینکه علامه مجلسى و مرحوم سید حیدر کاظمى آن را نقل نکرده اند.
از مطالب بالا نتیجه مى گحریم که براى اثبات وثاقت راویان حدیث از مولف کتاب تا على بن ابراهیم دو راه بیشتر نداریم:
1 ـ تـصریح سید حیدرکاظمى بـر وثـاقت آنها, از نقطه نظر حدیث شناسى و تعبیر ((سندحسن)) .
2 ـ اعتماد علامه مجلسى برآنها, از طریق نقل این زیارتنامه در کتاب ((تحفه الزائر)) که در مقدمه آن ملتزم شده که در این کتـاب تنها زیارتهائى را نقل کند که باسند معتبر بـه او رسیده بـاشد.
و اما دیگر رجال حدیث از وثاقت بـسیار محکمى بـرخوردار هستند که اینک به طور فشرده اشاره مى کنیم:
این حدیث را ((على بن ابراهیم)) از پدرش ((ابراهیم بن هاشم)) از ((سعدبـن سعد)) از حضرت على بـن موسى الرضا(ع)روایت کرده, و هرسه از اصحاب برجسته امامان و مورد عنایت حضرات معصومین:مى باشند و اینک ا علیهم السلام اره اى کوتاه:

1 ـ على بن ابراهیم بن هاشم قمى

نجـاشى پـیشواى رجـالیون درحـق او مى نویسد: ((در حـدیث, مورد وثوق, دقیق, مورد اعتماد و صحیح العقیده مى باشد.)) و این مطلبى است که همه رجالیون برآن تاءکید مى کنند.
على بن ابراهیم صاحب تفسیر معروف به ((تفسیر قمى)) از اساتید مرحوم کلینى بود و کلینى احادیث فراوانى از او روایت کرده است.
وى که مورد اعتماد همه محـدثـان بـود, این حـدیث را از پـدرش ((ابراهیم بن هاشم)) روایت کرده است.

2 ـ ابراهیم بن هاشم

در وثاقت او نیز هیچ تـردیدى نیست. آیه الله خوئى(ره)بـروثاقت او تـاءکید کرده و سیدبـن طاووس بـرآن ادعاى اجـماع نموده است.
پسرش على بـن ابـراهیم در تفسیر خود از او بـه کثرت نقل حدیث نموده, در حـالى که او ملتـزم است که در این کتـاب از غیر ثـقه حدیث نقل نکند.
او همچـنین در سـند ((کامل الزیارات)) قرار گرفـتـه و آن نیز گواه دیگرى بروثاقت اوست.
وى نخستین کسـى اسـت که حـدیث اهل بـیت علیهم السـلام را در قم منتـشر ساخـت, و قمیون بـا آن سخـت گیرى که در مساءله نقل حـدیث داشتند, بر او اعتماد کردند.
ابراهیم بن هاشم, بـا این جلالت قدر, این حدیث را از ((سعدبـن سعد احوص)) نقل کرده است.

3 ـ سعد بن سعد احوص

او نیز از اصحاب امام رضا(ع)است و همه علماى رجال بروثاقت او تاءکید کرده اند.
وى از نیک بـخـتـانى است که حـضرت جـواد(ع)در حـقشان فرموده: ((خداوند بـه آنها جـزاى خیر دهد که در مورد من حـق وفا را ادا کردند.))
روى این بـیان, حـدیث سـعدبـن سـعد از امام رضا(ع), که شـامل زیارتنامه حضرت معصومه (س)مى باشد, بـاسند معتـبـر تـوسط راویان مورد اعتـماد و اسـتـناد, که همگى امامى و ممدوح مى بـاشند, بـا سلسله سند متـصل بـه علامه مجلسى و سید حیدر کاظمى رسیده است که ما وثاقت شمارى از آنها را از اعتـماد علامه مجلسى و تـصریح سید حیدر کاظمى اثـبـات کردیم و وثـاقت تـعداد دیگرى از آنها را از ارکان علم رجال و اساطین علم درایه نقل کردیم.
و اینک پـاسخ چـند پـرسش پـیرامون متـن وسند این زیارتـنامه:
1 ـ آیا ابـراهیم بـن هاشـم, امام رضا(ع)را درک کرده و از آن حضرت حدیث نقل کرده است؟
اگربه بـرخى از علماى رجـال در این موضوع تـردید کرده اند ولى ظاهرا تـردیدى در آن نیست, زیرا شیخ طوسى او را در شمار اصحـاب امام رضا(ع)یاد کرده اسـت. و شیخ عمادالدین محـمدبـن ابـى القاسـم طبـرى, از مشایخ روایتى قطب راوندى و ابـن مشهدى, در کتاب گران سنگ ((بـشاره المصطفى)) بـا سلسله اسنادش از ابـراهیم بـن هاشم روایت مى کند که گفت: ((در ایامى که امام رضـا(ع)در مدینه بـود, در مجلس آن حضرت حضور یافتـم, پـس مردى از بـرادرش بـه آن حضرت شکایت کرد, حضرت رضا(ع)خطاب به او فرمود.. .))
این روایت به صراحت دلالت مى کند بر اینکه ابراهیم بن هاشم بـه محضر امام رضا(ع) شرفیاب شده و از آن حضرت نقل حـدیث کرده است.
2 ـ آیا ابـراهیم بـن هاشم بـا حضرت جـواد(ع)دیدار کرده است؟
ابن حجر عسقلانى از کتـاب ((تـاریخ رى)) نقل کرده که ابـراهیم بـن هاشم, زمان امام جـواد(ع)را درک کرده ولى بـا آن حضرت دیدار نکرده است.
ولى روایات او از امام جواد(ع)موجود است, از جمله روایتى است که کلینى و شـیخ طوسـى از او روایت کرده اند که گفت: ((در محـضر ابوجعفر ثانى(امام جواد)(ع)بـودم که صالح بـن محمدبـن سهل وارد شد, که متولى موقوفات امام(ع)در قم بـود. پـس بـه محضر آن حضرت عرضه داشت...))
روى این بیان, ابراهیم بن هاشم به محضر امام رضا و امام جواد علیهما السلام رسـیده و از محـضر مقدسـشان روایت نقل کرده اسـت.
 
بر گرفته ازمجله کوثر ش 35

فلسفه زیارت و...

زیــــارت دیـــدارى مشـتـاقـانـه و حضور در خدمت محــبــوب است. در زیارت یک ارتباط قلبى بین زائر و مزور ایجاد مى‏شود که آن ارتباط هر چه محکم تر باشد اجر و پاداش و نتیجه آن زیارت عالى‏تر و پاکتر است.

زیارت امام یعنى تجلیل و تکریم از مقام شهید و جان باخته در راه حق، زیارت یعنى اداى احترام به پیکره دین و اسوه تقوى، زیارت یعنى ایجاد ارتباط معنوى‏ با محبوب و دلدادگى و دلباختگى و بالاخره از دست دادن خودى و خودبینى و در پایان فانى شدن در سر هستى و پرده‏وار حبیب.   

فضیلت زیارت امام رضا علیه السلام

1 ـ امام باقر(ع)، از جدّش، از امیرالمؤمنین(ع) نقل کرده است که پیامبر(ص) فرمود: پاره اى از پیکر من در خراسان دفن خواهد شد، هر گرفتارى که او را زیارت کند، خدا ناراحتى او را برطرف سازد، و هر گنهکارى که به زیارت او رود، خداوند گناه او را ببخشد. عیون اخبار الرضا(ع) 2:257؛ امالى صدوق:119
2 ـ ابوهاشم جعفرى گوید: از امام جواد(ع) شنیدم که فرمود: میان دو کوه طوس، پاره اى است که آن را از بهشت ستانده اند، هر که بدان جا درآید، روز رستاخیز از آتش ایمن خواهد ماند. عیون اخبارالرضا(ع) 2:256
3 ـ حسین بن زید گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که مى فرمود: مردى از نسل فرزندم موسى ، قیام خواهد کرد که همنام امیرالمؤمنین(ع) است و در سرزمین طوس که در خراسان است، دفن خواهد شد... او در همان جا با زهر کشته مى شود و غریبانه به خاکش مى سپارند. هر که او را با معرفت زیارت کند، خداوند او را همسان کسانى که پیش از پیروزى ، بخشش و پیکار کرده باشند، پاداش خواهد داد. عیون اخبارالرضا(ع) 2:255؛ امالى صدوق 118.
4 ـ بزنطى گوید: از امام رضا(ع) شنیدم که فرمود: هر یک از دوستان من که عارفانه به دیدار من آید، من خود در روز رستاخیز از او شفاعت کنم. امالى صدوق 119.
5 ـ امام رضا(ع) فرمود: هر کس که دورى سفر را بر خود بپذیرد و به زیارت من آید، من در روز قیامت در سه جایگاه به نزد او خواهم شتافت تا او را از تنگنا به در آورم: آن جایى که نامه اعمال دست به دست مى شود، در صراط، و هنگام سنجش اعمال. خصال 1:109؛ امالى صدوق 121.
6 ـ هروى گوید: امام رضا(ع) وارد بارگاهى شد که هارون را آن جا در خاک نهاده بودند، در کنار گور او با دست خویش خطى بر زمین کشید و فرمود: این تربت من است که در آن دفن مى شوم و خدا این جا را محل آمدوشد پیروان و دوستداران من خواهد ساخت. هر زائرى که به دیدار من آید و هر مسلمانى که بر من سلام دهد، با شفاعت ما اهل بیت، بخشش و رحمت خداوندى را از آن خود خواهد کرد. عیون اخبارالرضا(ع) 2:136.
7 ـ عبدالعظیم حسنى گوید: به امام جواد(ع) عرض کردم: من میان زیارت قبر جدّتان امام حسین(ع) و زیارت بارگاه پدرتان در طوس حیران مانده ام، شما چه مى گویید؟ فرمود: اندکى درنگ کن! سپس به خانه رفت و در حالى که گونه هایش آغشته به اشک بود، بیرون آمد و فرمود: زائران بارگاه امام حسین(ع) فراوان اند و زائران قبر پدرم در طوس اندک. عیون اخبارالرضا 2:256.
8 ـ صقر بن دلف گوید: از سرورم امام هادى (ع) شنیدم که فرمود: هر که به درگاه خداوند نیازى دارد، قبر جدّم امام رضا(ع) در طوس را بدین سان زیارت نماید که نخست غسل کند، در بالاسر دو رکعت نماز بگزارد و در قنوت حاجت خویش را بر زبان آورد... اگر در خواسته اش معصیت یا بریدن از خویشان نباشد، مستجاب خواهد شد؛ زیرا جاى قبر آن حضرت پاره اى از بهشت است و هر مؤمنى که آن را زیارت کند، خدا او را از آتش رهایى بخشد و در سراى امنیت جاى دهد. عیون اخبارالرضا(ع) 2:262؛ امالى صدوق 588.

 چگونگى زیارت امام رضا علیه السلام

براى زیارت امام رضا علیه السلام، متون گوناگونى را آورده اند، امّا مشهورترین متن زیارت آن است که شیخ بزرگوار محمد بن حسن بن ولید، یکى از اساتید شیخ صدوق آن را نقل کرده است. بر پایه آن چه در کتاب کامل الزیارت آمده، این متن از امامان علیهم السلام روایت شده است. کتاب من لا یحضره الفقیه(2:310) متن یادشده را چنین نقل مى کند:
هنگامى که خواستى به زیارت امام رضا علیه السلام در طوس بروى ، پیش از آن که از دیار و سراى خود بیرون شوى ، در حالى که این دعا را مى خوانى ، غسل کن:


و در حالى که از خانه بیرون مى آیى ، چنین بخوان:


بیرون که آمدى ، در آستانه درِ خانه ات بایست و بگو:


زمانى کهـبه امید خداـبه سلامت به مشهد امام رضا علیه السلام رسیدى ، هنگامى که خواستى زیارت کنى ، غسل کن و در همان حال چنین بگو:


آن گاه پاکیزه ترین پوشاک خویش را بر تن کن، در حالى که آرامش تمام وجودت را فرا گرفته است، با پاى برهنه و یاد خدا چنین بخوان:


گامهاى خود را کوتاه بردار و زمانى که به آستان مقدس وارد مى شوى ، این گونه بخوان:

زیارت دیگر1

ابن قولویه از یکى از امامان علیهم السلام نقل مى کند که فرمود: هنگامى که به بارگاه امام رضا علیه السلام روانه شدى ، چنین بخوان:

کامل الزیارات 30

زیارت دیگر2

شیخ مفید در کتاب « مُقنعه » زیارتى دیگر را نقل مى کند و مى گوید: پس از آن که غسل زیارت کردى و پاکیزه ترین لباس خویش را پوشیدى ، نزد قبر امام علیه السلام مى ایستى ، و مىگویى :



آن گاه خود را بر قبر مى اندازى و آن را مى بوسى و دو گونه خویش را بر آن مى نهى ، سپس به بالاسر مى روى و چنین مىخوانى :


پس از آن، دو رکعت نماز زیارت مى گزارى و آن گاه تا مىخواهى نماز مىخوانى ، به پایین پا مىروى ، و آن چه از خدا مى خواهى بر زبان مىآورى .
زیارت امام رضا علیه السلام در اوقاتى که به گونه اى با او در ارتباط است، فضیلت بسیارى دارد، بخصوص در ماه رجب، 23 ذى القعده، 25 ذى القعده و 6 رمضان که آن را در اعمال روزها و ماهها برشمرده اند.
زمانى که خواستى امام را وداع کنى ، آن گونه بخوان که پیامبر(ص) را وداع مىکردى :

دعاى وداع

شیخ صدوق گوید: به هنگام وداع چنین بخوان:

و بگو:

هنگامى که از بارگاه امام بیرون مىآیى ، تا آن جا که ضریح را به چشم مىبینى ، رو از آن برمگردان. عیون اخبار الرضا(ع) 270ـ271: 2؛ من لا یحضره الفقیه 2:60۵

دعاى وداع (مختصر)

کفعمى گوید: در وداع امام رضا علیه السلام همان متنى را بخوان که از امام صادق علیه السلام براى وداع پیامبر(ص) نقل شده است؛ و چنین بگو:


و اگر خواستى ، این را بخوان:

البلد الامین 2

 زیارتنامه حضرت امام رضا (ع )                       قرائت

خدایا مرا پاک کن و دلم را طاهر گردان و سینه ام را بگشا و جاری کن بر زبانم
ستایش و مدح سپاس بر تو را زیرا که نیرویی نباشد جز به وجود تو خدایا آن را
وسیله پاکی و درمان من قرار بده
بنام خدا و به یاری خدا و به سوی خدا و به سوی فرزند رسول خدا بس است مرا خدا
توکل کردم بر خدا خدایا به درگاه تو روآوردم و آهنگ آستان تو کردم و آنچه را
نزد توست خواسته و می طلبم
خدایا به درگاه تو روآوردم و بر عهده تو بجا گذاشتم خاندانم و دارائیم و آنچه به
من دادی و به تو اطمینان دارم و مرا تهی دست مساز ای که نومید نکند هر که او را
خواهد و تباه نگرداند آن را که در حفظ خود دارد درود بر محمد و خاندان محمد و
نگه دار مرا به نگه داری خودت زیرا تباه نگردد هر که را تو نگه داری کنی 
خدایا پاک کن مرا و قلب دلم را طاهر گردان و بگشا سینه ام را و جاری ساز بر
زبانم مدح و ثناء خودت و دوستی تو و ستایش تو را زیرا توان و قدرتی نیست جز
به تو و براستی دانستم که پایه و استواری دینم تسلیم به فرمان تو و پیروی از
روش و سنت تو است و گواهی دادن به این مطلب برای همه خلقت است خدایا آن را
برای درمان هر درد و نور هر تاریکی قرار بده زیرا تو بر هر چیزی توانایی 
خدا بزرگ است نیست معبودی جز خدا منزه است خدا حمد و سپاس برای خداست
به نام خدا و به یاری خدا و بر آئین رسول خدا رحمت خدا بر او و بر خاندان او
گواهی می دهم اینکه نیست معبودی جز خدای یگانه نیست شریکی برای او و گواهم به
اینکه محمد بنده خدای و رسول خداست و اینکه علی ولی خداست
گواهم که نیست الهی جز خدای یگانه که شریکی برای او نیست و گواهم به اینکه
محمد بنده خدا و رسول خداست و اینکه اوست آقای اولین و آخرین و اوست آقای 
پیغمبران و رسولان خدایا درود فرست بر محمد بنده ات و رسولت و پیغمبرت و آقای 
آفریدگانت همگی درود و رحمتی که نتوان او را شمرد غیر از تو خدایا درود فرست
بر امیرمؤمنان علی بن ابیطالب بنده تو و برادر رسول تو که برگزیدی او را به
دانش خودت و قرار دادی او را رهبر به هر که خواستی از خلق خود و راهنما بر کسی 
که مبعوثش کردی به رسالت های خودت و جزابخش در دیانت به عدلت و فیصله دهنده
حکم تو بین خلقت و نگهبانش کردی بر همه اینها و درود بر او و رحمت خدا و
برکات او خدایا درود فرست بر فاطمه دختر پیغمبرت و همسر ولی تو و مادر دو
سبطه حسن و حسین دو سید جوانان اهل بهشت آن بانوی پاک و پاکیزه گوهر مطهره
پرهیزکار پاکیزه و پسندیده پاک و مبرا از هر نقص بانوی زنان اهل بهشت همگی 
رحمتی که نتوان شمردش جز خودت خدایا درود فرست بر حسن و حسین دو سبط پیغمبرت
و دو آقای جوانان اهل بهشت آن دو بزرگوار برای اقامه دین قیام کردند در میان
خلق تو و دو رهنما بر کسیکه او را مبعوث کردی به رسالت خودت و دو پاداش
دهنده دیانت طبق عدلت و دو فیصله بخش قضایت در میان خلق و خدایا درود فرست
بر علی بن الحسین بنده تو و قیام کننده در میان خلق تو و راهنما بر کسیکه او را
مبعوث کردی به رسالت خودت و داور در دین مطابق عدلت و فیصله دهنده حکم تو و
حاکم در امر دین در میان خلق تو آقای عابدان خدایا درود فرست بر محمد بن علی 
بنده تو و جانشین تو در زمین شکافنده علم پیغمبران خدایا درود فرست بر جعفر بن
محمد راستگو بنده تو و سرپرست دین تو و حجت تو بر همه خلقت راستگو و خوشرفتار
خدایا درود فرست بر موسی بن جعفر بنده شایسته ات و زبان گویای تو در میان خلقت
و زبان گویای به حکمت تو و حجت بر آفریدگانت خدایا درود فرست بر علی بن موسی 
الرضا پسندیده بنده ات و سرپرست دین تو آن قیام کننده به عدل تو و دعوت کننده
به دینت و دین پدران راستگویش درودی که نتوان شمرد و احصاء کرد جز تو خدایا
درود فرست بر محمد بن علی بنده ات و ولی تو قیام کننده به فرمان تو و دعوت
کننده به راهت خدایا درود فرست بر علی بن محمد النقی بنده (خاص ) تو و حافظ و
نگهبان دین تو خدایا درود فرست بر حسن بن علی عمل کننده به فرمان تو قیام کننده
در میان خلقت و آن حجت بزرگوارت اداء کننده از پیغمبرت و گواه تو بر خلقت
آنکه مخصوص بود به کرامتت و دعوت کننده بود به اطاعت تو و اطاعت رسولت
درود و رحمت های تو بر همه آن بزرگواران خدایا درود فرست بر حجت خودت و ولیت
که قیام کننده در میان خلقت رحمتی پی در پی با برکت و پایدار شتاب کن بدان
فرج او را و یاری کن او را و قرار ده ما را به او در دنیا و آخرت خدایا من
تقرب می جویم به تو به درستی آنها و دوست دارم دوست آنها را و دشمن دارم دشمن
آنها را و روزیم کن به وسیله آنان نیکی دنیا و آخرت را و دور کن از من به وسیله
ایشان بدی دنیا و آخرت را و هراس های روز قیامت را
درود بر تو ای ولی خدا درود بر تو ای حجت خدا درود بر تو ای نور خدا در
تاریکیهای زمین درود بر تو ای استوانه دین درود بر تو ای وارث آدم برگزیده خدا
درود بر تو ای وارث نوح پیامبر خدا درود بر تو ای وارث ابراهیم خلیل خدا درود
بر تو ای وارث اسماعیل قربانی خدا درود بر تو ای وارث موسی هم سخن با خدا درود
بر تو ای وارث عیسی روح خدا درود بر تو ای وارث محمد رسول خدا درود بر تو ای 
وارث امیرالمؤمنین علی ولی خدا و وصی فرستاده پروردگار جهانیان درود بر تو ای 
وارث فاطمه زهرا درود بر تو ای وارث حسن و حسین دو آقای جوانان اهل بهشت درود
بر تو ای وارث علی بن حسین زینت عابدان درود بر تو ای وارث محمد بن علی 
شکافنده دانش اولین و آخرین درود بر تو ای وارث جعفر بن محمد راستگو خوشرفتار
درود بر تو ای وارث موسی بن جعفر درود بر تو ای شهید با صدق و حقیقت درود بر
تو ای جانشین نیکوکار با تقوی گواهم به اینکه تو به پا داشتی نماز را و ادا کردی 
زکات را و امر به معروف و نهی از منکر کردی و پرستش نمودی خدا را تا دم مرگ
درود بر تو ای اباالحسن و رحمت خدا و برکات او
خدایا آهنگ به درگاهت کردم از وطنم و نور دیدم و طی کردم شهرها را به امید
رحمت تو ناامید مکن مرا و باز مدار مرا بدون برآوردن حاجتم و رحم کن رفت و آمد
بر سر قبر فرزند برادر رسولت درودهای تو بر او و آل او پدر و مادرم فدای تو باد
ای مولای من آمدم به زیارتت و بدرگاه شما وارد شده و پناهنده از آنچه جنایت
کردم بر خودم و بار سنگین گناه را بر دوش کشیدم پس شفیع من باش به درگاه خدا
روز نداریم و بی چیزیم برای توست نزد خدا مقام پسندیده و تو نزد او آبرومندی 
خدایا من تقرب می جویم به سوی تو به دوستی و ولایت ایشان پیرو و دوست آنهایم
بدانچه پیرو و دوست اول آنها بودم و بیزارم از هر دسته و گروهی جز آنها خدایا
لعنت کن به کسانیکه تبدیل کردند نعمت را و متهم کردند پیغمبرت را و منکر
آیات تو شدند و مسخره کردند امامت را و سوار کردند مردم را بر دوش آل محمد
خدایا من تقرب می جویم به سویت به وسیله لعنت بر آنها و بیزاری از آنها در
دنیا و آخرت ای مهربان
رحمت خدا بر تو ای اباالحسن درود خدا بر روان تو و جسم پاکت که شکیبا بودی و
تویی راستگو تصدیق شده بکشد خدا هر که تو را کشت با دست و زبان

ولادت امام محمد باقر(ع) مبارک باد.

امام محمد باقر (ع)

اسم مبارک آن بزرگوار محمد، و لقب مشهور او باقر است که حضرت رسول (ع) آن حضرت را طی روایاتی به این لقب ملقّب فرمود. کنیة مشهور آن حضرت، ابی جعفر و عمر مبارک ایشان مثل عمر پدر بزرگوار و جد بزرگوارشان حسین (ع) پنجاه و هفت سال بود. در اول رجب المرجب سال پنجاه و هفت ه. ق. متولد شد و در سال 114 از هجرت به دست ابراهیم بن ولید و به دستور هشام بن عبدالملک مسموم و شهید گردید. سه ساله بود که حماسة کربلا واقع شد و آن بزرگوار کربلا را مشاهده فرمود. بعد از حماسة کربلا سی و چهار سال با پدر بزرگوار خود، زندگی پر تلاطمی را پشت سر نهاد. مدّت امامت آن حضرت تقریباً نوزده سال بود.

امام باقر دو امتیاز در میان ائمه علیهم السلام دارد. اول جد پدری ایشان امام حسین (ع) و جد مادری آن حضرت امام حسن (ع) است . از این جهت در حق ایشان گفته شده: «علوی من علویین وفاطمی من فاطمیین وهاشمی من هاشمیین.» از نظر نسبت امتیاز فوق العاده ای را دارا است. خصوصاً اینکه مادر ایشان فاطمه دختر امام حسن (ع) زنی بسیار عالمه و مقدسه بود. از امام صادق نقل شده که فرمود: «جدّه ام صدیقه ای بود که در میان اولاد امام حسن، مثلش دیده نشده است.» و نیز خرق عادتی از ایشان نقل می کند و می فرماید: «مادرم پای دیواری نشسته بود که دیوار فرو ریخت. مادرم گفت: ساقط نشو به حق مصطفی که خداوند اذن نداده است که ساقط شوی. دیوار باقی ماند تا جدّه ام از پای آن گذشت.

امتیاز دیگر آنکه وی پایه گذار انقلاب فرهنگی شیعه محسوب می شود. گرچه انتشار معارف شیعه به دست امام صادق (ع) صورت گرفت ولی به دست امام باقر پایه گذاری شد.

در دوران امام باقر (ع) دولت بنی امیه رو به زوال بود مردم از آنها متنفر بودند. بعلت وجود کسی چون عمر بن عبدالعزیز، که علاوه بر اینکه نفع بزرگی برای شیعه داشت ضرر بزرگی نیز برای بنی امیه داشت و اختلاف شدیدی که در ممالک اسلامی پدید آمده بود و هر کسی از گوشه ای قیام می کرد، خلفا بسرعت تغییر می کردند ـ چنانکه در مدّت امامت امام باقر (ع)، در مدت نوزده سال پنج خلیفه روی کار آمدند: ولیدبن عبدالملک، سلیمان بن عبدالملک، عمر بن عبدالعزیز، یزید بن عبدالملک، هشام بن عبدالملک ـ پس موقعیت مناسبی برای آن حضرت که از ظلم بنی امیه فارغ شده بود، پدید آورد که انقلاب علمی را آغاز نماید و بزرگانی از عامه و خاصه در اطراف ایشان جمع شدند و حقایق اسلام، لطایف اسلام و بالاخره معارف اسلام را منتشر کردند. از این جهت رسول اکرم به ایشان لقب باقر داده است. لسان العرب می گوید: لقّب به لانّه بقر العلم وعرف اصله واستنبط فرعه وتوسع فیه، والتبقر التوسع.

«امام باقر ملقّب به این لقب است چون شکافنده علم است. پایه علوم اسلامی را شناخت و فروع آن را درک فرمود و آن را توسعه داد» و ریشة تبقّر به معنی توسعه است.

عامه و خاصه نقل می کنند که رسول اکرم به جابر بن عبدالله انصاری فرموده است:

یا جابر یوشک ان تبقی حتّی تلقی ولداً من الحسین یقال له محمد یبقر علم النبیین بقراً، فاذا لقیته فاقرأه منی السلام.

«ای جابر، تو زنده می مانی مردی از اولاد حسین را که نامش محمد است ملاقات می کنی که او علم انبیا را می شکافد. هنگامی که او را دیدی سلامم را به او برسان.»

و جابر وقتی سلام پیامبر را به امام باقر رسانید حضرت فرمودند: «وصیت کن که در این چند روزه می میری. جابر گریست و گفت: از کجا می گویی؟ حضرت فرمودند: ای جابر به خدا قسم پروردگار عالم علم گذشته و آینده را تا روز قیامت به من عنایت فرموده است.» حضرت باقر را باقر نامیده اند چون انتشار دین و معارف اسلامی را او شالوده ریزی کرده است. مفید در ارشاد گوید: «افرادی از اصحاب رسول الله (ع) که مانده بودند نظیر جابربن عبدالله انصاری و بزرگان از تابعین رؤساء مسلمین از فقها و غیر فقها نظیر جابر جعفی، کیسان سختیانی، امین مبارک، زهری، اوزاعی، ابی حنیفه، مالک، شافعی و زیاد بن منذر، از امام باقر روایت نقل می کنند. همچنین مصنفینی نظیر طبری، بلاذری، سلامی، خطیب، ابی داود، اسکافی، مروزی، الاصفهانی، بسیط و نقاش و غیرهم از امام باقر (ع) روایت نقل می کنند. این افراد از علمای عامه هستند که بعضی از آنان به فیض محضر امام باقر رسیده اند. و بسیاری از علمای اهل تسنن اقرار دارند که حضرت، بزرگترین عالم زمان خویش بوده است. حتی حکم بن عتیبه یکی از علمای بسیار بزرگ عامه در تفسیر این آیة شریفه: ان ذلک للمتوسّمین گفته است.

«والله محمد بن علی منهم.» یعنی: به خدا قسم محمد باقر از متوسّمین است. عبدالله بن عطا که او نیز از علمای عامه است می گوید: ما رایت العلماء عند احدٍ اصغر علما منهم عند ابی جعفر لقد رایت الحکم بن عتیبة عنده کانه متعلم.

«ندیدم دانشمندان را که نزد کسی چنین خویش را کوچک پندارند که نزد امام باقر کوچک بودند؛ حکم بن عتیبه نزد امام باقر فقط یک شاگرد بود.

خواصّ اصحاب امام باقر و همچنین افرادی که از او روایت نقل می کنند بیشتر از چندین هزار نفرند. ولی افراد فوق العاده مبرزی در میان آنها وجود دارند که جداً باید گفت فخر شیعه هستند. اجماع شیعه بر این است که در میان اصحاب رسول الله و تابعین آنها که شاگردان اصحاب هستند و آن شش نفر عبارتند از: زراره معروف، الخربوز، ابو بصیر، فضیل بن یسار، محمدبن مسلم و یزید بن معاویه، که یکی از آنها مثل محمد بن مسلم سی هزار روایت از امام باقر روایت کرده، و می گویم این روایات از اسرار است که به کسی نباید بگویم.»

امام باقر دو امتیاز عالی علاوه بر امتیازهایی که برای ائمه علیهم السلام وجود دارد، در میان ائمة دین دارند و از زبان ایشان به بعضی از آن امتیازها اشاره شده است.

مناقب ابن شهر آشوب از امام باقر نقل می کند که حضرت فرموده اند:

نحن جنب الله ونحن حبل الله ونحن رحمة الله علی خلقه وبنا یفتح الله وبنا یختم الله، نحن ائمة الهدی ومصابیح الدجی ونحن العلم المرفوع لاهل الدنیا ونحن السابقون ونحن الآخرون، من تمسک بنا لحق ومن تخلف عنا غرق. نحن قادة المحجلین ونحن حرم الله ونحن الطریق والصراط المستقیم الی الله عزوجل ونحن من نعم الله علی خلقه ونحن المنهاج ونحن معدن النبوة ونحن موضع الرسالة ونحن اصول الدین والینا یختلف الملائکة ونحن السراج لمن استضاء بنا ونحن السبیل لمن اقتدی بنا ونحن الهداة الی الجنة ونحن عروة الاسلام ونحن الجسور ونحن القناطر من مضی علینا اسبق ومن تخلف عنا محق ونحن السنام الاعظم وبنا یصرف الله عنکم العذاب من ابصر بنا وعرفنا وعرف حقنا واخذ بامرنا فهومنا.

این خطبة شریفه اشاره به آیات قرآن و روایات قطعی از پبامبر اکرم است.

«ما جنب خداوند متعالیم، جنب به معنی پهلو است و عرب چنانچه از وجه که به معنی صورت است ارادة ذات می کند و از ید که به معنی دست است ارادة قدرت می کند، از جنب، ارادة قرب می کند. و چون اهل بیت علیهم السلام منتهای قرب الهی را دارند به آنها جنب الله گفته می شود. این جملة امام باقر اشاره است به آیه ای که در سورة زمر است:

ان تقول نفس یا حسرتی علی ما فرطت فی جنب الله[1] یعنی: «توبه کنید قبل از اینکه بگوید ای وای به من و تفریطگری من دربارة خدا.» بنابراین تفسیر، معنی چنین می شود که می گوید: ای وای به من که سرو کاری با اهل بیت نداشتم. ماییم حبل الله. جمله اشاره است به آیة شریفه واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولاتفرقوا[2].

یعنی: «چنگ بزنید به ریسمان محکم خدا و متفرق نشوید». ماییم از جمله رحمت واسعة پروردگار که بر بنده ها دارد. جمله اشاره است به آیة شریفة «ورحمتی وسعت کل شیء[3].» یعنی رحمت من هر چیزی را فرا گرفته است. و در روایات آمده است که رحمت واسعة خدا حقیقت اهل بیت علیهم السلام است. ماییم که خلقت عالم از ابتدا تا انتها به دلیل ما است و خداوند به دلیل ما عالم را خلق نمود. این جمله که در زیارات نیز دیده می شود اشاره به آیة شهادت است: وکذلک جعلناکم امة وسطا لتکونوا شهداء علی الناس ویکون الرسول علیکم شهیدا[4]. یعنی: «و همانا ما شما ـ اهل بیت ـ را مستکمل آفریده ایم تا شاهد مردم باشید و رسول اکرم نیز شاهد بر شما». و در روایات فراوان است که این شهادت واسطة فیض است. ما امامانی هستیم رهنما و چراغهای درخشان و علم افراشته شده برای مردم. ماییم سابقون و آخرون. یعنی اول ماییم و آخر ماییم ـ باز اشاره به واسطة فیض است ـ هر که به ما پناه برد، رستگار می شود و هر که از ما تخلف کند، غرق خواهد شد. جمله اشاره است به حدیث نبوی که بطور متواتر از پیامبر اکرم روایت شده است. پیامبر (ع) فرموده است: مثل اهل بیت، کشتی نوح است هر که به آنان تمسک جوید رستگار و هر که از آنان تخلف کند غرق خواهد شد. ما راهنمای افراد هستیم در روز قیامت که رستگارند. ماییم حرم الله که احترام ما در میان مردم محفوظ است. جملة ما راه مستقیم هستیم، اشاره به آیه اهدنا الصراط المستقیم دارد. از جملة نعمتهای خدا بر بندگان هستیم. اشاره است به آیة شریفة: وضرب الله مثلاً قریة کانت آمنة مطمئنة یأتیها رزقها رغدا من کل مکان فکفرت بانعم الله فاذاقها الله لباس الجوع والخوف بما کانوا یصنعون[5]. یعنی: «پروردگار عالم مثل زد به قریه ای که عقیده و امنیت داشتند و نعمت مثل باران برای آنها می بارید، آنان به نعمت خدا کفر ورزیدند پس پروردگار عالم لباس قحطی و ناامنی را بر آنان پوشانید در قبال آنچه که انجام می دادند.» راه حق و حقیقت هستیم و معدن نبوّت. آنچه پیامبر داشته ما داریم. و رسالت در خانة ما فرو آمده است: الله اعلم حیث یجعل رسالته[6]. ما پایه های اسلام هستیم و ملائکه به خانة ما رفت و آمد دارند. ما چراغ راه هر که بخواهد هستیم که نور ماه بهره ببرند. ماییم عروة الوثقای اسلام. اشاره به آیة شریفه است: ویؤمن بالله فقد استمسک بالعروة الوثقی لاانفصام لها[7]. یعنی: «هرکه ایمان به خدا آورد به دستاویز محکمی دست زده که ناگستنی است.» ما هستیم پای هر که بخواهد به حق رسد، از ضلالت نجات یابد و به بهشت رود باید ما را طی کند و از ما راهنمایی گیرد. هر که از ما عبور کرد سبقت برد و هر که تخلّف کند نابود شد. بزرگترین حافظ اسلام هستیم. ماییم که به دلیل وجود ما عذاب دنیوی و اخروی از بندگان برطرف می شود. هر که ما را شناخت و حق ما را شناخت، و دستورات ما را اجرا کرد، از ما است ـ رستگار خواهد شد.

باید گفت این خطبه دارای اشارات و کنایات و لطایف فراوان است و باید کتابی دربارة این خطبه نگاشت. اما امام باقر (ع) اضافه بر فضایلی که همة اهل بیت دارند و حضرت در این خطبه به بعضی از آنها اشاره نموده است، دو امتیاز عالی دارد که فی الجمله دربارة آن سخن گفتیم.

مورخین دربارة سؤال و جواب آن راهب نصرانی با امام باقر مطالبی نوشته اند که ما خلاصه ای از آن را می آوریم.

هشام بن حکم، حضرت باقر را به شام احضار نمود. آن بزرگوار همراه با امام صادق علیه السلام به طرف شام حرکت کردند. در بین راه راهبی را دیدند که ارادتمندان به دور از حلقه زده بودند تا راهب آنان را نصیحت کند. حضرت باقر (ع) وارد جمع آنان شد. ابهّت و تجلی نور امام باقر، راهب را تحت تأثیر قرار داد. آنگاه از حال آن بزرگوار استفسار کرد و مسایلی پرسید. مسایل او گرچه از نظر ما عوامانه است و با مقام قدس علمی حضرت باقر مناسبتی ندارد، ولی در آن دورة جهل مسایلی بود بزرگ که توانسته راهب و اطرافیانش را مسلمان کند.

1 ـ ساعتی که نه از روز است و نه از شب؟

فرمودند ساعتهای بین الطلوعین می باشد که از ساعتهای بهشت است. در آن ساعتها می توان آخرت را آباد کرد و سعادت دو جهان را به دست آورد.

2 ـ می گویند اهل بهشت فضولات ندارند، نشانة آن در این دنیا چیست؟

حضرت فرمودند: نشانة آن بچه ای است که در شکم مادر است.

3 ـ می گویند نعمتهای بهشت پایان ناپذیر است، نشانة آن در دنیا چیست؟

حضرت فرمودند: نشانة آن علم است که هر چه از آن بهره گیرند نقصان ندارد.

4 ـ آن دو برادر که با هم متولد شدند و با هم مردند، اما عمر یکی از آنان پنجاه سال و عمر دیگری صد و پنجاه سال چه کسانی بوده اند.

حضرت جواب دادند: آن دو برادر عزیز و عزیز بوده اند که قرآن از آنها خبر می دهد که عزیز چون در زنده شدن مرده ها در روز قیامت تردید کرد، پروردگار عالم جان او را صد سال گرفت سپس زنده کرد. آن راهب پس از شنیدن جوابهای حکیمانه با اطرافیانش مسلمان شد. شأن ائمة طاهرین در تاریخ ناشناخته مانده است، گرچه ابن حجر متعصّب در حق او گفته است: هو باقر العلم وجامعه وشاهد علمه ورافعه صفی قلبه وزکا علمه وعمله وطهرت نفسه وشرف خلقه وعمرت اوقاته بطاعة الله وله من الرسوخ من مقامات العارفین مایکل عنه السنة الواصفین وله کلمات کثیرة فی السلوک والمعارف لاتجملها من العجالة.

«او جامع علوم و شکافندة علم و توسعه دهندة علم بود. او نمایانگر علم بود و علم را رفعت داد. قلب او مهذب و علم و عمل او پاک و پاک بود. او طاهر و مطهر بود، خلق او عالی بود و عمر او در اطاعت خداوند صرف شد. تبحّری در عرفان داشت که زبان گویای آن نیست. سخنان او در عرفان و سیر و سلوک به حدّی است که نمی تواند در این گفتار ضبط شود.» صاحب جنات الخلود که شیعه است می گوید: «اکثر اوقات او صرف اطاعت خدا می شد. از خوف خدا می گریید. بسیار متواضع بود تمام بر سر مزارع می رفت و کار می کرد و آنچه به دست می آورد در راه خدا صرف می نمود. سخی ترین مردم بود و تمام علما نزدش می آمدند؛ علمشان قطره ای بود در مقابل دریا، و نظیر امیرالمؤمنین (ع) چشمه های حکمت از اطرافش می جوشید و در مقابل جلالتش هر جلیلی کوچک بود.»

در خاتمه، معجزه ای از معجزات آن حضرت را یادآور می شویم. کلینی رحمه الله در کافی از ابی بصیر نقل می کند که نزد امام باقر (ع) رفتم و گفتم: شما وارث رسول اکرم هستید؟ فرمود: آری. گفتم: رسول الله وارث انبیاست و آنچه آنان می دانند او می داند؟ فرمود: آری، چنین است. گفتم: بنابراین شما قدرت دارید که مرده را زنده کنید و کور مادرزاد و مرض برص را شفا دهید، چنانچه قرآن دربارة عیسی علیه السلام فرموده؟ فرمود: به اذن پروردگار قدرت داریم. سپس فرمود جلو بیا! چون جلو رفتم دست مبارک خود را به چشمهای من زد و من بینا شدم. سپس به من فرمودند: ای ابی بصیر، آیا می خواهی بینا باشی ولی در روز قیامت مثل مردم، حساب، کتاب و مشقتهای آخرت را دارا باشی، یا کور باشی ولی در آخرت بدون محاسبه به بهشت روی؟ ابی بصیر می گوید کوری را انتخاب کردم.


1).زمر،قسمتی ازآیه۵۶ .

۲).آل عمران،قسمتی ازآیه۱۰۳ .

۳).اعراف،قسمتی از آیه ۱۵۶ .

۴).بقره،قسمتی از آیه۱۴۳.

۵).اعراف،قسمتی ازآیه۱۵۶.

۶).انعام،قسمتی از آیه۱۲۴.

۷).بقره،قسمتی ازآیه۲۵۶.

 

در محضر آیت الله بهاءالدینی:

 

 

در محضرآیت الله بهاءالدینی:

   ‌ آیة‌الله بهاءالدینی‌ دربارة‌ برخی‌ دیگر از بزرگان‌ حوزه‌ خاطرات‌ آموزنده‌ای‌ دارد که‌ این‌ چنین‌ بیان‌ کرده‌ است‌. «زهد و تقوای‌ مرحوم‌ میرزا ابوالقاسم‌ قمی‌ نمونه‌ بود. میرزا اجازه‌ نمی‌داد متنفذین‌ در کارهای‌ او دخالت‌ کنند. زندگی‌ کاملاً درویشی‌ و بی‌آلایشی‌ داشت‌. حتی‌ خادمی‌ نداشت‌ که‌ به‌ کارهای‌ بیرونی‌ او برسد. مرحوم‌ حاج‌ شیخ‌ محمد تقی‌ بافقی‌ نیز از نوادر زمان‌ بود. او در تأسیس‌ حوزه‌ قم‌ سهم‌ بزرگی‌ داشت‌. طهارت‌ نفس‌ او فوِالعاده‌ بود؛ به‌ صورتی‌ که‌ محرز و مسلم‌ بود شیخ‌ در کارهایش‌ به‌ چیزی‌ جز رضای‌ خدا نظر و وابستگی‌ ندارد. نسبت‌ به‌ روحانیت‌ بسیار خدوم‌ بود و به‌ کرامت‌ طلبه‌ها بسیار توجّه‌ داشت‌. در آن‌ اوایل‌ تأسیس‌ حوزه‌، در اوّل‌ هر ماه‌ حدود هزار تومان‌ پول‌ (سکه‌) که‌ وزنش‌ هم‌ زیاد می‌شد، درون‌ کیسه‌ای‌ می‌ریخت‌ وبه‌ سراغ‌ تک‌ تک‌ حجره‌های‌ فیضیه‌ می‌آمد و شهریة‌ طلبه‌ها را می‌داد. به‌ طلبه‌ای‌ که‌ می‌فهمید کوششی‌ در درس‌ و امور تقوایی‌ دارد، خیلی‌ احترام‌ و تواضع‌ می‌کرد. هنگام‌ تعطیلی‌ تابستان‌ که‌ طلبه‌ها مسافرت‌ می‌رفتند، شهریة‌ چند ماه‌ را یکجا پرداخت‌ می‌کرد که‌ مجبور نباشند هر ماه‌ برای‌ گرفتن‌ شهریّه‌ رنج‌ مسافرت‌ را تحمّل‌ کنند. مرحوم‌ بافقی‌ آن‌ گونه‌ صادِق بود که‌ دوست‌ و دشمن‌ به‌ صداقتش‌ ایمان‌ داشت‌. خواهر رضاخان‌ که‌ فوت‌ کرده‌ بود، رضاخان‌ گفته‌ بود مرحوم‌ بافقی‌ بر او نماز میّت‌ بخواند! شیخ‌ می‌گفت‌: ما در حضرت‌ عبدالعظیم‌ بودیم‌ که‌ گفتند بیا نماز بخوان‌! من‌ گذاشتم‌ همه‌ که‌ جمع‌ شدند، گفتم‌ نمی‌آیم‌. مرحوم‌ بافقی‌ مرد مبارزی‌ بود، به‌ مبارزه‌ با رضاخان‌ برخاست‌، بعد هم‌ تبعید شد و به‌ زندان‌ افتاد، اما آن‌ گونه‌ محکم‌ و پابرجا بود که‌ حرفهای‌ بعد از زندانش‌ با قبل‌ از زندان‌ هیچ‌ فرقی‌ نکرد. خانة‌ ایشان‌ در حضرت‌ عبدالعظیم‌ در خیابانی‌ واقع‌ شده‌ بود که‌ رفت‌ و آمد نظامیان‌ در آن‌ خیابان‌ زیاد بود. اتاقی‌ هم‌ که‌ ایشان‌ در آن‌ می‌نشست‌، درست‌ مقابل‌ در حیاط‌ بود. شیخ‌ به‌ این‌ موضوع‌ که‌ او را می‌بینند، و هر آن‌ ممکن‌ است‌ مزاحمش‌ شوند، هیچ‌ توجّهی‌ نداشت‌. بی‌اعتنا به‌ همه‌ چیز در همان‌ اتاِ، جلسات‌ گفت‌ و شنود داشت‌. من‌ خودم‌ مکرّر در همان‌ جا خدمت‌ ایشان‌ رسیدم‌.

دربارة‌ مقام‌ معظم‌ رهبری‌:

«بعد از امام‌ اگر بشود به‌ کسی‌ اعتماد کرد به‌ این‌ سیّد (آیة‌الله خامنه‌ای‌) است‌... ایشان‌ از همة‌ افراد به‌ امام‌ نزدیکتر است‌... کسی‌ که‌ ما به‌ او امیدواریم‌ آقای‌ خامنه‌ای‌ است‌...، باید به‌ او کمک‌ کرد که‌ تنها نباشد.»این‌ جملات‌ بخشهایی‌ از سخنان‌ این‌ اندیشمند ژرف‌اندیش‌ و عالم‌ گرانقدر است‌.عباراتی‌ که‌ از سال‌ 1361 تا 1367 فرموده‌اند. گاهی‌ که‌ صحبت‌ از قائم‌ مقامی‌ برخی‌ افراد بعد از امام‌ می‌شد، ایشان‌ لبخندی‌ ملیح‌ زده‌ و با تأمّل‌ اندیشمندانه‌ای‌ می‌فرمود:ما این‌ طور نمی‌بینیم‌، چون‌ خدا نمی‌خواهد، هر چند بعضی‌ تلاش‌ می‌کنند.خیال‌ می‌کنند می‌توانند برای‌ شیعه‌ از جانب‌ خود رهبر و مرجع‌ درست‌ کنند.» آن‌ گاه‌ این‌ داستان‌ را بیان‌ می‌کردند که‌: «در زمان‌ سید ابوالحسن‌ اصفهانی‌ برای‌ مرجعیت‌ بعد از ایشان‌، تبلیغ‌ زیادی‌ برای‌ میرزا محمد حسین‌ اصفهانی‌ (کمپانی‌)کردند، ولی‌ از آن‌ جا که‌ خدا نمی‌خواست‌، میرزا محمد حسین‌ اصفهانی‌ پنج‌ سال‌ قبل‌ از سید ابوالحسن‌ اصفهانی‌ رحلت‌ کرد و سید ابوالحسن‌ اصفهانی‌ بر پیکرش‌ نماز خواند.»درسال‌ 1365 که‌ برخی‌ از دوستان‌ و علاقه‌مندان‌ ایشان‌ در خدمت‌ آقا بودند، صحبت‌ از رهبری‌ بعد از حضرت‌ امام‌(قده‌) به‌ میان‌ آمد فرمودند:«البته‌ هیچ‌ کس‌ حاج‌ آقا روح‌الله نمی‌شود، ولی‌ آقای‌ خامنه‌ای‌ از همه‌ به‌ امام‌ نزدیکتر است‌.کسی‌ که‌ ما به‌ او امیدواریم‌ آقای‌ خامنه‌ای‌ است‌. شما از ما قبول‌ نمی‌کنید و تعجب‌ می‌کنید، ولی‌ این‌ دید ماست‌، نزد ما محرز است‌ سید علی‌ خامنه‌ای‌.» زمان‌ می‌گذشت‌ و به‌ مرور زمان‌ سخنان‌ گهربار و گلواژه‌های‌ بینش‌آفرین‌ این‌ پیر روشن‌ضمیر، بیشتر و بهتر عملی‌ می‌شد. تا این‌که‌ رحلت‌ حضرت‌ امام(ره) و انتخاب‌ حضرت‌ آیة‌الله خامنه‌ای‌(مدظله‌ العالی‌) پیش‌ آمد. خدمت‌ ایشان‌ رسیدیم‌ و به‌ عنوان‌ خبر جدیدی‌ خدمتشان‌ عرض‌ کردیم‌. فرمودند: «ما مدتها پیش‌ به‌ این‌ مطلب‌ رسیده‌ بودیم‌ و باید به‌ ایشان‌ کمک‌ کرد تا تنها نباشد.»

تهذیب‌ نفس:‌‌

 جهان‌ آفرینش‌ به‌ سان‌ گلستانی‌ سبز و خرم‌ است‌ و وجود ما همچون‌ نهالی‌ در حال‌ رشد و تکامل‌.پروردگار متعال‌ هر یک‌ از ما را باغبان‌ شاخسار وجودمان‌ قرار داده‌، تا از خویشتن‌ مراقبت‌ کرده‌، هستی‌ خود را از آفات‌ دور نگهداریم‌ و نهال‌ وجودمان‌ را از سموم‌ شهوات‌ حفظ‌ کنیم‌. از «آفتاب‌ انوار الهی‌» بهره‌ جسته‌ و از «توفان‌ هواها و هوسها»ایمن‌ گردانیم‌. این‌ مراقبتها همّت‌ می‌طلبد و تلاش‌ می‌خواهد؛ مراقبتی‌ که‌ لحظه‌ای‌ غفلت‌ در آن‌ راه‌ نیابد و عطر یاد و نام‌ خدا از آن‌ به‌ مشام‌ رسد.امام‌ متقیان‌، حضرت‌ علی(ع)هواها و هوسها و خواسته‌های‌ دل‌ را این‌ چنین‌ توصیف‌ می‌فرماید:«خواسته‌های‌ دل‌ و هوسهای‌ آدمی‌ کشنده‌ و مایة‌ فتنه‌ و زمینة‌ رنجهاست‌.شهوات‌ انساهها همچون‌ سمومی‌ کشنده‌ است‌ که‌ آفت‌ نهال‌ انسانی‌ است‌؛ لذّت‌ آنی‌ دارد و پشیمانی‌ ابدی‌ در پی‌ خواهد داشت‌.خوشا به‌ حال‌ کسانی‌ که‌ از شهوات‌ و هواها و هوسها خود را دور کرده‌اند و به‌ مرحلة‌ تهذیب‌ رسیده‌اند.»در این‌ مقال‌ از زبان‌ فرزانة‌ مهذّب‌، حضرت‌ آیة‌الله بهاءالدینی‌، چگونگی‌ سیر تهذیب‌ نفس‌ و آثار و برکات‌ آن‌ را درمی‌یابیم‌:«در چهارده‌ سالگی‌ مبتلا به‌ بیماری‌ سختی‌ شدم‌ که‌ مرتب‌ خونریزی‌ داشتم‌.حالم‌ سخت‌ بود.از خدا خواستم‌ که‌ با لطف‌ و عنایتش‌ مرا شفا دهد.بحمدالله شفا یافتم‌.از همین‌ سن‌ بود که‌ توجه‌ و اعتماد بسیاری‌ به‌ دستگاه‌ خداوند پیدا کردم‌.به‌ طور جدّی‌ ـ اما معقول‌ و منطقی‌ ـ شروع‌ به‌ تهذیب‌ کردم‌.در کنار درس‌ و بحث‌، که‌ تمام‌ ساعات‌ روزانه‌ام‌ را فرامی‌گرفت‌، لحظه‌ای‌ از خدا غافل‌ نمی‌شدم‌.خود را در برابر خداوند هیچ‌ می‌دانستم‌.از آن‌ روز، تحت‌ تأثیر تشویق‌، تعریف‌ و یا شهرت‌ قرار نمی‌گرفتم‌؛ روزها به‌ درس‌ و روزه‌ و شبها به‌ مطالعه‌، تفکر و تهجّد اشتغال‌ داشتم‌. در خود امید عجیبی‌ به‌ خدا و قطع‌ امید از غیر خدا احساس‌ می‌کردم‌. از این‌ رو، سعی‌ فراوانی‌ در راز و نیاز در شبها و یاد خدا در روزها داشتم‌. اوضاع‌ حوزه‌های‌ علمی‌ در آن‌ روز نیز چنین‌ بود. به‌ یاد دارم‌، بیش‌ از شانزده‌ سال‌ نداشتم‌ که‌ یک‌ ساعت‌ قبل‌ از اذان‌ صبح‌ در فیضیه‌ قدم‌ می‌زدم‌. و گاهی‌ که‌ نگاهم‌ به‌ حجره‌ها می‌افتاد، تمام‌ چراغهای‌ آنها را روشن‌ می‌دیدم‌، به‌ طوری‌که‌ بجز یک‌ حجره‌ همة‌ طلاّب‌ مشغول‌ تهجّد و شب‌زنده‌داری‌ بودند. آن‌ چنان‌ با نشاط‌ بودند که‌ گویی‌ اصلاً فشار فقر را متوجه‌ نمی‌شدند.در آن‌ روز بیشترین‌ وقت‌ طلاّب‌، صرف‌ مسألة‌ تهذیب‌ نفس‌ می‌شد.برای‌ آنان‌ ملاک‌ خوبی‌ و بدی‌، علم‌، قدرت‌، خدمت‌، سخنوری‌ و دم‌ از ولایت‌زدن‌ و این‌ گونه‌ چیزها نبود، بلکه‌ تمامی‌ همّت‌ و هدف‌ آنان‌ تهذیب‌ نفس‌ بود و بس‌!با تهذیب‌ نفس‌ علم‌ به‌ بار می‌نشیند و ثمره‌ می‌دهد.قدرت‌، مفید می‌شود و خدمت‌، ارزش‌ می‌یابد.ارج‌ و بهای‌ افراد به‌ خودسازی‌، تهذیب‌ نفس‌ و توجه‌ به‌ خداست‌. هر چه‌ تهذیب‌ افزایش‌ یابد، مشکلات‌ و نابسامانی‌ها آسان‌ و قابل‌ تحمل‌ می‌شوند و در پی‌ آن‌ تأیید الهی‌ مسائل‌ را حل‌ می‌کند و اگر خدای‌ ناکرده‌ این‌ وظیفة‌ اصلی‌ فراموش‌ شد، تمامی‌ زحمات‌ هدر می‌رود. آری‌، تهذیب‌ نفس‌ است‌ که‌ مسؤولین‌ را صالح‌ و دلسوز، روحانیت‌ را موفق‌ و مؤثر و سرانجام‌ جامعه‌ را پاک‌ و با صفا می‌کند.»این‌ پیر فرزانه‌، در جای‌ دیگری‌ از سخنان‌ خود، نعمت‌ فقر و ناداری‌ و ضرورت‌ خودسازی‌ را برای‌ طالبان‌ علم‌ این‌ گونه‌ بیان‌ می‌فرماید: «فقر طلبه‌ درآغاز تحصیل‌، مصلح‌ اوست‌. اگر اصلاح‌ شد و خود را از بند قیودات‌ مادی‌ و امکانات‌ بیش‌ از حد دنیوی‌ رها ساخت‌، زرِ و برِ اطرافش‌ و امکانات‌ چشمگیر ظاهری‌، توانایی‌ زمین‌ زدن‌ او را نخواهند داشت‌.درس‌ خواندن‌ و انباشته‌ کردن‌ معلومات‌، بدون‌ توجه‌ به‌ خودسازی‌ و مراقبت‌ از گوهر وجود خویش‌، موجب‌ ضربه‌ خوردن‌ و هلاکت‌ آدمی‌ خواهد شد، هر چند به‌ مقام‌ اجتهاد برسد.زیرا علم‌ بدون‌ تهذیب‌ نفس‌، زهر است‌ و کشندة‌ جان‌ و آبرو و شخصیّت‌ افراد.»خاطرات‌ سالهای‌ بسیار دور و حکایات‌ فراوان‌ از سرگذشتها، وجود این‌ اندیشمند پارسا و عالم‌ فهیم‌ را به‌ سان‌ دایرة‌المعارفی‌ بزرگ‌ کرده‌ است‌.از جملة‌ این‌ حکایتها می‌توان‌ به‌ این‌ ماجرا اشاره‌ کرد:«یکی‌ از فضلا در کنار درس‌ و بحث‌ خود کشاورزی‌ می‌کرد و با استفاده‌ از ارث‌ پدری‌، که‌ قطعة‌ زمینی‌ بود و تحت‌ اجارة‌ وی‌ قرار داشت‌، با کارگران‌ مشغول‌ کار می‌شد. او انسانی‌ پاک‌، ساده‌ و با صفا بود که‌ خود را از فریب‌ و نیرنگ‌ و مکر و ریا دور ساخته‌ بود، به‌ طوری‌ که‌ برخی‌ از سادگی‌ و صمیمیت‌ او سوء استفاده‌ کرده‌، او را فریب‌ می‌دادند و گاهی‌ در آخر سال‌ پول‌ اجارة‌ زمین‌ هم‌ برای‌ او فراهم‌ نمی‌شد.آن‌ صفات‌ پسندیده‌ و نیک‌ موجب‌ شده‌ بود، همین‌ که‌ پای‌ طاقچه‌ و نزدیک‌ بخاری‌ می‌نشست‌، پول‌ برای‌ او ریخته‌ می‌شد و یا برخی‌ اوقات‌ چون‌ کتاب‌ را می‌گشود، چند اسکناس‌ مشاهده‌ می‌کرد. این‌ برکات‌ بدین‌ خاطر بود که‌ خود را وقف‌ مادیات‌ نکرده‌ بود.از این‌ رو، خداوند بدین‌گونه‌ جبران‌ می‌کرد.اخیراً او را دیدم‌ و از او سؤال‌ کردم‌ که‌ هنوز پول‌ از طاقچه‌ برایت‌ ریخته‌ می‌شود؟! گفت‌: بد شدیم‌ و دیگر از آن‌ پولها خبری‌ نیست‌. گفتم‌: بد نشدی‌، دیگر احتیاج‌ نداری‌ و الاّ باز هم‌ ادامه‌ پیدا می‌کرد.

                                                                                  مراتب‌ درک قرآن:

شاید معنای‌ این‌ که‌ قرآن‌ «سبعة‌ بطون‌» یا «سبعین‌ بطون‌» دارد به‌ حسب‌ افق‌ هر ناظر، متفکر و دانشمندی‌ تفاوت‌ پیدا کند. انسان‌ هر اندازه‌ که‌ در مسیر الهی‌ پیشروی‌ کند، استفاده‌اش‌ از کتاب‌ زیادتر است‌.لذا علم‌ به‌ کتاب‌ و تفسیرِ اهل‌ بیت‌ را دیگران‌ ندارند. این‌ قدر تفاسیر از عامّه‌ و خاصّه‌ دربارة‌ کتاب‌ نوشته‌ شده‌ است‌ که‌ یا جهات‌ ادبی‌ است‌، یا جهات‌ فلسفی‌ و اخلاقی‌، ولکن‌ نسبت‌ به‌ علمی‌ که‌ ائمه‌ :به‌ کتاب‌ دارند، همه‌ صفر است‌. این‌ که‌ پیغمبر خدا گفته‌ است‌: این‌ دو را از هم‌ جدا نکنید، بی‌ جهت‌ نیست‌. این‌ دو را نمی‌توان‌ از هم‌ جدا کرد؛ یعنی‌ اگر جدا کردید، کتاب‌ را نمی‌توان‌ فهمید و شاید فلسفه‌ هم‌ در اسلام‌ همین‌ است‌.

مسیر کمال:

اسلام‌ همه‌ را دعوت‌ به‌ حرکت‌ می‌کند؛ حرکت‌ تکاملی‌. می‌گوید: بالا بروید و چیز بفهمید! ولی‌ در این‌ سطح‌ نازل‌ که‌ بیچارة‌ اقتصاد، بیچارة‌ شهوات‌ و بیچارة‌ مقام‌ هستی‌، جز این‌ که‌ فقط‌ جوجه‌ و کباب‌ برایت‌ درست‌ شود، از چیز دیگری‌ خبری‌ نیست‌.وقتی‌ می‌توانی‌ به‌ معارف‌ اسلام‌ آشنا شوی‌ که‌ در مسیر انبیا باشی‌. وقتی‌ می‌توانی‌ با معارف‌ اسلام‌ آشنا باشی‌ که‌ در حرکت‌ الی‌ الله‌ کامل‌ شوی‌. این‌، آثار حرکت‌ است‌ و این‌ کار، حقه‌بازی‌ و کلک‌ برنمی‌دارد.تبلیغات‌ هم‌ آن‌ را درست‌ نمی‌کند.این‌ را به‌ شما بگویم‌:اگر تمام‌ دنیا تبلیغ‌ کنند که‌ آقا یک‌ حکیم‌ الهی‌ است‌ و آشنای‌ به‌ کتاب‌ خداست‌، آدم‌ آشنا نمی‌شود. فقط‌ دستگاه‌ خداوند می‌تواند آدم‌ را آشنا کند و آدم‌ باید از مسیرش‌ برود. خدا همه‌ را توفیق‌ بدهد، همه‌ را مؤید کند که‌ به‌ راهِ استفاده‌ آشنا باشیم‌ و راه‌ تکامل‌ را بفهمیم‌.از مسیر تکامل‌ حرکت‌ کنید و بدانید که‌ راه‌، منحصر است‌ به‌ مسیری‌ که‌ انبیا از آن‌ مسیر رفتند و آن‌ کارها را هم‌ کردند؛ احیا کردند، آتش‌ را گلستان‌ کردند.ما اگر نمی‌توانیم‌ آن‌ کارها را انجام‌ دهیم‌، می‌توانیم‌ یک‌ بندة‌ صالح‌ باشیم‌.این‌ هم‌ خیلی‌ قیمت‌ دارد که‌ از بدیها دور و به‌ خوبیها نزدیک‌ شویم‌.اگر یک‌ بندة‌ خدا، یک‌ مخلوِ خدا، بدیها را نداشته‌ باشد و کمی‌ هم‌ خوب‌ باشد، همة‌ شما دست‌ او را می‌بوسید.خود شما هم‌ می‌توانی‌ این‌ چنین‌ شوی‌؛ اگر ان‌ شاءالله دروغها را کم‌ کردید، تهمتها را کم‌ کردید، جهالتها را کم‌ کردید، توطئه‌ها را کم‌ کردید.توطئه‌ تنها کار آمریکا نیست‌، شما هم‌ توطئه‌ می‌کنید. اگر حقیقتی‌ را به‌ شما می‌گوییم‌ بدتان‌ نیاید. ما می‌گوییم‌ برای‌ این‌ که‌ ان‌ شاءالله شما توطئه‌ نکنید. در اقتصاد خود توطئه‌ نکنید، در کارهای‌ مذهبی‌ توطئه‌ نکنید. توطئه‌، مخالف‌ و مزاحم‌ تکامل‌ شماست‌. ان‌ شاءالله خدا همة‌ شما را موفق‌ کند. اگر حرکت‌ شما در مسیر خدا کُند بود، ـ فی‌ الجمله‌ ـ نتیجه‌ بخش‌ است‌، ولی‌ اگر از غیر مسیر بروید سقوط‌ می‌کنید.خدا همه‌ را هدایت‌ کند.خدا همه‌ را به‌ ایمان‌ کامل‌ برساند. خداوند همه‌ را با ارتباط‌ با خودش‌ آشنا کند. اگر با ارتباط‌ با خدا آشنا شدید و فهمیدید و وجدان‌ کردید که‌ یک‌ مبدئی‌ برای‌ عالم‌ طبیعت‌ هست‌ که‌ او حاکم‌ در جهان‌ طبیعت‌ است‌، این‌، تمام‌ کمال‌ است‌.